-
زائر امام رضا هستم حلالم کنید
سهشنبه 20 تیر 1402 22:10
زائر امام رضا هستم حلالم کنید ############### عازم شهر خراسانم دعا گوی شما خدمت سلطان خوبان حضرت موسی الرضا نایب ام من بر شما با دست خالی میروم تا کند پر دست من مولا غریب الغربا عزت و صحت بخواهم از برای دوستان حل مشکل رزق واسع از غم و غصه رها میروم تا معرفت بر من ببخشد آن کریم تا نمک بر شعر من ریزد شه ارض و سما...
-
در دلم احساس باران خورده دارم، می خری؟
دوشنبه 5 تیر 1402 17:47
در دلم احساس باران خورده دارم، می خری؟ یک گلستان من گل پژمرده دارم، می خری؟ در فراقش سوخت احساس نجیبم ای رفیق! توی سینه، یک دل افسرده دارم، می خری؟ ری هر روز و شبم درگیر جنگ و ماتم است صد شهید نوجوان بر گُرده دارم، می خری؟ نه... نگفتم عاشقم؛ ای دوست! من وابسته ام من هزاران شعر پیکان خورده دارم، می خری؟ کودکی از سر...
-
ناگهان آمد و دلشوره به دلها انداخت
جمعه 2 تیر 1402 12:54
ناگهان آمد و دلشوره به دلها انداخت عشق اینگونه جهان را به تقلا انداخت قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد آسمان دام به اندازه صحرا انداخت ترس در جامه صبر آمد و دستم را بست کار امروز مرا باز به فردا انداخت عقل چون در قلمم جوهر معنا میریخت عشق در دفتر خود نام مرا جا انداخت آنقدر در طلب هیچ دویدم که سراب کودک شوق مرا...
-
آه از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش
چهارشنبه 31 خرداد 1402 20:53
آه از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش او سفر کرده ما در خطریم از سفرش رفتم و گریهکنان روز وداعش دیدم ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش دیر میآید و جان منتظر مقدم اوست مردم از شوق، خدایا، برسان زودترش میپرد مرغ هوا جانب او فارغبال کاش میبود من دلشده را بالوپرش گرچه امروز مرا کشت و نیامد بهسرم کاش فردا بهسر خاک...
-
دورنگی
دوشنبه 15 خرداد 1402 10:10
دورنگی از دورنگی کن حذر یک رنگ باش با جماعت یک دل و هم سنگ باش از چه میگردی منافق مرد باش مرهمی تو بر دل پر درد باش راه کج از چه روی آگاه باش با تو گویم مَحرم و همراه باش آدم عاقل بیا هشیار باش هر چه می بینی بر آن ستار باش (بیقرارا) پس نکو رفتار باش با جماعت همدل و غمخوار باش بیقرار اصفهانی
-
گر گرفتاری
شنبه 13 خرداد 1402 09:46
گر گرفتاری گر گرفتاری بیا یک دم خراسان رضا می شوی حاجت روا آنجا ز احسان رضا گرکه هستی خسته ودرمانده ای درکارخویش یک دمی اینجا بیا بنشین به ایوان رضا او امام هشتم و باشد رئوف و مهربان جان عالم جملگی باشد به قربان رضا بارگاهش چشمه نور و بهشت دیگریست چون که او باشد معین بر جمله یاران رضا درد بی درمان اگر داری بیا در شهر...
-
مهمان تو باشم
جمعه 12 خرداد 1402 20:54
مهمان تو باشم بگذار که من زائر و مهمان تو باشم من معتکف گوشه ایوان تو باشم عمریست گدای تو منم مونس جانم بگذار که من خادم و دربان تو باشم دارم هوس دیدن آن صحن و سرایت بگذار مسافر به خراسان تو باشم صحن توگلستان وبهشت است به عالم بگذار که من خار به بُستان تو باشم ای ضامن ثامن تو معین الضعفایی بگذار که آهوی بیابان تو باشم...
-
مهدی امام مُنتظَر نوباوهی خیرالبشر
جمعه 12 خرداد 1402 20:45
مهدی امام مُنتظَر نوباوهی خیرالبشر خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین مهر از ضیائش ذرّهای، بدر از عطایش بدرهای دریا ز جودش قطرهای، گردون زِ کشتش خوشهچین مرآت ذات کبریا، مشکوة انوار هدا منظور بَعثِ انبیا، مقصود خلق عالمین امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سَقَر خاک رهش زیبد اگر بر طُرّه ساید حورِ...
-
دیشب از دوردستها دیدم، بودی از ماه هم تو بالاتر
پنجشنبه 4 خرداد 1402 11:26
دیشب از دوردستها دیدم، بودی از ماه هم تو بالاتر صبح یک شهر روشن از نورت، مثل خورشیدخانه شد یکسر آمدم سمت نور بیتردید، زیر پایم بهشت جاری بود از قضا بی قرار باریدم، پا به پای مسیر تا آخر آمدم از کویر تنهایی، باز کن در به روی من آرام السلام علیک یا بانو، آمدم از رواق بالاسر میشناسم در این حوالیها، عطری از بوی یاس با...
-
وای اگر مرد گدا یک شبه سلطان بشود
سهشنبه 2 خرداد 1402 10:07
*وای اگر مرد گدا یک شبه سلطان بشود *مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود *هرکجا هدهد دانا برود کنج قفس *جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود *سرزمینی که درآن قحط شود آزادی *گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود *باغبانی که به نجار دهد باغش را *فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود *ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش *وای از آن لحظه که هنگامه ی...
-
کاش میشد زندگی تکرار داشت . . .
سهشنبه 2 خرداد 1402 10:04
کاش میشد زندگی تکرار داشت . . . لااقل تکرار را یکبار داشت . . . ساعتم برعکس میچرخید....و من برتنم میشد گشاد این پیرهن . . . آن دبستان ، کودکی ، سرمشق آب . . . پای مادر هم برایم جای خواب . . . خود برون میکردم از دلواپسی . . . دل نمیدادم به دست هر کسی . . . عمر هستی ، خوب و بد بسیار نیست . . . حیف هرگز قابل تکرار نیست!
-
زندگی باید کرد
سهشنبه 2 خرداد 1402 10:02
زندگی باید کرد با کمی حس نسیم با کمی واژه ی خوب در هوای خنک استغنا زندگی باید کرد گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در کنار چشمه در شکاف یک سنگ به امید فردا ها که پر از حادثه تقدیرند گاه باید خندید با کمی پنجره و نور و صدا شاد باید بود. «سهراب سپهری»
-
دلم هوای تو کرده هوای تو بانو
دوشنبه 1 خرداد 1402 22:06
دلم هوای تو کرده هوای تو بانو تمام ایل و تبارم فدای تو بانو منم که ریزه خور درگه شما هستم همیشه شامل من شد عطای تو بانو دوباره مثل گذشته رسیده سائل تو ببین که خالیه دست گدای تو بانو خداکند که مرا از خودت جدا مکنی که بوده روی سر من لوای تو بانو به یک اشاره یتان خاک هم طلا بشود و این که کاری ندارد برای تو بانو شما کجا و...
-
طی الارض کردن مادری از مشهد به قم
جمعه 29 اردیبهشت 1402 00:24
طی الارض کردن مادری از مشهد به قم ############## مادری آمد حرم نزد امام مهربان خسته و درمانده بودش ناتوان گفت و ای مولا علی موسی رضا حاجتی دارم ز درگاه شما گشته ام پیر و تهیدستم نگر من که دانم داری از حالم خبر این دم آخر به امدادم برس آرزو دارم به فریادم برس حضرت معصومه را گردم فدا آمدم گیرم براتی از شما یک زیارت قسمت...
-
# شهادت امام_صادق(ع)
دوشنبه 25 اردیبهشت 1402 15:16
# شهادت امام_صادق(ع) هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد یا رب این "شعله" چرا ول کن این طایفه نیست؟! باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد سجدهاش خورد به هم، بس که تکانش دادند سر سجادهی خود با دل مضطر افتاد با عصا هم بدود باز زمین میافتد بی عصا رفت و به هر کوچه مکرر افتاد پس...
-
(الا مجلس نشینان )
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 20:34
(الا مجلس نشینان ) بیا تا با خدا همراه گردیم ز حال مستمند آگاه گردیم الا مجلس نشین بر ما نظر کن به حال مضطریم دکتر خبر کن تو رای از ما گرفتی داد گیری تو حق ما ز دولت ها بگیری (نمی بینی که نابینا و چاه است) چرا خاموش هستی،این گناه است گرانی باعث اش حتما تو هستی چرا ساکت تو در مجلس نشستی چرا دولت به حال خود رها شد از...
-
معلم
سهشنبه 12 اردیبهشت 1402 17:46
معلم در سپهر علم و دانش مهر رخشانی معلم مهربانی مهربانی شمع تابانی معلم همره خوبی به بزم زندگی از جان و دل خود به تنهایی بزرگی جان جانانی معلم صابری صبری صبوری صاحب علم ودرایت بر جهالت دشمنی الحق که انسانی معلم گفت مولایم علی من بنده آموزگارم در شب ظلمانی ما ماه تابانی معلم عاشقی وارسته ای هستی طبیب مهربانی درد بی...
-
حرف حق تعالی با بندگانش
دوشنبه 11 اردیبهشت 1402 21:19
حرف حق تعالی با بندگانش اگر درد داری دوا میکنم اگر درد داری دوا میکنم بیا حاجتت را روا میکنم تو از من گریزانی و باز من تو را بنده خود صدا میکنم اگرچه زِکار تو ناراضیم تو را باز، از خود رضا میکنم تو با من کنی قهر و من آشتی تو کردی خطا من عطا میکنم تورا خواندم اکنون که باز آمدی کجا دست خالی رها میکنم به کارت زدی بس گره...
-
ترکیب بند مسلم بن عقیل علیه السلام
سهشنبه 5 اردیبهشت 1402 10:54
ترکیب بند مسلم بن عقیل علیه السلام یک ماه خون گرفته سـلام بــر تـو و بـــر پـارهپـاره پیکر تو بـه اشک چشم تو وخون پاک حنجر تو هـزار حیف که مثل حسین در گودال نبــود تـا کـــه کند گریه بر تـو خواهر تو زنان کوفـه زده دستههـای نی، آتش ز بـــام خـانـه فـــرو ریختنـد بــر سـر تو مگــو بـه کوفه نگردیـد کـس عزادارت عــــزا...
-
از زر و سیم جهان پاس نظر باید داشت
دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 21:01
از زر و سیم جهان پاس نظر باید داشت دل به چیزى مگذارید که برباید داشت یوسف مصر شنیدى که ز اخوان چه کشید چه توقع ز عزیزان دگر باید داشت تا نسوزد دلت از داغ عزیزان چمن در بهاران سر خود در ته پا باید داشت دو سه روزى که درین سبز چمن مهمانى همچو نرگس به ته پاى نظر باید داشت مى شود خوار، کند هر که عزیزان را خوار عزت مردم...
-
مرد نجار و پادشاه
یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 22:51
مرد نجار و پادشاه مرد نجاری بُدَش همسر ملیح در بیان و معرفت بوده فصیح پادشه تا که بدیدش آن جمال عاشق و شیدا به شد بر آن خصال حکم قتل شُوی او را خود به داد غصه ای بر جان آن همسر نهاد گفت امشب را دهم بر تو امان صبح فردا می شوی راحت زجان مرد را آرامش اش رفت و نَخُفت شدپریشان حال و همسر را بگفت این بلا از چه شده بر حال ما...
-
چرا اینگونه از موی زنان ، ارشاد می ترسد؟
یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 22:44
چرا اینگونه از موی زنان ، ارشاد می ترسد؟ از این موی رها گشته به دست باد می ترسد؟ لباس تیره در بر کن، لباس قهوه ای ، مشکی چرا؟ چونکه طرف از رنگ های شاد می ترسد کند نابود آثار تمدن های پیشین را از آنچه آورد تاریخ را در یاد می ترسد به یاسوج از نماد آریو برزن و شمشیرش و در ساری هم از سرباز قوم ماد می ترسد چنان چون طالبان...
-
وای که چقدر این شعر زیباست لطفا کامل بخونین اگه گریه کردی و دلت شکست التماس دعا
یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 22:39
وای که چقدر این شعر زیباست لطفا کامل بخونین اگه گریه کردی و دلت شکست التماس دعا خواب بودم، خواب دیدم مرده ام بی نهایت خسته و افسرده ام تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت روی من خروارها از خاک بود وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و...
-
گربه لجوج
یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 17:53
گربه لجوج یک زنی گفتا به همسر یار من بشنو از من نازنین گفتار من گربه ای باشد به خانه بس لجوج چاره ای اینک نما گردد خروج هر دو باهم در پی اش بشتافتند عاقبت او را به دام انداختند زن بگفتا کیسه ای آماده کن مشکل ما را بیا و ساده کن گربه را جایی ببر آزاد کن ما و اهل خانه را دلشاد کن مرد آمد پس برون از شهر دور کوره راهِ پر...
-
ذهن داغان
سهشنبه 29 فروردین 1402 22:59
ذهن داغان ذهنِ من از غم دوری تو داغان شده است هچو زلفِ تو دلم زار و پریشان شده است اینکه در فکر من آید " که توئی بادگران" اینچنین است که فکرم زِتوداغان شده است در کجائی که ببینی زِ فراقت ای دوست همه ی روز و مه و سال زمستان شده است مُردنِ در برِ تو غُصه ی سختی است ، ولی بی توام قِصه ی مردن دگر آسان شده است از...
-
بلای فراق
دوشنبه 28 فروردین 1402 14:31
بلای فراق عجب ! بلای بزرگی به جانِ ما افتاد ببین چگونه فراقی میانِ ما افتاد گذشت عمرِ من و تو که عاقبت امروز مصیبت و غمِ دوری به جانِ ما افتاد چه میشود!! که به دور از نشاطِ فصل بهار مُحرّمی دگر اندر زمانِ ما افتاد جهان به لرزه در افتاد و آتشی افکند زِ صیحه ای که در این آسمانِ ما افتاد چه غصّه هاکه دراین سینه ها ی ما...
-
علی مرتضی را کشتند
چهارشنبه 23 فروردین 1402 11:28
علی مرتضی را کشتند ################# درد ا که علی مرتضی را کشتند سلطان جهان شمس ولا را کشتند شمشیر جفا نشست بر فرق علی آئینه حق نور خدا را کشتند نفرین خدا تا به ابد کوفه ترا ای وای امیر لافتی را کشتند داماد نبی همسر زهرای بتول مصداق شرف شیر خدا را کشتند مظلوم ترین خسروخوبان دوعالم مولای جهان امام ما را کشتند شمشیر...
-
دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی
سهشنبه 22 فروردین 1402 09:54
دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما گَر از علی کنید تمنای بی علی مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی قرآنِ بی علی ثمرَش ابنِ ملجم است دارد خطر تلاوتِ هر آیه بی علی بوی شکافِ کعبه گرفته طوافِ ما باید گریخت وَرنَه ز هَر جای بی...
-
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
یکشنبه 20 فروردین 1402 15:24
توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من آلوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه...
-
گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند
شنبه 19 فروردین 1402 15:06
گرچه هرشب استکان بر استکانت می زنند هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می زنند تا بریزی دردهایت را درونِ دایره جای همدردی فقط زخم زبانت می زنند عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط نیش هاشان را به مغزِ استخوانت می زنند! زندگی را خشک-مثل زنده رودت-می کنند با تبر بر ریشه ی نصف جهانت می زنند آه! قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان...