وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

حضرت_زینب امام_زمان مناجات_امام_زمان

حضرت_زینب امام_زمان

مناجات_امام_زمان

زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی

کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی

تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی

مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی کنی

دلم شکسته و کسی به داد من نمی رسد

میان راه مانده ام، حمایتم نمی کنی؟!

چه نذرها نکرده ام که زیر و رو شود دلم

به هر دری که می زنم اجابتم نمی کنی

اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه

به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی کنی؟!

اگر بناست سهم من همیشه دوری ات شود

چرا مرا نمی کشی و راحتم نمی کنی؟!

کسی من خراب را به سوریه نمی برد

در این بساط عاشقی ضمانتم نمی کنی؟!

فدای عمه ای که با دل شکسته ناله زد

برادرم چرا نظر به غربتم نمی کنی؟!

بزرگ این قبیله ام... مرا نزن عقیله ام

کمی حیا و شرم از شرافتم نمی کنی؟!

شاعر:محمدجواد_شیرازی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_حسین دیر_راهب

امام_حسین دیر_راهب

بیا ببین دلِ غمگینِ بی‌شکیبا را

بیا و گرم کن از چهره‌ات شبِ ما را

"من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند"

که بی‌حرم چِه کُنَم غصه‌های فردا را

خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد

بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را

به موجِ سینه‌زنانت قسم به نامِ توام

که بُرده گریه‌یِ ما آبرویِ دریا را

گدایِ هر شبم و کاسه‌گردم و ندهم

به یک نگاهِ کریمانه‌ات دو دنیا را

مرا ببر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را

مرا ببر که ببینم به نیزه سرها را

خدا کند که بیایی شبی به روضه‌ی ما

شنیده‌ام که به سر سر زدی کلیسا را

خوشا به پنجه‌ی راهب که شانه‌ات می‌زد

به آنکه بُرد دلِ راهبان ترسا را

به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت

گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را

خوشا به بزم عزاخانه‌اش که تا دَمِ صبح

شنید پیشِ سرَت روضه‌هایِ زهرا را

چرا بُرید سرت را به رویِ دامن من

چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را

چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت

چگونه زخم تَرَک داده رویِ لب‌ها را

به رویِ نیزه سرت بود و خیمه‌ها می‌سوخت

رسید شعله و زلفِ تو در هوا می‌سوخت

شاعر:حسن_لطفی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_زینب

حضرت_زینب

سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم

گوهر خویش را جستجو می‌کنم

من اسیر توام، نی اسیر عدو

من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم

تا مگر بر مشامم رسد بوی تو

هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم

استخوانم شود آب از داغ تو

چون تماشای آب و سبو می‌کنم

صبر من آب چشم مرا سد کند

عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم

تا دعایت کنم در نماز شبم

نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم

هم‌کلامم تویی روز بر روی نی

با خیال تو شب گفتگو می‌کنم

جان عالم تو هستی و دور از منی

مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم

شاعر:استاد_حبیب_الله_چایچیان

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

دروازه_کوفه حضرت_زینب

دروازه_کوفه حضرت_زینب

بر خاک کربلاست اگر پیکر حسین

امشب رسیده است به کوفه سرحسین

ای آسمان بنال که از ظلم کوفیان

خاکستر تنور شده بستر حسین

سرخ است گرکه خاک ز خون گلوی او

خاکستری شده ست رخ انور حسین

امشب شب زیارت و شام عزا بُود

بنشسته در محیط غمش مادر حسین

آهسته تر بنال دل من، که فاطمه

احیاگرفته است کنار سرحسین

خون از لبان اطهر او پاک می کند

گلبوسه می زند به رخ اطهر حسین

خوناب می کند به روی خاک غم روان

اشکی که می چکد به روی حنجر حسین

در محفل غمی که به پا کرده فاطمـه

خالی ست جای خواهر غمپرور حسین

پرپر شده ست گرچه«وفائی»وجود او

شاداب مانده است گل باور حسین

شاعر:سیدهاشم_وفائی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

دروازه_کوفه حضرت_زینب

دروازه_کوفه حضرت_زینب

بر خاک کربلاست اگر پیکر حسین

امشب رسیده است به کوفه سرحسین

ای آسمان بنال که از ظلم کوفیان

خاکستر تنور شده بستر حسین

سرخ است گرکه خاک ز خون گلوی او

خاکستری شده ست رخ انور حسین

امشب شب زیارت و شام عزا بُود

بنشسته در محیط غمش مادر حسین

آهسته تر بنال دل من، که فاطمه

احیاگرفته است کنار سرحسین

خون از لبان اطهر او پاک می کند

گلبوسه می زند به رخ اطهر حسین

خوناب می کند به روی خاک غم روان

اشکی که می چکد به روی حنجر حسین

در محفل غمی که به پا کرده فاطمـه

خالی ست جای خواهر غمپرور حسین

پرپر شده ست گرچه«وفائی»وجود او

شاداب مانده است گل باور حسین

شاعر:سیدهاشم_وفائی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini