وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

این شنیدم پدر به فرزندش

این شنیدم پدر به فرزندش

در شب عید داد آموزش

امشب آماده باش، باش پسر

حمله ور می شوند چند ارتش

اختلاط حماسه ها فرداست

رستم و ایلیاد و گیل گَمش

هر سه یکباره متفق شده اند

یورش آرند راس ساعت شش

لشکری طالبان آجیلند

لشکری داعش چلو و خورش

ظرف پر پرتقال چون یوسف

منتها این جماعت چندش

جامه ی پرتقال را بدرند

چون "زلیخاله" های چاقو کش!

گفت فرزند با پدر که بیا

سر خود را گذار بر بالش

تا ز رویا رها شوی و دگر

نکنی هی خیال، پردازش

ما که در جیب های خالی مان

گرم پشتک زدن شده ست شپش

با چلو اختلافمان بسیار

با خورش اختلافمان فاحش

هر که مهمان خانه مان بشود

گیرش آید فقط نخود کشمش...

محمدرضا درخشان

وطنز | پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

به مناسبت روز جوراب

به مناسبت روز جوراب

رنجیده زن و فرزند، از گند من و جوراب

یک عمر اسیرانند، در بند من و جوراب

با بوی فرارانگیز، از دور هویداییم

کس نیست به رسوایی، مانند من و جوراب

آنقدر که جان کندیم، باید که به آوازه

سوراخ ترین باشد، پسوند من و جوراب

یک عمر بدون کفش، سر کرده و خوشحالیم

صدشکر که ریگی نیست، پابند من و جوراب

هرچند که در تقویم، روز پدر و مرد است

مِن بعد بنامیدش، پیوند من و جوراب

از عمر من و جوراب، یک سال گذشت اما

باز است به روی من، لبخند زن و جوراب

احد ارسالی

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

باسلام وعرض تبریک سال نو و...

باسلام وعرض تبریک سال نو وعرض پوزش بخاطر غیبت به علت شرکت درمراسم اعتکاف ودید وبازدید اقوام درشهرستان امکان به روز رسانی خبرهای وبلاگ نبودباتشکر لطفی