وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

ذهن داغان

ذهن داغان

ذهنِ من از  غم دوری تو داغان   شده است

هچو زلفِ تو دلم  زار  و پریشان  شده است

اینکه در فکر من آید      " که توئی  بادگران"

اینچنین است که فکرم زِتوداغان شده است

در  کجائی  که  ببینی  زِ  فراقت  ای دوست

همه ی روز و مه و سال زمستان  شده است

مُردنِ  در برِ  تو غُصه ی  سختی است ، ولی

بی توام  قِصه ی مردن دگر آسان شده است

از چه پنهان بکنی آنچه  گذشت است ، کنون

ماجرای من  و تو  بر  همه   رمّان شده است

گفته بودی که به هجرت دلِ من خون بشود

بله  خونین شده و راهی چشمان شده است

بعد از این شعرنشاط از منِ ( مهدی) مطلب

که هر آنکس طلبید ازمن وگریان شده است

شعر:

مهدی میرابی- جاجرم

هفت هنرخراسانی

بلای فراق

بلای فراق

عجب  !  بلای  بزرگی  به  جانِ    ما افتاد

ببین   چگونه    فراقی    میانِ     ما افتاد

گذشت عمرِ من  و  تو  که   عاقبت  امروز

مصیبت و  غمِ  دوری   به   جانِ  ما افتاد

چه میشود!! که به دور از نشاطِ فصل بهار

مُحرّمی    دگر     اندر      زمانِ    ما افتاد

جهان   به  لرزه  در  افتاد  و  آتشی افکند

زِ  صیحه ای  که  در  این   آسمانِ ما افتاد

چه غصّه هاکه دراین سینه ها ی ما جاکرد

چه  آتشی  که  در   این   آشیانِ   ما افتاد

تمامِ  شب   به   امیدت   نشستم   و  آخر

صلایِ   مرگِ  سحر  در   روانِ    ما  افتاد

چه خونِ دل که به‌ مهدی روانه گشت وهمی

چه  دردها  که  چنین   در   بیانِ  ما افتاد

الّلهُمّ عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج

شعر: مهدی میرابی- جاجرم

هفت هنرخراسانی

علی مرتضی را کشتند

علی  مرتضی  را کشتند

#################

درد ا که علی   مرتضی   را کشتند

سلطان جهان  شمس ولا را کشتند

شمشیر  جفا  نشست بر فرق علی

آئینه  حق   نور   خدا   را   کشتند

نفرین  خدا   تا   به  ابد  کوفه ترا

ای  وای   امیر   لافتی  را  کشتند

داماد  نبی  همسر   زهرای   بتول

مصداق شرف شیر خدا را کشتند

مظلوم ترین خسروخوبان دوعالم

مولای  جهان  امام  ما   را کشتند

شمشیر    عدالت    اسدالله   علی

تفسیر   شریف   (اِنَما)   را کشتند

عالم شده( بیقرار) و بی تاب علی

چون صبروقرار (ماسوا)را کشتند

بیقرار اصفهانی

دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی

دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی

پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی

ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما

گَر از علی کنید تمنای بی علی

مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل

اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی

قرآنِ بی علی ثمرَش ابنِ ملجم است

دارد خطر تلاوتِ هر آیه بی علی

بوی شکافِ کعبه گرفته طوافِ ما

باید گریخت وَرنَه ز هَر جای بی علی

جز یاعلی مگو و مَدد از جهان مجو

شیطان نشسته در پَسِ هر (یا) ی بی علی

با یاعلیست گَر دَمِ او زنده می کُند

بی معجزه ست هر دمِ عیسای بی علی

رَمزِ شکافِ کعبه و دریا علیست ، پس

غرق است بینِ حادثه موسای بی علی

در (عین) و (لام) و (یا) همه ی درس ها گُمند

بیهودگیست مَشقِ الفبای بی علی

یک عده پای غیرِ علی پا گرفته اند

اسلامشان شده ست چه بی پایه بی علی

شیری که خورده اند از آن رو که نیست پاک

ازآنشان شده ست اذان های بی علی

(( ما را خدا ز زُهدِ ریا بی نیاز کرد ))*

دلخوش بمان تو شیخْ به تقوای بی علی...

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم

من به ستاری تو سخت جسارت کردم

هر چه تو دوست شدی با من آلوده ولی

بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس

مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم

من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم

به همین تشنگی ساده قناعت کردم

روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند

عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم

هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم

روزه ام را فقط افطار به تربت کردم

خواستم از عطش روزه بگویم اما

از لب تشنه اش احساس خجالت کردم

روزه ام روضه شد و روضه مرا میکُشدم

یاد آن تشنه لب کرببلا میکُشدم

نوکر نوشت:

دنیای بی حسین (ع) نفسگیر و مبهم است

هر صبح بی سلام برایم جهنم است

آدم همیشه دربدر شاه کربلا ست

وقتی حسین (ع) اشرف اولاد آدم است

صلی الله علیک یا سیدناالغریب یااباعبدالله الحسین ع