وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

نصایحُ البراَندازیه

نصایحُ البراَندازیه

گلایه های یک برانداز

میان کوچه خیابان درخت می روید

درست مرکز میدان درخت می روید

گرفته فال مرا فالگیر بی وجدان

درون قهوه ی فنجان درخت میروید

مرور می کنم هر بار نقشه را ، افسوس

به جای جای هر استان درخت می روید

هوای صاف که سهل است دیده ام حتی

همیشه در دل طوفان درخت می روید

دهان باز توافق دریده شد جر خورد

از اینکه داخل سیمان درخت میروید

تمام سال فقط فیلم فتنه می سازیم

درست موقع اکران درخت میروید

چنان زیاد شد، از دست رفته آمارش

چه بی دریغ و شتابان درخت می روید!

دقیق موقع انجام راهپیمایی

یکی دوتا نه! فراوان درخت می روید

رواست سکته ی قلبی کنم از این موضوع

که توی قلب زمستان درخت می روید!

فقط_درخت_میروید

مینا گودرزی

وطنز | پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

باز وقت راه پیمایی شده

باز وقت راه پیمایی شده

وقت هشتگ که #نمی‌آیی شده

هیچ کس فردا نمی آید بدان

پس نرو بیرون و در خانه بمان

هر که می بینی که آید پا به پات

یا درخت است و توهم یا ربات

کارهاشان غیر معمولی شده

ساندیس هم این سری، پولی شده

هی مگس گردیده دور دیسشان

با کرونا پر شده ساندیسشان

من خبر دارم که داعش آمده

ویروس سیریش خارش آمده

رادیواکتیو میریزد نظام

هرکجایی که ببیند ازدحام

راهپیمایی شدیدا خلوت است

عکس هاشان حاصل اسنپ چت است

فیلم هاشان هم همه آرشیوی است

کار مزدورانشان در تی وی است

فیلم ها گرچه کمی طوفانی است

مال بهمن های تابستانی است

کیمیا خواهی شوی، سرکوب شو

در bbc سوژه ا‌ی مرغوب شو

مالیاتت را نده اما به جاش

پایه ی هر اغتشاش و فتنه باش

گرچه زیر عهد برجامی زده

تو شعار مرگ آمریکا نده

میروی بیرون و ضایع میشوی

خسته ام! پس کی تو قانع میشوی؟

زهرا آراسته نیا

وطنز | پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

دیوان حافظ غزل شماره ۲۲۹

دیوان حافظ غزل شماره ۲۲۹

بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

دولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهد

از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم

اینم همی‌ستاند و آنم نمی‌دهد

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین

کان جا مجال بادوزانم نمی‌دهد

چندان که بر کنار چو پرگار می‌شدم

دوران چو نقطه ره به میانم نمی‌دهد

شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی

بدعهدی زمانه زمانم نمی‌دهد

گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست

حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد

[خانه ناهید]

«شوخی با حافظ»

«شوخی با حافظ»

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

من فکر کنم گوشی او شارژ ندارد

***********

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

سلفی گرفته بود خودش با برادرش

***********

هزار جهد بگردم که سر عشق بپوشم

پیامکت که رسید این قضیه هم لو رفت

**********

حضور خلوت انس است و دوستان جمع‌اند

ولی همه، سرشان توی گوشی خویش است

*********

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

گفت اینجا سرعت اینترنتش بالاتر است

*********

خوش‌تر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟

کنج اتاق و چایی و وای‌فای رایگان

*********

اینترنت پرسرعت بی‌سیم خریدم

سلطان جهانم به چنین روز غلام است

*********

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

ظاهراً گوشی اچ‌تی‌سی او سوخته بود

مهدی پرنیان

#حضرت_ام_کلثوم

#حضرت_ام_کلثوم

از قرائن این چنین پیداست در را دیده است

ما شنیدیم، او ولیکن چل نفر را دیده است

قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل تر

بارها در کوچه ها داغ پدر را دیده است

آنکه عمری با حسن خون جگر را خورده بود

بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است

صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت

دور از چشم همه رنج سفر را دیده است

در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام

چل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است

ام کلثوم است یا زینب نمی‌دانم کدام!

دور خواهر خواهری چندین نفر را دیده است

بارها این شرم بی‌اندازه او را می کشد

اینکه زینب پیش او داغ پسر را دیده است

شرم او یک بار اما می کشد او را دو بار

اینکه هم در دشت هم در تشت سر را دیده است