وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

بداهه‌ی شاعران راه‌راه تقدیم به حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام

بداهه‌ی شاعران راه‌راه تقدیم به

حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام

ای شیر در زنجیر راه شام و کوفه

خورشید عالم‌گیر راه شام و کوفه

محمل به محمل بر لبت «امن یجیب» است

بر روی نی چشم تو در چشم حبیب است

از جمع آن خوبان جدا بودن چه سخت است

تنها علیِ کربلا بودن چه سخت است

با چشم خود دیدی چگونه سر بریدند

دیدی چگونه دست و بال و پر بریدند

سوز عطش با شعله‌ی تب در تو آمیخت

هر لحظه داغی شعله بر پیراهنت ریخت!

بوسیده‌ای رگ‌های خونین پدر را

آغاز کردی با اسارت یک سفر را

با زخم‌های ظهر عاشورا عجینی

بین همه پروانه‌ها زخمی ترینی!

تو روضه‌ی بازی و شرح ناب مقتل

ای روح گریه، سینه‌ی بی تاب مقتل

در پیش چشمت خیمه‌ها گردید غارت

بسیار شد بر زینب کبری جسارت

از ظهرِ تب‌داری که آماج بلایی

تب‌دارِ صحنه صحنه های کربلایی

ای سوخته در آتش بیماری و تب

ای بعد آقا، مرهم اندوه زینب

جانم از این اندوه سرتاپا بسوزد

آتش گرفت عمامه‌ات، دل‌ها بسوزد

آخر، نمانده هیچ‌کس دیگر برایت

این زینب است و سوختن، تنها، به پایت

با دست بسته بردنت... ای وای، ای وای

زنجیر داغ و گردنت... ای وای، ای وای

کار تو اشک و ناله با سوز جگر بود

چشمان تو از کربلای خشک، تر بود

ای کاش طفلی پیش تو گریان نباشد

آنجا که هستی هیچ‌کس عطشان نباشد

در کربلا بودی اگر همواره در تب

در شام اما بوده‌ای امید زینب

آموزگار خطبه‌ی زینب تو بودی

روشنگر فردای این مذهب تو بودی

با دستِ بسته برده‌ای بالا علم را

با خطبه‌‌ ویران کرده‌ای کاخ ستم را

همراه عمه گرچه در حزن و بلایید

پیغمبران ماجرای کربلایید

خون شد دل تاریخ با الشّام الشّام

هر روز و شب خون گریه خواهد کرد اسلام

بداهه سرایان:

ناهید رفیعی، زهرا فرقانی

سیدمحمد صفایی، صامره حبیبی

محمود حسنی مقدس

محمدعلی کمالی مقدم

محمدرضا هادی‌زاده، ابوالقاسم سیفی

سجاد فرخ‌نژاد، ابراهیم صفایی

محمدعلی جعفری، محمد‌باقر منصور سمائی

رضا حسین‌پور، مرضیه قاسمعلی

فرشته پناهی، فریبا رئیسی، بانو محسن پور

طاهره ابراهیم‌نژاد

وطنز | بهترین شعرهای طنز

میان ناله‌یِ خود می‌برم نوای تو را

میان ناله‌یِ خود می‌برم نوای تو را

که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را

تمام بار به دوش من است می‌بینی

که می‌کشم به سرِ شانه کربلای تو را

من و تمامیِ این قافله قسم خوردیم

به انتها برسانیم ابتدای تو را

بخواب می‌برم از کربلا_خداحافظ_

میان حنجره‌ام صوت مرتضای تو را

زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است

بگو به میرِ حرم کرده‌ام هوای تو را

به دست بسته ام و بی رکاب می بینم

گرفته است سنان پیشِ ناقه جای تو را

سر تو را که به خورجین خویش خولی برد

بگو چکار کنم این تَنِ رهای تو را

مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست

گرفته اند در این راه رد پایِ تو را

حرامیان نشنیدند های هایِ مرا

مرا زدند ببیند های های تو را

گمان کنم که ندارند هیچ کارِ دگر

که می زنند شب و روز بچه‌های تو را

بنی اسد پس از این از دهات می‌آرند

حصیرِ خانه‌شان نه،که بوریای تو را

حسن لطفی

بداهه‌ی عاشورایی شاعران راه‌راه تقدیم به ساحت مقدس حضرت سید الشهدا حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

بداهه‌ی عاشورایی شاعران راه‌راه تقدیم به

ساحت مقدس حضرت سید الشهدا

حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

خورشید تنت ستاره‌باران شده‌است

بر روی زمین، صید سواران شده‌است

تنهایی و تنها، همه دور تن تو

این تن که مطنطن ستوران شده‌است

دستان علمدار سپه می‌گرید

دستان کسی که دیده گریان شده‌است

زیر سم اسب آمده گلبرگ تنت

در دشت بلا گلاب‌گیران شده‌است

ای کاش بمیرم! بدن بی‌سر تو

در یورش این قوم چه عریان شده‌است

انگشتر و پیراهن و شمشیر و عبا...

در معرکه باز گرم احسان شده‌است

هستند «یتیماً و اسیرا» حَرَمت

بر نیزه سر سوره‌ی انسان شده‌است

بر جد خودش، حضرت ارباب امروز

با روی خضاب‌بسته مهمان شده‌است

تا کنگره‌ی عرش به لرز آید باز

نوبت به لب و قصه‌ی دندان شده‌است

جانم به فدای لب و دندانی که

در تشت طلا قاری قرآن شده‌است

در ظلمت شب‌های غریبانه سرت

بر قامت نی، شمع فروزان شده‌است

تیری که به قلب نازنینت خورده

در معرکه‌ی سقیفه پیکان شده‌است

این خون خدا بود که در کرب‌وبلا

از عرش به فرش‌ آمده قربان شده‌است

از این غم جان‌سوز، هم ارکان زمین

هم عرش به هم ریخت، ویران شده‌است

این آب فرات است که جاری‌ست به دشت؟

یا دیده‌ی انبیاست گریان شده‌است؟!

دلخون شده شیعه، هر دلی را برده

آن زلف که با باد پریشان شده‌است

«قد قامت» عشق است عزاداری تو

هرجا که به پا گشته چو رضوان شده‌است

بی عشق تو هیچیم اباعبدالله!

این مشت گل از عشق تو انسان شده‌است...

بداهه سرایان:

سجاد فرخ‌نژاد، ناهید رفیعی

بانو محسن‌پور، محمدرضا هادی‌زاده

محمود حسنی‌ مقدس، سیدمحمد صفائی

عباس تافته، فرشته پناهی، فهیمه انوری

مهنا صادقی، سوده سلامت

محمدعلی کمالی‌مقدم، رضا حسین‌پور

فریبا رئیسی، محمدباقر منصور سمائی

مرضیه قاسمعلی، مهدی امام‌ رضایی

زهرا فرقانی، صامره حبیبی

طاهره ابراهیم‌نژاد

سیدمحمدحسن سعیدی، محدثه مطهری

مینا گودرزی، ابراهیم صفائی، محمد صبوریان

وطنز | بهترین شعرهای طنز

بداهه‌ی شاعران راه‌راه تقدیم به قمر منیر بنی هاشم حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس علیه السلام

بداهه‌ی شاعران راه‌راه تقدیم به

قمر منیر بنی هاشم حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس

علیه السلام

صاحب هفت آسمان، لنگر امن زمین

کهنه علمدار عشق، زاده‌ی ام‌البنین

دیده‌ی بیدار او راحت اهل حرم

دست یداللهی‌اش ضامن احیای دین

گفت ز نیرنگ و ننگ سینه‌ی من گشته تنگ

آمده‌ام بهر جنگ اذن جهادم دهید

گفت سپاهم تویی پشت و پناهم تویی

چاره و راهم تویی پیش سپاه یزید

رفت علمدار عشق، سید و سالار عشق

حضرت سردار عشق، راحت جان حرم

سوره‌ی والفجر ماند، راضیةً مرضیه

بار دگر هم شکست قامت سلطان غم

آمده ساقی شود بی زره و رخت جنگ

عازم میدان نبود این قمر مه‌جبین

شام و عراق و حجاز نیست هماورد او

سد نشود لشگری بر یل ام‌البنین

پورِ علی مثل شیر، زد به دل اشقیا

لشکر دشمن گریخت، با رجز حیدری

زود خودش را رساند بر لب نهر فرات

بود در این کارزار، یک تنه خود لشکری

مشک که سیراب شد، رفت سوی خیمه‌ها

رود پریشان شد و پشت سرش آب ریخت

زد به صف دشمنان، دست ز جان شست او

آب ز مشک آب از، دیده‌ی ارباب ریخت

در پس هر نخل شد تیره شبی در کمین

تا بدرد ماه را از سرِ صد بغض و کین

تا که ز خشم و حسد تیر بر او دوختند

زیر تنش پهن شد دست نیاز زمین

آه که تیر آمد و... ماه به زیر آمد و...

آب شد آب و خجل، مشک سرافکنده شد

فرق، که شق القمر، دیده چو‌ دریای خون

یاد علی اصغر افتاده و شرمنده شد

آه از آن لحظه که، تیر به مشکش رسید

آه! به همراه آب، کلّ امیدش چکید

از طرف خیمه‌ها، بوی عطش می‌وزید

آن دم آخر عمو،«وا عطشا» می‌شنید

گفت قسم می‌خورم دستم اگر قطع شد

تیر به چشمم زدند فرق سرم هم شکافت

حامی دینم چه باک جان به فدایش کنم

عشق حسین علی تا به دلم راه یافت

کوه شکست از کمر تا که صدایش زدی

لرز صدای تو هم برده رمق را ز تن

آمده بالا سرت با دل خونین و دید

خورده ترک جسم تو مثل عقیق یمن

ای همه‌ی جان من ساقی عطشان من

بی تو حسینت شود بی‌کس و تنها نرو

اهل حرم منتظر تا رسد آبی ز تو

ماه بنی هاشمم بی‌سر و بی ما نرو

چهره‌ی زیبای تو از چه به هم ریخته

این همه ماه از رخت دور و برم ریخته

وقت غنیمت شده خیز ز جا و ببین

این همه دست پلید سوی حرم ریخته

بعد تو عباس من، تا شده پشت حسین

این، همه تیر از کجا بر بدنت جاشده

معجز شق‌القمر چون که سرت یافته

بین دو ابروی تو فاصله پیدا شده

چشم گهربار تو چشمه‌ی آب حیات

آه از آن لحظه‌ای کامده تیر جفا

خون شده چشم ترت، فاطمه شد مادرت

بدرقه‌‌ات کرده تا عرش به رسم وفا

آمده از علقمه، با کمری خم حسین

خورده ترَک بچه‌ها، شیشه‌ی احساسشان

بود به دل‌هایشان نور امیدی، به‌جا

تا که به‌جا بوده‌است، خیمه‌ی عباس‌شان

کرب و بلا می‌شنید نغمه‌ی احساس را

باد به زینب رساند عطر گل یاس را

رفت و نیامد؟ نشد هیچ کسی باورش

تا به زمین زد حسین خیمه‌ی عباس را

خیمه که افتاد، شد فاجعه‌ای در حرم

طفلِ خودش را رباب، تنگ به آغوش داشت

عمه در این فکر بود: «دختر ناز حسین

کاش که در آورد، آنچه که بر گوش داشت»

دست جدا گشته‌اش از همه بالاتر است

خاضع و جانباز عشق، سرور و آقا شده

او که وفاداری‌اش آیت ایمان شده

آب نیاورده هم حضرت سقا شده

هیبت چشمان او ماترک حیدر است

مهر و وفاداری‌اش از ادب مادر است

ای سر و جان داده در راه دفاع از حرم

جای تو خالی در آن قصه میخ و در است

بداهه سرایان:

محمد صفایی، زهرا فرقانی

فهیمه انوری، محمود حسنی مقدس

سوده سلامت، محمدرضا هادی‌زاده

محمدعلی جعفری,محمد باقر منصور سمائی

مرضیه نجفی، محمد عظامی

رضا حسین‌پور، مرضیه قاسمعلی

ابراهیم صفایی، بانو محسن‌پور

طاهره ابراهیم نژاد، سجاد فرخ‌نژاد

محمدعلی کمالی مقدم

محمد صبوریان، مینا گودرزی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

اشعار روز یازدهم محرم

اشعار روز یازدهم محرم

رسید وقت سفر ، سر به زیر شد زینب

حسینْ چشم تو روشن ! اسیر شد زینب

هزار زخم ، روی پیکرت دهن وا کرد

هزارسالْ زِ داغ تو پیر شد زینب

چقدر پایِ غنیمت کتک ز لشگر خورد

چقدر زخمیِ مُشْتی فقیر شد زینب

گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد

غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب

همان زمان که به سر نیزه ها هُلَشْ دادند

نشست و حرف نزد ، گوشه گیر شد زینب