وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

شعری به مناسبت روز_جوان که به دلایل مختلف کمی عقب اُفتاد.

شعری به مناسبت روز_جوان

که به دلایل مختلف کمی عقب اُفتاد.

ما نسل ِ بی‌باک‌یم - کز تاریخ؛ پی‌درپی رَمیدیم

در ابتدای ِ جوانی؛ از درد ِ مردم ِ میهن خمیدیم

ما بچّه‌یِ این‌انقلاب و - هم سن و سالِ انقلابیم

میوه‌ای، باور کُنید؛ از درخت ِانقلابمان نچیدیم

نسلِ بمباران و موشک - نسلِ دل‌تنگی و جنگیم

دائماً در رعب و وحشت؛ لحظه‌ای را - نآرمیدیم

هرچند در وقت ِ دفاع و جنگ؛ ماها بچّه بودیم

بهر ِ استقلال ِ ملّت؛ بارها - امّا حماسه آفریدیم

ما برای ِ حقّ ِ این‌مردم؛ هیچ‌گاه ساکت نماندیم

در نگاه ِ عدّه‌ای از بی‌مـرامان؛ جوانـانی پلیدیم !!

مهم نیست - انتخاب ِ راه ‌ِ مان کار ِ درستی بود

با وجود؛ هرچه توهین را، به‌جانِ خود خریدیم

دردهایِ نسل ِ ما؛ رنگین، غمگین و سنگین است

ایستادیم تا دم ِ آخر ولی؛ باز از تحجُّر نرهیدیم !

با دست‌های ِ خویشتن امّا؛ تار ِ تزویر و ستم را

با زور و زر؛ بر قامت ِ رعنای ‌ِمان، خوب تنیدیم !

از کـودکی؛ سـَرخورده و دل‌خسته - مأیوس‌یـم

نا اُمید از هـر اُمید - بر صور ِ دل‌سردی دمیدیم

هـَرچند جـوانی‌مـان؛ پـُر از شـور و هیـاهـو بود

شیرین نبود، از جوانی؛ طعم ِ تلخی‌را چشیدیم !

گاه‌در تنهائی‌ام؛ در فکر ِخود که‌غوطه‌ور هستم

به‌خود نهیب می‌زنم؛ صد حیف بیهوده دویدیم !!

ای نسلِ بعد ِ ما؛ آزاده باشید و جوانی هم کُنید

ما از جوانی‌مان؛ خیری‌ندیدیم، چیزی‌نفهمیدیم ...!!

حسن_جهانچی

۱۸ فروردین‌ماه - ۱۳۹۹ نود و نہ

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻

HasanJahanchi

︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

در حاشیه کمپین راه انداختن و دلسوزی برخی سلبریتی‌ها برای مردم

در حاشیه کمپین راه انداختن و دلسوزی

برخی سلبریتی‌ها برای مردم

توی هر برنامه‌ای میان و هی فک می‌زنن

هرچی پیش میاد واسه‌ش هزارتا هشتک می‌زنن

هشتک حمایت از کلاغ و لک‌لک می‌زنن

هی کمک جمع می‌کنن بعد همشو تک می‌زنن

ماها که این‌همه شادی و صفاسیتی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

با دویستا فالوور احساس شهرت می‌کنن

توی هر زمینه‌ای پا بده صحبت می‌کنن

هرچی رو بخوان توی پاچه ملت می‌کنن

بعدشم میان و ابراز ندامت می‌کنن

بعضی وقتا هم اگه افراط و تفریطی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

صنعتی و سنتی رو وقتی مخلوط می‌زنن

حرفای عجیب‌غریب و غیرمربوط می‌زنن

یا بدون شرط از اون حرفای مشروط می‌زنن

بعضی فوتبالیستامونم یه کمی شوت می‌زنن

آدمای خیلی معروف درِ پیتی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

این سلبریتیا با این که فقط اون بالاهان

اما بعضی وقتا هم بدجوری غصه‌دار مان

مثلا راه می‌ندازه فلانی کمپین فلان

انگاری بنده خداها یه کمی توی فضان

ما با اینکه اوضاع به هم‌ور و خیطی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

محمدحسین مهدویان

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz

ماندم که آخرش کرونا را چه می‌کنند؟

ماندم که آخرش کرونا را چه می‌کنند؟

بعدش، بلا به دور! که با ما چه می‌کنند!

دیدی در آن میانه چه کردند با حقوق؟

بعد از کوید‌نوزده این‌ها چه می‌کنند؟

در فکر مانده‌ام که پس از این، معلمان

با حجم تنبلان تن‌آسا چه می‌کنند؟

با نرخ رو به رشد خَران دو‌شاخ‌دار

با رشد شاخ‌های اینستا چه می‌کنند؟

زیبا‌رُخان و سیکس‌پکان و فشن‌روان

با طول و عرض و قطر شکم‌ها چه می‌کنند؟

با سیزده‌به‌در که نشد نحسی‌اش به در

با کوه و دشت و جنگل و صحرا چه می‌کنند؟

آن‌ها که اعتقاد به آجیل داشتند

نه ماه بعد در شب یلدا چه می‌کنند؟

«در خانه، روی مبل و تشک» روز خوب ماست

ویروس‌های روز مبادا چه می‌کنند؟

زیباکلام زل زده توی افق که: «آه!

این مرده‌ها درون اروپا چه می‌کنند؟»

اصلا از این به بعد بگو لیسه‌های غرب

با کوب کله و توک تیپا چه می‌کنند؟

با آبروی ریخته‌ی ماسک‌کش‌روان

یا با کمک‌رسانی کوبا چه می‌کنند؟

اصلا بگو که علم‌گرایان دین‌ستیز

در اجتماعِ توی کلیسا چه می‌کنند؟

حالا که در جواب تمام سوال‌هام

پاسخ نداده‌ای که «چرا» یا «چه می‌کنند»،

این را بگو که شیر یلان بیست سال بعد

با اورشلیم و رایشون و حیفا چه می‌کنند؟

امین شفیعی

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz

 

روزگاری در زمان‌های قدیم....

روزگاری در زمان‌های قدیم

دود دارای هزاران سود بود

هیچ‌کس ایمیل و اینترنت نداشت

ارتباطات از طریق دود بود

تا که روزی گشت ایمیل اختراع

دود هم من‌بعد آن بیکار شد

داد پس دست بشر سیگار را

مثل بهمن بر سرش آوار شد

ای که ترم بهمنی بهمن مکش

او تو را چون بیشتر خواهد کشید

می‌کشی و می‌کشد مثل طناب

این طناب آخر ولی خواهد برید

ای برادر حیف شش‌های تو نیست؟

مثل اگزوز دود تویش می‌کنی

طفلکی‌ها جفتکی دق می‌‌کنند

تا شما سیگار آتش می‌کنی

فحش‌های آبدار مجلسی

ریه‌ات دارد نثارت می‌کند

تازه بر کیفیت این فحش‌ها

معده هم دارد نظارت می‌کند

الغرض از دود و از دم شاکی‌اند

کلهم اعضاء، هم شش هم ریه

موی سوراخ دماغ و شست پا

بند ناف و پانکراس و کلیه

بر سر خود تا که بگذاری کلاه

گفته‌ای محض تفنن می‌کشی

آدم عاقل چرا باید کند

فی‌المثل محض تفنن خودکشی؟

مشکلات قشر دانشجوی ما

گر چه هرگز قابل انکار نیست

هفته‌ای هفده شکست عاطفی

عذر خوبی بابت سیگار نیست

پاس باید کرد واحد را ولی

حکم مشروطی نشان مردی است!

گر شدی مشروط سیگاری نشو

این یکی چون واقعا بد دردی است

می‌کشی با این خیال خام که

غرق در یک لحظه آرامش شوی

مثل پیراهن که نخ‌کش می‌شود

هر نخی را می‌کشی نخ‌کش شوی

خسته‌ای از طول و عرض شعر من

مژده این که بیت، بیت آخر است

دود اگر باشد نشان سروری

پس تریلی از من و تو سرتر است!

سعید طلایی

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

 

دلا بگیر شبی پاچه‌ی کرونا را

دلا بگیر شبی پاچه‌ی کرونا را

بگو که خانه‌نشین کرده‌ای چرا مارا

چنان به کشتن خلق خدا کمر بستی

که رو سفید نمودی پراید و سایپا را

برای خویش سبیلی بهم زدند زنان

ببین شبیه سیا کرده‌ای پریسا را

زِ بسکه خورده و خوابیده است، این خور و خواب

به مرز منفجریدن کشانده بابا را

موارد دگری هم برای کشتن هست

تورا به جان عزیزت بکُش همانها را

به حد کافی و وافی همه مرض داریم

بیا مریض نکن لااقل اطبا را

کمرشکن شدن از بنجلات چین کم بود؟

بنای ریشه‌کنی هم گذاشتی یارا؟

عالیه رجبی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir