ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بداهه آیینی به مناسبت شبهای مبارک قدر
مرا با لطف و احسانت فراخواندی به مهمانی
نشاندی در کنار بندگان پاک و نورانی
شبیه کل عمرم قدرنشناسم ولی شاید
به خاکِ ذرهام زآن روشناییها بتابانی
دوباره بیحیای ناسپاسی را خبر کردی
شبی که برتر از عمریست در یک گوشه بنشانی
شب قدری خودت خواندی مرا در خانهات مولا
بگیرم روی سر قرآن در این شبهای بارانی
فرو رفته است پایم در دل مرداب این دنیا
رهایم کن کبوتروار از اوهام نفسانی
خودم از خویش آگاهم، خودم از خویش مینالم
الهی از خودم من را دگر آزاد گردانی
کدامین در از این بهتر که گیرد دست سائل را
دهد او را ز لطف خود به از ملک سلیمانی
رئوفا! رحم کن بر بندهی نادان گمراهت
که باز آمد به درگاهت دوباره با پشیمانی
خدایا! روسیاهم، خاطیام، آلودهام امّا
خودت گفتی: پناهی، غافری، ستّار و رحمانی
ز شوق بخششت امشب که احوالم دگرگون است
دوباره آمدم با دست خالی، اشک پنهانی
عجب گر سرزمین جُرم زیر و رو نگردد با
چنین چشمان بارانی و این احوال طوفانی
ز بس که مهربان هستی، تویی مشتاق این بنده
جهنم گر بری اما به مهر خود نسوزانی
بداههسرایان:
سوده سلامت، محمدرضا هادیزاده
سیدمحمد صفایینویسی
محمد صبوریان، علیاکبر مدرس
فرشته پناهی، زهرا آراستهنیا
ابراهیم صفایی، مرضیه قاسمعلی
طاهره ابراهیمنژاد
وطنز | بهترین شعرهای طنز