وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

ازطرف خدا،،

ازطرف خدا،،

عالم ز برایت آفریدم، گله کردی

از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی

گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی

جان و دل و فطرتی فراتر ز تصو

از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی

گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم

بر بخشش بی منت من هم گله کردی

با این که گنه کاری و فسق تو عیان است

خواهان توأم، تویی که از من گله کردی

هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم

با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی

صد بار تو را مونس جانم طلبیدم

از صحبت با مونس جانت، گله کردی

رغبت به سخن گفتن با یار نکردی

با این که نماز تو خریدم، گله کردی

بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟

بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!

از عالم و آدم گله کردی و شکایت

خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..

همیشه شکر گذار خدا باش ,

و به آنچه داری قانع و شاد باش,

گفت مسئولی به فرزندش: پی اتراق باش

گفت مسئولی به فرزندش: پی اتراق باش

مثل بابایت به میز و صندلی سنجاق باش

گر به دنبال مقام و پست هستی، مثل من،

عاری از هوش و سواد و فهم و استحقاق باش

تا رسانی دست خود را توی بیت المال زود

کش بیا از هر جهت، من را بببن! دیلاغ باش

کاسبی کن، نان بازو را بخور دلبندکم

کاسب تحریم شو اندر پی قاچاق باش!

تا شوی شایسته ی عنوان آقازادگی

رانت را در حجم بالایش بخور قالتاق باش

این سلاطین،فاتحانی خرده پا هستند تو

کل بانک مرکزی را فتح کن! خلاق باش

کوه مشکل های مردم را ببین و دم نزن

هی بزن خود را به خاکی و نفهمی قاق باش

جُم نخور از پای این سفره که پهنش کرده ایم

گوشه ی بالای خوان، دلبندکم الصاق باش

هرکجا دیدی که حرف پول بادآورده بود

مثل کانگورو بپر در مرکزش، قبراق باش

نکته ی پایانی ام این است فرزند گلم

لاغری در شأن ماها نیست گرد و چاق باش!

مینا گودرزی

طنز | پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

بداهه سپاه تروریست*

بداهه سپاه تروریست*

شنیده جنگ بعدی جنگ آب است

سلاحش بیل و پارو و طناب است

ترور کرده میان آب، گِل را

به فکر انتحاری توی آب است

برو پلدختر و هور و هویزه

ببین جرمی که او در ارتکاب است!

سپاهی نیست در این جرم، تنها

یکی آخوند با او هم رکاب است

میان نقشه های شوم ایشان

پر از تبلیغ فرهنگ حجاب است

یکی از واپسین پرونده هاشان

همین نوسازی سرپل ذهاب است

تمام این خشونت های بی حد

ز دستاوردهای انقلاب است

کنون تهران شده خالی از آنها

براندازان چه جایِ خورد و خواب است

ترامپ آورده لیستی از تروریست

ببین سرتیپ داعش ارزیاب است!

شنیدم من شب ادراری گرفته

نتانیاهو! ز بس در اضطراب است

شده سیلی روان در تخت خوابش

همه دنیای او امشب بر آب است

سپاهی ایستاده توی سیلاب

ولیکن جای تو در فاضلاب است

چه جای موش کور است آن زمینی

که جولانگاه نور آفتاب است؟

تکامل یافتید از شخص شیطان

نمیدانم چه طرز انشعاب است

یو‌ اس آ! مهربانا! دل رحیما!

سوالی دارم اکنون بی جواب است

اگر کار سپاهی ها ترور بود

چرا داعش از آنها در عذاب است؟

هیروشیما، یمن، لبنان و غزه

بگو از بمبهای کی خراب است؟

تمام جنگها زیر سر توست

شما خوبید و وضع ما خراب است؟

بود سوغات یو اس بمب و موشک

اگر سوغات یزد ما قطاب است

اگر اینجا ترور یعنی هلاکت

ترور آنجا خودش یک کول جاب است

''به یاد آر'' اشک سربازان خود را

نماد اقتدارت یک حباب است

بود خدمت به مردم گر تروریسم

تروریستیم و این عین ثواب است

بداهه سرایان:

امین شفیعی، مهدی پیرهادی

مهدی امام رضایی، زهرا خاکباز

زهرا فرقانی، سارا رمضانی

زهرا آراسته نیا

طاهره ابراهیم نژاد

احد ارسالی، عالیه رجبی

محمد رضا شکیبایی

طنزیمtanzym_ir

زندگی ام زیبا نیست

زندگی ام زیبا نیست

تا تو منجی جهانی غمی از فردا نیست

به جهان دادرسی همچو شما پیدا نیست

تا تو هستی چه نیاز است به ناز دگران

احدی چون تو در این عالم پر غوغا نیست

شرق و غرب تاخته بر گرده مخلوق خدا

جز غم و حسرت و اندوه که در دلها نیست

طلب امدن خویش کن از خالق خویش

دیده ای چو نگه تو به خدا شیدا نیست

گرچه رسوا شده ایم از گنه و بار گران

جز تو کس محرم اسرار دل تنها نیست

نادم از عشق تو مجنون شده و چشم براه

بی حضورت به خدا زندگی ام زیبا نیست

محمود حاجی محمدی (نادم)

نسیم وحی

nasimevahy

اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج

ابر آمد به زیر خود نگریست

ابر آمد به زیر خود نگریست

اثری از گیاه و سبزه ندید

گفت جایی که سبزه و گل نیست

خوب در آن جا نمی شود بارید

خواست آرام رد شود برود

ابر با آن همه افاده و ناز

ناگهان خاک بر خودش لرزید

از دلش نعره بر کشید پیاز

ابر چون قیمت پیاز بدید

رعد و برق از سر و تنش بگریخت

بعد هم با زبان ابری سخت

گفت ای دوست پنبه هایم ریخت

پنبه ها قطره قطره باریدند

مثل اشک فراق یار از چشم

سیل آمد سپس محاصره شد

دور تا دور آق قلا تا قشم

حجم آبی که بود دور قشم

چون به شدت عظیم و سنگین بود

آن مدیر یل وظیفه شناس

خویشتن را رساند آن جا زود

تا کند با عوام همدردی

در ویلا به روی شادی بست

پاچه اش را نداد بالا و

رفت با پاچه توی آب نشست

هر کس دیگری به غیر از او

رفته هر نقطه ای برای کمک

کارهایش تمام بیهوده است

زخم پاشیده است روی نمک

نگرانند و دلپریشانند

همه ی سیل دیدگان اما

که به شخص جناب استاندار

بد گذشته است در سفر آیا؟

عده ی ای هم که خانه شان در گل

رفته و روی سقف خیمه زدند

با وجود تمام مشکل ها

همه خواهان رفع حصر شدند

این وسط بغض ناگهان ترکید

در گلوی نتانیاهوی مشنگ

پارچ آبش به سنگ خورد و شکست

باز هم خورد تیر او بر سنگ!

امین شفیعی

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir