وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

جمعه ی سوم سال است کجایی آقا

جمعه ی سوم سال است کجایی آقا

مرغ دل بی پروبال است کجایی آقا

شیعه را راه نجاتی زِ بلا ممکن نیست

استرس با تو ، محال است کجایی آقا

خاک بر فرقِ مریدانِ چو من باید کرد

همه جا قحطِ رجال است کجایی آقا

دیده ای نیست به جزدیدهٔ مولا بیدار

روحِ مـا غرق خیـال است کجایی آقا

هـر کجا می نگرم جذبِ به دنیـا بـودم

قاتلم خوش خط‌وخال است کجایی آقا

پر زِ دردیم و سوالی که ندارد پاسخ

پاسخِ هرچه سوال است ، کجایی آقا

سفره ها پُر شده از رنگ تجمّل ، امّا

به کجا مالِ حلال است ، کجایی آقا

جان به قربانِ توای یوسفِ زهراکردن

شهدِ شیرینیِ فال است کجایی آقا

کاش این جمعه شود آخرِ دلتنگی ها

ندبه با شرحِ جمال است ، کجایی آقا

اللهم عجل لولیک الفرج

در خانه بمانیم؟!

در خانه بمانیم؟!

دکترا، این‌همه در خانه بمانیم که چه؟!

«زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟!»

با مدیرانی از این دست که جانفرسایند

جان ز ویروس کذایی برهانیم که چه؟!

دستهامان را در الکل و آب و صابون

حل کنیم و «کرونا» را بچلانیم که چه؟!

پای تی.وی که نشستیم پی دیدن فیلم

دو-سه‌تا گونی تخمه بشکانیم که چه؟!

در قرنطینه که یک لحظه نخوردیم تکان

خانه‌مان را دم عیدی بتکانیم که چه؟!

زانجمن های حقیقی که ندیدیم ثمر

لایو در لایو کنون شعربخوانیم که چه؟!

آنچه گفتم همه را از سر شوخی گفتم

پای اشعار به شوخی نکشانیم که چه؟!

کاش در خانه بمانیم  و بر آن صبر کنیم

عافیت را ز در خود برمانیم که چه؟!

دست اگر شسته نشد، دست ز جان باید شست

این دو شستن را ما فرق  ندانیم که چه؟!

«کرونا» تیغ به دست آن سوی در منتظر است

ما از این سوی بر او تیغ نرانیم که چه؟!

سعید_سلیمان_پور

در_خانه_بمانیم

مطایبه ای ذیل پست اینستاگرامی

دکتر محمود اکرامی عزیز  و شعر «در خانه بمانیم» او

(با استمداد از پاسخ استاد شهریار به سایه!)

bolfozool

در حاشیه کمپین راه انداختن

در حاشیه کمپین راه انداختن

و دلسوزی برخی #سلبریتی‌ها برای مردم

توی هر برنامه‌ای میان و هی فک می‌زنن

هرچی پیش میاد واسه‌ش هزارتا هشتک می‌زنن

هشتک حمایت از کلاغ و لک‌لک می‌زنن

هی کمک جمع می‌کنن بعد همشو تک می‌زنن

ماها که این‌همه شادی و صفاسیتی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

با دویستا فالوور احساس شهرت می‌کنن

توی هر زمینه‌ای پا بده صحبت می‌کنن

هرچی رو بخوان توی پاچه ملت می‌کنن

بعدشم میان و ابراز ندامت می‌کنن

بعضی وقتا هم اگه افراط و تفریطی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

صنعتی و سنتی رو وقتی مخلوط می‌زنن

حرفای عجیب‌غریب و غیرمربوط می‌زنن

یا بدون شرط از اون حرفای مشروط می‌زنن

بعضی فوتبالیستامونم یه کمی شوت می‌زنن

آدمای خیلی معروف درِ پیتی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

این سلبریتیا با این که فقط اون بالاهان

اما بعضی وقتا هم بدجوری غصه‌دار مان

مثلا راه می‌ندازه فلانی کمپین فلان

انگاری بنده خداها یه کمی توی فضان

ما با اینکه اوضاع به هم‌ور و خیطی داریم

خوش به حالمون که این همه سلبریتی داریم

محمدحسین مهدویان

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

ماندم که آخرش کرونا را چه می‌کنند؟

ماندم که آخرش کرونا را چه می‌کنند؟

بعدش، بلا به دور! که با ما چه می‌کنند!

دیدی در آن میانه چه کردند با حقوق؟

بعد از کوید‌نوزده این‌ها چه می‌کنند؟

در فکر مانده‌ام که پس از این، معلمان

با حجم تنبلان تن‌آسا چه می‌کنند؟

با نرخ رو به رشد خَران دو‌شاخ‌دار

با رشد شاخ‌های اینستا چه می‌کنند؟

زیبا‌رُخان و سیکس‌پکان و فشن‌روان

با طول و عرض و قطر شکم‌ها چه می‌کنند؟

با سیزده‌به‌در که نشد نحسی‌اش به در

با کوه و دشت و جنگل و صحرا چه می‌کنند؟

آن‌ها که اعتقاد به آجیل داشتند

نه ماه بعد در شب یلدا چه می‌کنند؟

«در خانه، روی مبل و تشک» روز خوب ماست

ویروس‌های روز مبادا چه می‌کنند؟

زیباکلام زل زده توی افق که: «آه!

این مرده‌ها درون اروپا چه می‌کنند؟»

اصلا از این به بعد بگو لیسه‌های غرب

با کوب کله و توک تیپا چه می‌کنند؟

با آبروی ریخته‌ی ماسک‌کش‌روان

یا با کمک‌رسانی کوبا چه می‌کنند؟

اصلا بگو که علم‌گرایان دین‌ستیز

در اجتماعِ توی کلیسا چه می‌کنند؟

حالا که در جواب تمام سوال‌هام

پاسخ نداده‌ای که «چرا» یا «چه می‌کنند»،

این را بگو که شیر یلان بیست سال بعد

با اورشلیم و رایشون و حیفا چه می‌کنند؟

امین شفیعی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

محفل شب شعر #تنها_امید

محفل شب شعر #تنها_امید

ای عشق! کاری کن که درماندند درمان‌ها

برگرد و برگردان حقیقت را به ایمان‌ها

چشم‌انتظارت شهرهامان کوچه در کوچه

غرق خیالِ بوسه بر پایت، خیابان‌ها

مستِ شب گیسوی تو، چشم سحرخیزان

بی‌تاب تسبیح سحرگاهت، شبستان‌ها

مهدیه‌ها دل برده‌اند از حوض مسجدها

دور «ولیِّ عصر» می‌گردند میدان‌ها...

پُر می‌شود شهر از نوای «آیة الکرسی»

تا بگذری از زیر این دروازه قرآن‌ها...

در خواب، چشمان تو را دیدند نرگس‌ها

شوق گل روی تو را دارند گلدان‌ها

ای در صدای مهربانت حجتی کامل!

ای در نگاه روشنت اثبات برهان‌ها!

هر جمعه در شهری برایت ندبه می‌خوانیم

تا یوسف گمگشته! باز آیی به کنعان‌ها

شاعر: قاسم صرافان

RazaviAdmin2