قبرنوشتۀ یک مدیر! (با اجازه ایرج میرزا)
ای مدیران که در این دنیایید
«یا از این بعد به دنیا آیید»
«این که خفتهست در این خاک منم»
از مدیرانِ قدیمِ وطنم!
یاد آن دورۀ بشکوه، بهخیر!
یاد آن لذّتِ انبوه، بهخیر!
جاننثاران همگی دورم جمع
جمله پروانه و من همچون شمع
پاچهام تا که کمی میخارید
پاچهخار از همه سو میبارید!
چونکه از زحمتِ امضا کردن
خسته میگشت مرا گاهی تن -
بود کاناپه و بالش، حاضر!
شانهمالان(!) پیِ مالش، حاضر!
لیک طرحی دگر آورد فلک
بخت بد پایِ مرا کرد فلک
چون ورق نیز چو بختم برگشت
داخلِ حجله عروسم نر گشت!
از مدیریت خود عزل شدم
مایۀ لودگی و هزل شدم
پاچهخاران همه دلسخت شدند
پاچهگیرِ منِ بدبخت شدند!
تو نپندار بسی غم خوردم
صبح معزول شدم،شب مُردم!
پند گیرید از این قصّۀ من
گر توانید، نمیرید اصلاً!
حالیا غمزده تویِ گورم
سوژۀ طنزِ «سلیمانپور»م!
شده جانی که ندارم بر لب
پاچهخارم شده مور و عقرب
لیکن آن وسوسه و شور و شرم
بهخدا هیچ نرفته ز سرم
گر چه این دخمه شده مأوایم
باز هم در طلبِ دنیایم
هر کجا پُستِ خوش و میزِ نکوست
مرده و زندۀ من طالب اوست!
سعید سلیمان پور
وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir
صبح امروز کسی گفت به من:
تو چقدر تنهایی ...
گفتمش در پاسخ :
تو چقدر حساسی ...
تن من گر تنهاست...
دل من با دلهاست...
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم...
یادشان دردل من ...
قلبشان منزل من…...
صافى آب مرا یادتو انداخت...رفیق...
تو دلت سبز...
لبت سرخ...
چراغت روشن...
چرخ روزیت همیشه چرخان...
نفست داغ...
تنت گرم...
دعایت با من...
#سهراب_سپهری
امام_حسین حضرت_زینب
دروازه_کوفه
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
شاعر:ژولیده_نیشابوری
اشعار ناب آئینے
Shere_aeini
حضرت_زینب دروازه_کوفه
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
شاعر:ژولیده_نیشابوری
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
*کی گفتَه سن که رَسیدبه پنجاه،فشار میادبه چَندجا* ‼
*سن که رسید به پنجاه*
*تازه میشى روبراه*
*عقل تو کامل شده*
*ذهن تو بالغ شده*
*تازه میشى مهربون*
*با همگان ،همزبون*
*دنیا برات ، فان میشه*
*برنامه هات ، ران میشه*
*بادِ سرت ، کم میشه*
*دنیا جلوت ، خم میشه*
*خوب و فروتن میشى*
*قوى و پیلتن میشى*
*قدرِ تو ،بالا میره*
*وصف تو ، هر جا میره*
*غصه ازت ، دور میشه*
*چشم حسود ، کور میشه*
*اگر که ورزش کنى*
*تمرین و نرمش کنى*
*سالم و سرحال میشى*
*جوون و قبراق میشى*
*میتونى برى تا توچال*
*روان و خوب و خوشحال*
*بخور هر آنچه خواهى*
*مرغ و برنج و ماهى*
*کلسیم و شیر و ماست*
*بشنو تو این حرف راست*
*سبزى و میوه حتما*ً
*قند و شیرینى ،اصلا*ً
*شور نکنى ، خوراکت*
*تا کم کنى ، فشارت*
*چربى و فسفود ، نخور*
*که دورشى از، مرده شور*
*ازین به بعد ، نیت کن*
*قلبتو ، تقویت کن*
*تو پارک برو پیاده*
*بى قمپوز و افاده*
*مثل شما ، زیادن*
*محکمو و واندادن*
*مبادا ، دِپْرِس، بشى*
*نحیف و بیحس بشى*
*خنده نره ، ز لبهات*
*شادى نره از چشات*
*امیدو ، جستجو کن*
*بگردو ، زندگى کن*
لحظه ها رو ، شادى کن
*خوش باش وخوشحالى کن*
*اگر که شادى کنى*
*کورتیزولو ،کم کنى*
*دوچرخه یادت نره*
*پا بزنى ، بهتره*
*با جوونا بُر ، بخور*
*دوغ و دلستر ، بخور*
*گاهى هوایى بخور*
*نون و کبابى بخور*
*با ریحون و تُربچه*
*ترشى تره ، پیازچه*
*بازى کن و بچه شو*
*کودک ِ پاینده ، شو*
*با بچه ها بازى کن*
*شوخى و طنازى کن*
*اینا همش ، بهونس*
*مثل شما ، یه دونس*
*اینکه میگن ، خیلى ها*
*فشار میاد به چن جا*
*قبول ، ولى چه باکِت*
*مشو خموش و ساکت*
*کنون شنو ، پندِ من*
*فامیل ِ دلبندِ من*
*سن که ملاک نمیشه*
*دلت باید جوون شه*
*پیرى که خوش زبونه*
*عین جوون ، میمونه*
*همه میان ، کنارش*
*صفا کنن، با حالش*
*قصه میگه ، براشون*
*عوض میشه ، هواشون*
*بچه ها ، غرق رؤیان*
*بابا بزرگو ، میخوان*
*مامان بزرگ ، کجایى*
*امشب پیشم ،میایی؟*
*درخت اگه پیر میشه*
*پهن و فراگیر میشه*
*سایه میده ، فراوون*
*تو گرماى تابستون*
*خلاصه سن پنجاه*
*میاد سراغ شما*
*اما باید شد ، رها*
*ز فکرِ سنِ بالا*
*فقط ، مراقبت کن*
*با سن ، مطابقت کن*
*زندگى کن ، سلامت*
*بى آمپاس و بى زحمت*
*براى فامیلامون*
*دعاى زیرو ،بخون*
*فامیلِ زیر پنجاه*
*امید مایى ،والاه*
*فامیل ِ سن پنجاهى*
*مگریض نشى الهی*
*تقدیم به همه عزیزان ۵۰ سال به بالا*