-
ﻣﺎﯾﻪ ﺍﺻــــﻞ ﻭ ﻧﺴﺐ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺵ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﺭ ﺍﺳﺖ
شنبه 19 فروردین 1402 14:58
ﻣﺎﯾﻪ ﺍﺻــــﻞ ﻭ ﻧﺴﺐ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺵ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﺭ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻛﺴﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﺯﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﻭﺩ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﻛﺴـــﺮ ﺷــﺄﻥ ﺷــﻌـﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺎﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺑﺮﻭ ﻧﮕﯿﺮﺩ گرچه ﺍﻭ ﺑﺎﻻ ﺗﺮﺍﺳﺖ ﻧﺎﻛﺴﯽ ﮔﺮ ﺍﺯ ﻛﺴﯽ ﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﻋﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎ، ﺧﺲ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎ ﮔﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ ﺷﺼﺖ ﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﻋﻮﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯿﻜﻨﻨﺪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻛﻮﭼﻚ ﻻﯾﻖ ﺍﻧﮕﺸــــﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺁﻫﻦ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﺍﺯ...
-
حسن شمشیر حیدر
پنجشنبه 17 فروردین 1402 12:06
حسن شمشیر حیدر حسن یعنی علی شمشیر حیدر حسن یعنی حسن تصویر حیدر حسن یعنی مثال مادر خویش بود سردار تنها با دل ریش حسن یعنی کرامت جود و بخشش بود شمس ولایت کوه دانش حسن یعنی صفای اهل بینش ز او روشن تمام آفرینش حسن یعنی پیمبر در وجودش تمام هستی او تار و پودش حسن یعنی صبوری حِلم بسیار علی خصلت خدایی علم بسیار حسن یعنی پیمبر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 فروردین 1402 21:29
با ذکر یا کریم همه یاکریمها خواندند با تو یا علی و یا عظیمها تا بودهام همیشه فقیر تو بودهام باشد حکایت من و تو از قدیمها باید تمام مردم دنیا گدا شوند وقتی تویی کریمترین کریمها هم سرخوشاند از کلماتت فقیهها هم جرعهنوش بادهٔ فضلت حکیمها هم زندهاند از دم گرمت مسیحها هم در تکلماند به لطفت کلیمها ای حاء و سین...
-
چقدر زیبا گفت شاعر: ﺧـﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭی ڪﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!
چهارشنبه 16 فروردین 1402 17:16
چقدر زیبا گفت شاعر: ﺧـﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭی ڪ ﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ! ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ ی ڪ ی ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩ ۍ ی ڪ ی ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩ ۍ ی ڪ ی ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ڪ ﻨﺪ ﺷﺎﺩ ۍ ی ڪ ی ﺍﺯ ﺩﻝ ڪ ﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ڪ ﺎﺫﺏ ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ ﭼﻪ ﺯشتی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﭼﻪ تلخی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ...
-
#مدح_امام_حسن ع
چهارشنبه 16 فروردین 1402 17:15
#مدح_امام_حسن ع کیست آقام ، شاه ذوالمنن است به همه گفته ام که عشق من است بنویسید روی بابِ نجف کنیهٔ مرتضی ابوالحسن است او فقط صاحب کرمخانه است سفره دارِ تمام پنج تن است ناقهٔ ام فتنه را پی کرد پسرِ کعبه زاده ، بت شکن است خطبه می خواند عین ِ پیغمبر از همان کودکی چه خوش سخن است با وجودیکه بی حرم شده است صاحبِ این همه...
-
حکایت پیرمرد و فرش روضه
چهارشنبه 9 فروردین 1402 17:13
حکایت پیرمرد و فرش روضه پیرمردی اهل (هیئت) شد فقیر از قضای روزگار او شد اسیر دست او خالی و قرضش شد زیاد کس جواب او به یاریش نداد فرش زیر پا گرفتی روی دوش رفت و در بازار او بهر فروش آمدش بازار با حالی خراب غصه دار وخسته جان و دل کباب گوشه ی فَرشش همانا سوخته کل مال اش بوده و اندوخته قیمت قالی او بُد بس گران عیب او قیمت...
-
فتح خیبر
شنبه 5 فروردین 1402 22:13
فتح خیبر شیر میچرخید با شمشیر در میدان عشق هر سر بی عشق را میریخت این طوفان عشق ای که خود را پیش شمشیر دو دم آوردهای هر چه سر آورده باشی باز کم آوردهای تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟ کاش میفهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟ واقعا با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علی ست...
-
تا به کی غافلی
پنجشنبه 3 فروردین 1402 12:35
تا به کی غافلی خبر از گردش دوران نه تو داری و نه من خبر از حکمت یزدان نه تو داری و نه من آدمی در سفر و نیست ز پایان خبرش خبر از رفتن انسان نه تو داری و نه من تا به کی غافل از احوال دل خون جگران خبر از حال ضعیفان نه تو داری و نه من پیش چشم منو تو خلق به صدغصه دچار خبر از حال پریشان نه تو داری و نه من غرق دنیا شده و مست...
-
با خدا جا در دل اهل ولا دارد حسین
دوشنبه 29 اسفند 1401 12:59
با خدا جا در دل اهل ولا دارد حسین هر طرف روی آوری صد کربلا دارد حسین ما به دشت کربلا از او مزاری دیده ایم در دل هر شیعه یک صحن و سرا دارد حسین قتلگاهش کعبه و آب فراتش زمزم است بلکه صد زمزم روان در چشم ما دارد حسین این شنیدی هست قرآن زینت هر خانه ای جا چو قرآن در تمام خانه ها دارد حسین جای قرآن و حسین در سینه ی پیغمبر...
-
بذر محبت را یکسان بپاش
جمعه 26 اسفند 1401 11:23
بذر محبت را یکسان بپاش باران که شدی مپرس این خانه ی کیست سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست باران که شدی، پیاله ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست باران! تو که از پیش خدا می آیی توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست بر درگه او چونکه بیفتند به خاک شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست با سوره ی دل، اگر خدا را خواندی حمد و فلق و...
-
من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم...
دوشنبه 15 اسفند 1401 16:40
من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوم... این جهان را عاری از هر غصه وغم میکشم بهر دلها مهربانی بی قراری یک دلی هر دلی را در کنار شاخه ای گل میکشم اندر این دنیا کسی بر کس ندارد برتری من غنی را با فقیر، یکجا یکسان میکشم زشت وزیبا خالق وپروردگار ما یکیست زشت وزیبا ، پیش هم ، اما انسان میکشم عشق هایی که در آن بوی خیانت میدهند...
-
زندگانیم و زمین زندان ماست
جمعه 12 اسفند 1401 23:16
زندگانیم و زمین زندان ماست زندگانی درد بی درمان ماست راندگانیم از بهشت جاودان وین زمین زندان جاویدان ماست گندم آدم چه باما کرده است کآسیای چرخ سرگردان ماست جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر باز لفظ زندگان عنوان ماست جمع آب و آتشیم و خاک و باد این بنای خانه ی ویران ماست نور را مانی ، که اندر لانه ها روز باران هر نم طوفان...
-
«خسته ام بس ڪه به دل دیده ام آزار عزیز»
جمعه 12 اسفند 1401 23:12
«خسته ام بس ڪ ه به دل دیده ام آزار عزیز» از خــودم خستــه ام و از همـه بیـزار عزیز همـه ے حنـجـره هــا لاف محبـت زده انـد گشتــم و نیـست ڪ ـس ے یـار ِ وفـادار عزیز دردم این است تفاوت ن ڪ ند نوش و نیش بس محبـت شـده بـا منـت بسیــار عزیز گلـه هـا دارم از ایـن بخت سزاوار نبود ازگلستـان جهـان سهـم دلــم خـار عزیز سینه ام...
-
کوبیدهام کلون دری را زِ کودکی
سهشنبه 11 بهمن 1401 11:18
کوبیدهام کلون دری را زِ کودکی من دوست داشتم سفری را زِ کودکی وقتی که خوب دربدر مشهدش شدم از من گرفت دربه دری را زِ کودکی بالا سرم که گنبد زردش طلوع کرد در سایهاش کشاند سری را زِ کودکی خیلی قرار بود بیفتم به قعر چاه او دفع کرد هر خطری را زِ کودکی آمد مرا بدست رضا داد تا ابد داده پدر به من پدری را زِ کودکی
-
ای طلوعِ علیالدوامِ حسن
دوشنبه 3 بهمن 1401 15:16
ای طلوعِ علیالدوامِ حسن آفتابِ بلندِ بامِ حسن جابر آوردهات سلامِ رسول مادرت گفتهات سلامِ حسن میرسند از تبارِ مادریات هفت معصوم بر امام حسن حسنی زادهای از آلِ حسین ای حسینی ترین کلامِ حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نامِ حسن به عمویت ارادتت پیداست در بقیعی به احترامِ حسن چارتا مجتبی کنارِ همید ای...
-
عشق یعنی
یکشنبه 2 بهمن 1401 19:08
عشق یعنی ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مشکلی راحت کنی دردی از در مانده ای درمان کنی در بین این همه ی غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر عشق یعنی گل بجای خار باش پل بجای این همه ی دیوار باش عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر واگذاری آب را، بر تشنه تر عشق یعنی دشت گلکاری شده در کویری چشمه ای جاری...
-
خبر رسیده ز گلشن ثمر نمی میرد
یکشنبه 2 بهمن 1401 15:39
خبر رسیده ز گلشن ثمر نمی میرد بگو به شبزدگان که سحر نمیمیرد قسم به شمس جمال علی ولی الله در آسمان ولایت قمر نمیمیرد اگر به سنگ جفا شیشه دلی بشکست به گنج دل عاشق گوهر نمیمیرد به قلب خصم علی مهر باطلی زد و رفت که تا به صبح ظهور آن اثر نمیمیرد هزار شیخ نمر زاده میشود آری بگو به دشمن حق که نمر نمیمیرد...
-
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع
شنبه 1 بهمن 1401 12:56
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع چه بانویى که کوه صبر را در آستین دارد به پاى مکتب حیدر، ظهورى اینچنین دارد چه بانویى که در صدر تمام افتخاراتش همین بس در کنار خود، امیرالمونین دارد ادب آموز این مکتب، خودش عین الیقین باشد که عباسش نشان از حضرت حق الیقین دارد سرش بر صخره مىکوبد، ببین آهسته آهسته شبیه علقمه انگار...
-
*روی تخته یک معلم این نوشت* هر کسی آرد کمی خاک بهشت
جمعه 23 دی 1401 12:18
*روی تخته یک معلم این نوشت* هر کسی آرد کمی خاک بهشت *میدهم من نمره بیستی به آن* این بود آن نمره وقت امتحان *دانشآموزی ازآن جمعی که بود* با خودش خاک کمی آورده بود *پس معلم گفت این گفتار را* از کجا آوردهای این خاک را *گفت خاک زیر پای مادرم* چون بهشت است زیر پای مادرم *آن معلم ازشعف آخر گریست* نمره این دانشآموز داد...
-
یاد و خاطر (جهان پهلوان تختی)گرامی باد
شنبه 17 دی 1401 18:16
یاد و خاطر (جهان پهلوان تختی)گرامی باد پهلوان پهلوانان تختی است اسوه تقوا و ایمان تختی است نام او زیبنده هر دفتر است غمگسار بینوایان تختی است یاد او در قلب هر پیر و جوان افتخار مُلک ایران تختی است مظهر قدرت یَل مردانگی عاشق مولای مردان تختی است نام او جاوید باشد تا ابد الگوی ورزش درایران تختی است (بیقرارم) وصف او را...
-
آه ای طلـعـــة الـرشـیـــدة مــــن
جمعه 16 دی 1401 18:46
آه ای طلـعـــة الـرشـیـــدة مــــن آه ای طلعةالرشیدة من… شهر بیتو چقدر تاریک است آه از این روزگار بی انصاف بخدا خسته ایم از اینهمه درد زندگی نیست مرگ تدریجی است آه یا صاحب الزمان برگرد... عمر چون برق و باد میگذرد اجل از راه میرسد کم کم دارد از دست میرود دنیا زود برگرد منجی دنیا هی فقط بیخیال میگوییم نکند آخرالزمان...
-
من شکستم تکه تکه؛ اینقدر حقم نبود!
سهشنبه 13 دی 1401 19:36
من شکستم تکه تکه؛ اینقدر حقم نبود! کوزه ای بودم که سنگی بی خبر حقم نبود! باغبان ، هیزم شکن را محرم خود کرده است سبز بودم، سردی دست تبر حقم نبود! چوب دیوار خودم را میخورم، تکلیف چیست؟ غرق در محدوده ای بودم که در حقم نبود! مثل ماهی ها به آب خوش خیالی میزدم خام بودم؛ صید ماه غوطه ور حقم نبود ! هرکسی سهم خودش را میبرد از...
-
زنــدگــے ڪــهنــه دروغــے بــیــش نــیــســتــ
یکشنبه 11 دی 1401 22:49
زنــدگــ ے ڪ ــهنــه دروغــ ے بــیــش نــیــســتــ هیــچ ڪ ــس راضــ ے زحــال خــویــش نــیــســتــ زنــدگــ ے انــدوه وحــســرت خــوردن اســتــ جــان شــیــریــن را بــه مــســلــخ بــردن اســتــ زنــدگــ ے جــولــانــگــه درد و غــم اســتــ ڪ ــوره راه ے انــتــهایــش مــبــهم اســتــ زنــدگــ ے ســرشــار از...
-
کاش می شد خنده را تدریس کرد
جمعه 9 دی 1401 12:56
کاش می شد خنده را تدریس کرد کارگاه خوشـدلی تاسیس کرد..!! کاش می شد عشق را تعلیم داد نا امیدان را امیــد و بیم داد..!! شـاد بود و شادمانی را ستـود با نشاط دیگران دلشاد بود..!! کاش می شد دشمنی را سر برید دوستی را مثل شربت سر کشید کاش می شد پشت پا زد بر غرور دور شد از خودپسندی, دور دور .. با صفــا و یکـدل و آزاده بـود...
-
ای ذکر تو مایه ی سرورم
سهشنبه 6 دی 1401 13:46
ای ذکر تو مایه ی سرورم با یاد تو غرق بحر نورم عمریست که انتظار دارم من تشنه ی لحظه ی ظهورم سوی تو شود؟ که راه یابم افتد به دیار تو عبورم ؟ مهدی ! تویی افتخار و دینم ای نام تو مایه ی غرورم از جلوه ای از جلال تو مات گردیده خیالم و شعور م در نیمه ی شب و نیم شعبان سر تا به قدم شعف و شورم ای روح نمازم و قنوتم ای عطر سحرگه...
-
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
دوشنبه 5 دی 1401 23:20
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی خاری به خود میبندی و ما را ز سر وا میکنی از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی با چون منی نازکخیال ابرو کشیدن از ملال زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی...
-
زندگانیم و زمین زندان ماست
دوشنبه 5 دی 1401 23:16
زندگانیم و زمین زندان ماست زندگانی درد بی درمان ماست راندگانیم از بهشت جاودان وین زمین زندان جاویدان ماست گندم آدم چه باما کرده است کآسیای چرخ سرگردان ماست جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر باز لفظ زندگان عنوان ماست جمع آب و آتشیم و خاک و باد این بنای خانه ی ویران ماست نور را مانی ، که اندر لانه ها روز باران هر نم طوفان...
-
بهتر شناس
شنبه 3 دی 1401 18:56
بهتر شناس مرد را پولی اگر باشد نکوست گر نباشد کوچه حتما جای اوست زن اگر پولت رسد خندان بود غیر از این افسرده و گریان بود موقع محنت رفیق ات را شناس دست تو گیرد بر او بادا سپاس گاه پیری خویش وفرزندت شناس گر نباشد سیم و زر گردی خلاص گر که خواهی تو شناسی خواهرت یا برادرهای از جان بهترت موقع تقسیم ارث بین حالشان ذزه ای...
-
مهدی جان
شنبه 3 دی 1401 18:55
مهدی جان دل من در پی آن یوسف ناز است هنوز غیبت مهدی ما پرده ی راز است هنوز من کجا یار کجا وعده دیدار کجا سِٓر این قصه ندانی که دراز است هنوز کی توانم به وصالت برسم یوسف جان عاشقت هستم واین عشق نیازاست هنوز درد هجران تو آتش زده بر هستی من در دلم مهر تو و سوز و گداز است هنوز همره کوثری و جام می حق طلبم تو کجایی که در...
-
زهرا مرو میمیرم
شنبه 3 دی 1401 18:29
زهرا مرو میمیرم آتش مزن بر جان من ای روح من ریحان من ای ساغر و پیمان من ای هستی و ایمان من زهرا مرو میمیرم زهرا مکن دلگیرم ۲ ای همسر و بانوی من ای قوت زانوی من ای کوثر و قرآن من ای هستی و ایمان من زهرا مرومیمیرم زهرا مکن دلگیرم ۲ من( بیقرارت) میشوم من خود فدایت میشوم زهرا مرومیمیرم زهرا مکن دلگیرم بیقرار اصفهانی سبک...