شعر_انتظار
دوباره جان تازهای به انتظارها ببخش
بیا و خاک مرده را به چشمهسارها ببخش
نگاه ناامید ما کویرهای خشک را
بهندبههای اشکی امیدوارها ببخش
خلوص نالههای الغیاث را محک بزن
جلای عشق را به قلب بیقرارها ببخش
تو، جمعه جمعه جمعهها سر قرار حاضری
ببخش اگر نیامدم سر قرارها، ببخش
شکسته بسته عهد خواندن مرا به دل نگیر
ما به سربدارها به سربدارها ببخش
امام بیقرارها امام سربدارها
ادامه فراق را به ما ندارها ببخش
شعر: محمدجواد الهیپور
مسجد مقدس جمکران:
jamkaran_ir
*قرنطینهی دوباره و مشکلات و مسائل پیرامون آن*
دلم گرفته دوباره شبیه یک محبوس
مرا نموده قرنطینه یک خرکویروس
میان مسجد و منبر نشسته بست، فقط
مقید است بسی یا ریا کن و سالوس!
ببین چگونه ز ایرانیان گرفته به ظلم
همان که عاشقشانند آه! یعنی بوس
بغل گرفته دو زانوی غم بسی داماد
چرا که داخل ترشی بمانده خیلِ عروس
قشنگ ضربهی فنی نموده چین همه را
به ضربهی جکیچان و به قُدقُدای بروس
و رفتهرفته ببین گشته بیشتر تلفات
شبیه سرعت وایفای به سرعت بلوتوث
به خانهات بنشین و برون نیا هرگز
که میکنند جریمه بهطور نامحسوس
برای خاطر مردم دوهفتهای بتمرگ
گمان بکن که پرایدت بریده میل و پلوس
اپیدمی و گرانیِ جنسها ما را
ز هشت سو بگرفتند مثل اختاپوس
ز دورکاری و بیکارگی و بیگاری
فراری است ز جیب و زکیف و کارت، فلوس(۱)
پریدهاند ز بام و به دستمان نرسند
که رفته قیمتشان تا به قاف، مرغ و خروس
شدهاست جنگ در این وضع بین طب مدرن
و طب سنتی و نسخههای جالینوس
به نام «ایمنیِ گلهای» چهها کردند
مگر که ما برهگانیم و عهد دقیانوس؟
اگر کووید بگیری دو هفته میافتی
به رختخواب خودت مثل ماکسی میلْیانوس
تو را چگونه بخوانم کوید یا کرونا؟
که داده شخص بزرگی لقب به تو منحوس
به قول با ادبان یک مریضی ملعون
به قول بی ادبان ضایعِ خرِ دیو...
شبیه گرگی و روباه و کودتاچیها
ز قتل پیر و جوان هم نمیخوری افسوس
در این میانهی مرگ و در این زمانهی سخت
به ساری و همدان و به اصفهان و به توس
شده است معضل این مردمان بیچاره
فراق پینگیل توله سگ و مشای ملوس!
شکر میان بداهه! خبر رسید امروز
پانای تینای کوس گل خورده از المپیاکوس
دلم گرفته و هی میکِشد مرا دائم
به سمت جادهی پاک از کوویدمان، چالوس!
چه کرده او که ز دستش به حالمان گریند
در آسمان همه مرغان علاوه بر کومولوس
مگر به گرز و به اشکی نجاتمان بدهند
کجاست رستم دستان؟ کجاست پس ققنوس؟
۱) پول
بداهه سرایان:
صامره حبیبی، فرشته پناهی
احد ارسالی، مهدی امام رضایی
مدرس زاده، فریبا رئیسی
حامد سنگونی، امین شفیعی
محمود حسنی مقدس
وطنز بهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
جهانگیری:
اگر گروهی به جز دولت ما سرکار بود
در مقابل جنگ اقتصادی، کل ایران را از دست میداد.
اگر ما نبودیم ایران نبود
گلستان و سمنان و کرمان نبود
اگر ما نبودیم نان هم نبود
اگر هم که نان بود، دندان نبود!
گران است اگر ارز و سکه ولی
دلار جهانگیری ارزان نبود؟!
بر این شام تاریک، برجاممان
مگر مثل خورشید تابان نبود؟
دعاهای مردم نشد مستجاب
وگر نه گرانی فراوان نبود!
اگر ما نبودیم و تدبیرمان
چنان شور و حالی در آبان نبود
ز احیای دریاچه فهمیدهایم
اگر ما نبودیم باران نبود!
به زحمت بدست آمد این افتخار
بسی رنج بردیم و آسان نبود!
محمدعلی کمالی مقدم
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
کلاهی که رفته از سر
شیخ شبی خسته و دلگیر بود
غرق تفکر، پی تدبیر بود
خواست گشایش به وجود آورد
راه ضرر بسته و سود آورد
چون که در بودجه را بسته دید
باز درآورد ز جیبش کلید
دفتر خود را دل شب باز کرد
ضربهی کاری زدن آغاز کرد
تا به سحر یکسره کاوش نمود
لایحهای تازه تراوش نمود
لایحه را صبح چو تحویل داد
مورچه در قامت یک فیل داد
گفت بود لایحهای با هدف
وقت زیادی سر آن شد تلف!!
مستند و علمی و واقعگرا
بهتر از آن نیست، به جان شما
بس که نوشته شده ریز و دقیق
موی به درزش نرود ای رفیق
منسجم و در جهت توسعهست
هیچکس آن را نتواند گسست
شک ننمایید که با این حساب
نان رود از سفره و آید کباب
بیخودی از لایحه تقدیر کرد
منتقدان را چو لودر زیر کرد
بعد چنین گفت به دلواپسان
خرده مگیرید به اجزای آن
نعره کشید از سر غیظ و عناد
سوی جهنم برو ای بیسواد
صحبت پایانی و ختم کلام
درد نیارم سرتان والسلام
لایحهی دولت شیخ بنفش
میبرد از سر کُلَه، از پای کفش
حسن اویسی
https://rahrahtanz.ir/24838-2/
وطنز بهترین شعرهای طنز
vatanz_ir