وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

علی علیه السلام علی از پا نمی‌افتد علی بر پاست همواره

علی علیه السلام

علی از پا نمی‌افتد علی بر پاست همواره

مرام و رسم او در شهر دل برجاست همواره

علی از پا نمی‌افتد علی غوغای تاریخ است

ندای حق او فریاد بی‌همتای تاریخ است

علی از پا نمی‌افتد علی اثبات انسان است

ازل را تا ابد گر درنوردی او مسلمان است

علی همواره با حق است، علی اعلاست؛ تا حق است!

علی مرتضی با هر که ذکر اوست «یاحق»، است!

خدای انس و جان گفته علی معیار و میزان است

و او اتمام هر حجت به هر پیدا و پنهان است

علی حق تعین یافته در عالم هستی است

علی جام و شراب و ساقی و مفهوم هر مستی است

علی آن نقطه‌ی عطف است از آغاز تا پایان

تمام نقطه‌های پیش و پس در کُنه او پنهان

علی در کارگاه آفرینش، رمز مقصود است

علی مسجود هستی، سر حق، مقصود معبود است

علی بحر و علی موج و علی کشتی و کشتیبان

علی در هر تلاطم بی‌کسان را یار و پشتیبان

علی گرز گران بر فرق ظلم و کفر و بیداد است

همان که نقطه‌ی ثقل دیار «فتنه آباد» است

علی آن حاکم مطلق، ولی باطن جان‌هاست

کجا او در پی فرمانروایی روی انسان‌هاست؟!

ولایت چشمه‌ی جوشان جان حضرت مولاست

علی عشقی که جاری در دل و جان‌های انسان‌هاست

علی را با حکومت با خلافت یا که با شمشیر

شناساندن نشاید ای گروه صاحب تدبیر!

محمد‌رضا هادی‌زاده

وطنز | بهترین شعرهای طنز

#نقیضه‌جات ماه رمضان سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست

#نقیضه‌جات ماه رمضان

سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست

ترمز دستی خود را بکش اینقدر نخور

فرشته پناهی و ژولیده نیشابوری

مرغ شب نیمه‌ی شب دیده به ره می‌گوید

کاش نت قطع شود بلکه دعایی بکنی

فرشته پناهی و ژولیده نیشابوری

لب فـروبند از طعام و از شراب

معده است این بی‌زبان، گاراژ نیست

فرشته پناهی و مولوی

تشنه بودم دم افطار نجاتم دادند

هرچه می‌شد سرشب چای نباتم دادند

ابراهیم صفائی و حافظ

مرا هراسی اگر باشد این فقط که مرا

به وقت خوردن روزه پدر مچم گیرد

محمدرضا هادی‌زاده و حسین فروتن

تا سحر هی بخور و طول بده افطاری

ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

سجاد فرخ‌نژاد و حافظ

مگیر از بنده توفیق عبادت

مکن از خواب بیدارم خدایا

محمد صبوریان و حافظ

گر خواب مانده بودی وقت سحر چو حافظ

قرآن ز بر بخواندی در چارده روایت

محمدباقر منصورسمایی و حافظ

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

که دوتا دیس پلو خوردم و یک خمره‌ی آب

علی‌اکبر مدرس‌زاده و حافظ

دانی از بهر چه شب تا به سحر بیدارم؟

چون اگر خواب روم بی‌سحری می‌مانم

محمود حسنی مقدس و فروغی بسطامی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

#نقیضه‌جات ماه رمضان #مشت_و_مال با موضوع مناجات‌های رمضانی بنده‌های خاص

https://s6.uupload.ir/files/%D9%86%D9%82%DB%8C%D8%B6%D9%87%E2%80%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AA_mm4.jpg

#نقیضه‌جات ماه رمضان

#مشت_و_مال با موضوع مناجات‌های رمضانی بنده‌های خاص

ماه تو خیلی سرعتی، امسال رفته

خوابم، ولی ذکر تو در اعمال رفته

از بس عبادت کردم، این ماه مبارک

دیگر ملَک بر شانه‌ام از حال رفته

فهیمه انوری

وقتی که دهان دریچه را می‌بندد

این پوست تن به استخوان پیوندد

سال رمضان بگو نه ماه رمضان

«تقویم به گور پدرش می‌خندد»¹

1: جلیل صفربیگی

حسن اویسی

شب تا به سحر ملازم بشقابیم

چون روز رسد تشنه‌ی قدری آبیم

ما را به بهشت جویی از دوغ! دهند

از بس ز سحر تا دم مغرب خوابیم!

مهدی امام رضایی

یا رب تو مرا لحظه افطار ببخش

ما را تو به معده تلنبار ببخش

با خواب و خوراک شکر نعمت کردیم

بیدار بکن به زنگ هشدار، ببخش

طاهره ابراهیم‌نژاد

در سحر خود را به تقدیرش سپرد

خورد و خورد و خورد و خورد و خورد و خورد

آخر از ترس گرسنه ماندنش

حلق را پر کرد و سکته کرد و مرد

ابوالقاسم سیفی

صبح‌ها تا بشنوم صوت اذان تب می‌کنم

معده را از چای و نان سنگک لبالب می‌کنم

قد یک لشگر تناول می‌کنم اما چه سود

روز را با قار و قور معده‌ام شب می‌کنم

حسن اویسی

ما را برَهان ز خویشتن در این ماه

بگذر ز گناه ما فقط با یک آه!

صد بار اگر توبه شکستیم، تو باز

با یک پس گردنی بیاور در راه

مهنا صادقی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)

آجرک الله یا صاحب الزمان (عج)

بداهه آئینی به مناسبت شهادت مظلومانه مولی الموحدین امیرالمومنین (علیه السلام)

ای کشته دست خوارج، جان قرآن!

می‌گرید از داغ تو شمس و لیل و انسان

آمد چو تیغ جهل بر فرق عدالت

والله ارکان هدایت گشت ویران

شد خاک بر فرق جهان، زان فرق خونین

تو می‌روی، فزت و رب الکعبه گویان

شد دین‌فروشی باب از آن شب توی کوفه

گفتند ای یاران مگر بود او مسلمان

بعد از تو ای مولای خوبان تا قیامت

هر گز نگیرد کوچه‌های کوفه سامان

بار دگر کعبه ترک برداشت حتماً

وقتی که شد شق القمر ماه فروزان

آیینه‌ها را خاک بر سر کرد قطام

وقتی که با ابن خباثت بست پیمان

مشتاق‌تر بودی به مرگ از طفل بر شیر

مشتاق دیدارت خدای حی سبحان

زینب کنار بسترت احیا گرفته

بگشا دو چشم خود به روی او پدر جان

یک عمر بردی روی دوش خود شبانه

خرما و نان را بر سر خوان یتیمان

آه ای غریب آشنای شهر کوفه

نامت نمی‌ماند دگر از خلق پنهان

آزاد گشتی از نفاق اهل کوفه

آخر فراق فاطمه آمد به پایان

ای شاه دین ای قلب شیعه خون سرخت

دارد همیشه در رگ خشکیده جریان

بداهه‌سرایان:

سیدمحمد صفایی‌نویسی

زهرا فرقانی، ابراهیم صفایی

محمدرضا هادی‌زاده، فرشته پناهی

سوده سلامت، سجاد فرخ‌نژاد

طاهره ابراهیم‌نژاد

وطنز | بهترین شعرهای طنز

بداهه آیینی به مناسبت شب‌های مبارک قدر

بداهه آیینی به مناسبت شب‌های مبارک قدر

مرا با لطف و احسانت فراخواندی به مهمانی

نشاندی در کنار بندگان پاک و نورانی

شبیه کل عمرم قدرنشناسم ولی شاید

به خاکِ ذره‌ام زآن روشنایی‌ها بتابانی

دوباره بی‌حیای ناسپاسی را خبر کردی

شبی که برتر از عمری‌‌ست در یک گوشه بنشانی

شب قدری خودت خواندی مرا در خانه‌ات مولا

بگیرم روی سر قرآن در این شب‌های بارانی

فرو رفته است پایم در دل مرداب این دنیا

رهایم کن کبوتروار از اوهام نفسانی

خودم از خویش آگاهم، خودم از خویش می‌نالم

الهی از خودم من را دگر آزاد گردانی

کدامین در از این بهتر که گیرد دست سائل را

دهد او را ز لطف خود به از ملک سلیمانی

رئوفا! رحم کن بر بنده‌ی نادان گمراهت

که باز آمد به درگاهت دوباره با پشیمانی

خدایا! روسیاهم، خاطی‌ام، آلوده‌ام امّا

خودت گفتی: پناهی، غافری، ستّار و رحمانی

ز شوق بخششت امشب که احوالم دگرگون است

دوباره آمدم با دست خالی، اشک پنهانی

عجب گر سرزمین جُرم زیر و رو نگردد با

چنین چشمان بارانی و این احوال طوفانی

ز بس که مهربان هستی، تویی مشتاق این بنده

جهنم گر بری اما به مهر خود نسوزانی

بداهه‌سرایان:

سوده سلامت، محمدرضا هادی‌زاده

سیدمحمد صفایی‌نویسی

محمد صبوریان، علی‌اکبر مدرس

فرشته پناهی، زهرا آراسته‌نیا

ابراهیم صفایی، مرضیه قاسمعلی

طاهره ابراهیم‌نژاد

وطنز | بهترین شعرهای طنز