وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

یاس سپید

یاس سپید

هر شب تنور خانه ای گرم است

یک کوچه دائم عطر نان دارد

جاریست در خوابش قدم هایی

یک کوچه دائم میهمان دارد

یک زن به بخت دختران شهر

هر شب امید و نور می پاشد

یک زن که راز آفرینش نیز

باید میان مشت او باشد

گیسوی هر رود یتیمی را

او، مادرانه می زند شانه

در سایه سار چادرش،باعشق

هر سار و قمری می کند خانه

عمری نمک گیرست،شرمنده ست

از پینه ی دستان او، دستاس

بر چهره ی خندانش، آیینه

چین و چروکی می کند احساس

سجاده ی او دشتی از نور است

باغ بهشتی در دلش پنهان

آلاله هایی سرخ بر دستش

دامان سبزش یک شهیدستان

یاس سپیدی باز می خواند

آهسته لالایی برای بید

بین غبار کوچه ی بن بست

پیداست ردّ گامی از خورشید

هر شب تنور خانه ای گرم است

یک کوچه هر شب عطر نان دارد

جمعه ، می آید یک سفر کرده

این کوچه شوق میهمان دارد ....

#افسانه_سادات_حسینی

#مادر

#مادر

گفتن از بی‌کسی‌ات حال بکاء می‌خواهد

مادر داغِ جوان دیده... #عصا می‌خواهد

چه بگویم؟! که از این بغض، صدا می‌گیرد

چه کسی، گوشه‌ی تابوت تو را می‌گیرد؟!

گفتنش نیز به جان، غصه و غم می‌ریزد

مادر از #مرگ #پسر، زود به هم می‌ریزد

داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند

اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند

مادر! این لحظه‌ی آخر کمی از ماه بگو

از قد و قامت آن #دلبر دلخواه بگو...

روضه مشک بخوان پشت‌سرت گریه کنیم

یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم!