وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

روزگاری در زمان‌های قدیم....

روزگاری در زمان‌های قدیم

دود دارای هزاران سود بود

هیچ‌کس ایمیل و اینترنت نداشت

ارتباطات از طریق دود بود

تا که روزی گشت ایمیل اختراع

دود هم من‌بعد آن بیکار شد

داد پس دست بشر سیگار را

مثل بهمن بر سرش آوار شد

ای که ترم بهمنی بهمن مکش

او تو را چون بیشتر خواهد کشید

می‌کشی و می‌کشد مثل طناب

این طناب آخر ولی خواهد برید

ای برادر حیف شش‌های تو نیست؟

مثل اگزوز دود تویش می‌کنی

طفلکی‌ها جفتکی دق می‌‌کنند

تا شما سیگار آتش می‌کنی

فحش‌های آبدار مجلسی

ریه‌ات دارد نثارت می‌کند

تازه بر کیفیت این فحش‌ها

معده هم دارد نظارت می‌کند

الغرض از دود و از دم شاکی‌اند

کلهم اعضاء، هم شش هم ریه

موی سوراخ دماغ و شست پا

بند ناف و پانکراس و کلیه

بر سر خود تا که بگذاری کلاه

گفته‌ای محض تفنن می‌کشی

آدم عاقل چرا باید کند

فی‌المثل محض تفنن خودکشی؟

مشکلات قشر دانشجوی ما

گر چه هرگز قابل انکار نیست

هفته‌ای هفده شکست عاطفی

عذر خوبی بابت سیگار نیست

پاس باید کرد واحد را ولی

حکم مشروطی نشان مردی است!

گر شدی مشروط سیگاری نشو

این یکی چون واقعا بد دردی است

می‌کشی با این خیال خام که

غرق در یک لحظه آرامش شوی

مثل پیراهن که نخ‌کش می‌شود

هر نخی را می‌کشی نخ‌کش شوی

خسته‌ای از طول و عرض شعر من

مژده این که بیت، بیت آخر است

دود اگر باشد نشان سروری

پس تریلی از من و تو سرتر است!

سعید طلایی

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.