وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

کیش رفتگان /گور بابای کووید

کیش رفتگان /گور بابای کووید

اصغر آقا آخر هفته سفر کرده به کیش

با همه اهل و عیال و با تمام قوم و خویش

رفته تا که لم دهد بر روی شن‌های خلیج

در رگش جاری کند نسکافه و آبِ هویج

خانه‌ای کرده اجاره شش اتاقه با سونا

تا کند فرزند او جفتک پرانی در هوا

رو سوی پاساژ کرده تا که بنماید خرید

بیخیال این مریضی، گور بابای کووید

ماسک هم بر صورتش انداخته، اما چه سود

کرده سوراخ آن وسط را تا کند سیگار دود

قصد دارد تا رود کنسرت با اهل و عیال

بندری رقصد کمی و قر دهد با شور و حال

در کنار ساحل است و با وجود ازدحام

پهن کرده او بساط سفره‌ی رنگین شام

اندر این اوج مریضی می‌رود بهر شنا

هرکه می‌گوید نرو، گوید برو بینیم بابا

در نهایت بازگشته از جزیره دربه‌در

درد و تنگی نفس آورده سوغات سفر

حسن اویسی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

ابر قدقد

ابر قدقد

مستر اَبَر چاخانِ اَبَر قُدقُدِ قناس!

هی جز نزن ندارد اثر عجز و التماس

افتاده‌ای ز اسب و ز اصلِ نداشته!

سر داده‌ای ز عمقِ تهت ناله از هراس

بازنده‌ی قمار حکومت! چه خیط و خوار

از صحنه زود جمع نمودی جل و پلاس

بدجور سوختی تو ز تاثیر نیش مار

بیچاره اینقَدَر الکی هی نریز تاس!

مانند چرخ پنچری افتادی از نفس

تعویض کرده‌اند تو را با تایر_زاپاس

مستر! سگ و شغال که فرقی نمی‌کند

خر هم خر است گرچه زند نعل آدیداس

آخر میان معرکه جمعت نموده‌اند

همچون زباله هستی و با جارویی خلاص

چشمت به صفحه‌ی تلفن شد سفید و ماند

این داغ بر دلت که بگیریم یک تماس

چخ کرده‌اند از قفس کاخ چون تو را

بگذار دم به کول و برو سوی لاس‌وگاس

چاهی که کنده‌ای شده حالا سرای تو

پیروزی آخرش همه دربست «واس ماس»!!

فرشته پناهی

وطن_امروز

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

ادعای وزیر خارجه عربستان:

ادعای وزیر خارجه عربستان:

دست ما همواره برای گفت‌وگو دراز است؛ در گذشته با ایرانی‌ها وارد گفت‌وگو شدیم اما آنها پایبند نبودند. آماده‌ایم در صورتی که از ما خواسته شود، در پرونده هسته‌ای ایران مشارکت کنیم.

برای گفتگو دستم دراز است

و آغوشم برایت باز باز است

کمی از صاحبم خوش‌عهدی آموز

از آمریکای بی‌اندازه دلسوز

مرا رقصانده با شمشیر برّان

سپس دوشیده با مهر فراوان

نخود هستم به دنبال کمی آش

مرا در هسته‌ای راهم دهی کاش

ز دست گاو بودن «ما» و فریاد

حسابم کن میان آدمی‌زاد

سارا رمضانی

وطن_امروز

وطنز  بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

مـــــ..ـــــــادر

مـــــ..ـــــــادر

گفت:از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربان

گفت:یک چیز دگر گو گفتمش:آرام جان

گفت:دانی مهربان تر از همه عالم خداست

گفتم:آری در وجود مادرم دیدم عیان

گفت:مادر سیب را ناخورده بودی چون شدی؟

گفتم:آن سیب مادرم را کرد مادر در جهان

گفت:بیرون راند آن سیب مادرت را از بهشت

گفتمش:بنگر بهشت را زیر پای مادران

گفت:شیطان از طریقش پادشاهی می کند

گفتم:از خیر دعایش میروم اندر جنان

گفت:اگر خواهی فروشی مادرت قیمت به چند

گفتم:آن یک قطره اشکش نی فروشم با جهان...

ایـــن شــعــر خـــیـلــے زیـباسـت حــتمـا بـخـــونــیـد

ایـــن شــعــر خـــیـلــے زیـباسـت

حــتمـا بـخـــونــیـد

ﮐـﺎﺵ تا ﺩﻝمیگرﻓﺖ ﻭ مــیشــڪـسـت

ﺩﻭﺳــــﺖ ﻣـــﯽ ﺁﻣـــﺪ ﮐﻨــﺎﺭﺵ ﻣــﯽﻧـﺸـﺴـﺖ

ﮐـــــﺎﺵ ﻣـیــ‌شـــــد ﺭﻭﯼ ﻫـــﺮ ﺭﻧـﮕـﯿـﻦ ﮐـﻤـﺎﻥ

ﻣـــﯽنــــﻮﺷـﺘـﻢ ﻣــﻬــﺮﺑــﺎﻥ ﺑـــا ﻣـــــﻦ ﺑــﻤـﺎﻥ

ﮐـﺎﺵ ﻣــیشــﺪ ﻗـﻠـﺐ‌هـﺎ ﺁﺑــاﺩ ﺑــﻮﺩ

ﮐـﯿﻨـﻪ ﻭ ﻏـﻢﻫـــﺎ ﺑــﻪ ﺩﺳــﺖ ﺑـاﺩ ﺑـﻮﺩ

ﮐـﺎﺵ ﻣــﯽﺷــﺪ ﺩﻝ ﻓــﺮﺍﻣــﻮﺷـﯽ ﻧــﺪﺍﺷـﺖ

ﻧﻢ ﻧـﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫــﻢ ﺁﻏــﻮﺷـﯽ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ

ﮐﺎﺵ ﻣــﯽﺷـــﺪ ﮐـــﺎﺵ ﻫـــﺎﯼ ﺯﻧــﺪگـی

ﺗﺎ ﺷـﻮﺩ ﺩﺭ ﭘـﺸـﺖ ﻗــﺎﺏ ﺑـﻨﺪﮔـــﯽ

ﮐـاﺵ ﻣــیــ‌شـــد ﮐــﺎﺵﻫـا ﻣـﻬـﻤﺎﻥ ﺷــــﻮﻧــﺪ

ﺩﺭ ﻣــﯿﺎﻥ ﻏــﺼـــﻪﻫــﺎ ﭘـﻨــﻬـﺎﻥ ﺷـــﻮﻧـــﺪ

ﮐـــﺎﺵ ﻣـــﯽﺷـــﺪ ﺁﺳـﻤــﺎﻥ ﻏـﻤـﮕـﯿـﻦ ﻧــﺒــﻮﺩ

ﺭﺩ ﭘــــــﺎﯼ ﮐـــﯿــــﻨـﻪﻫـــﺎ ﺭﻧـــﮕـــﯿـــﻦ ﻧــﺒــﻮد

ﮐــﺎﺵ ﻣــیــ‌شــﺪ ﺯﻧـﺪﮔـﯽ ﺗـﮑـﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷــﺖ

لـاﺍﻗــﻞ ﺗــﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾـکبــﺎﺭ ﺩﺍﺷــﺖ

ﺳــﺎﻋــﺘــﻢ ﺑــﺮﻋـﮑـﺲ مـیچــرخـﯿـﺪ ﻭ ﻣــﻦ

ﺑــﺮﺗـﻨـﻢ ﻣــیــ‌شـد ﮔـﺸـــﺎﺩ ﺍﯾـﻦ ﭘـﯿــﺮﻫــﻦ

ﺁﻥ ﺩﺑــﺴـــﺘـﺎﻥ،ڪـﻮﺩﮐـﯽ،ﺳـــــﺮﻣــﺸــﻖ آبــ

ﭘـﺎﯼ ﻣـﺎﺩﺭ ﻫـــﻢ ﺑــﺮﺍﯾــﻢ ﺟـﺎﯼ ﺧــﻮﺍﺏ

ﺧــــﻮﺩ ﺑــﺮﻭﻥ ﻣـــیکـرﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻟـــﻮﺍﭘـﺴـﯽ

ﺩﻝ نـــمـیداﺩﻡ ﺑــــــﻪ ﺩﺳــﺖ ﻫــﺮ ﮐــﺴــﯽ

ﻋــﻤــﺮ ﻫـﺴـﺘـﯽ،ﺧـــﻮﺏ ﻭ ﺑـــﺪ ﺑﺴــﯿﺎﺭ ﻧﯿـﺴـﺖ

ﺣـﯿــﻒ ﻫــﺮﮔــﺰ ﻗــــﺎﺑــﻞ ﺗـــﮑــﺮﺍﺭ ﻧﯿـﺴـﺖ