وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

دلم مست شراب الغدیر است

سراپایم کتاب الغدیر است

الا ساقی سر و جانم فدایت

تمام هست خود ریزم به پایت

چنان برگیر با یک جرعه هوشم

که چون خم در غدیر خم بجوشم

دل از کف دادۀ "ما اُنزلم" کن

ز "اکملت لکم دین" کاملم کن

وجودم مست از جام تولاّست

دلم دریایی از نور تجلاّست

بیا تا مدح مولا را بگوییم

خدا را در غدیر خم بجوییم

محمد نغمهء توحید دارد

در آن صحرا خدا هم عید دارد

چه عیدی؟ خوبتر از عید قربان

چه روزی؟ روز عترت روز قرآن

محمّد! پیک حق را این پیام است

رسالت بی ولایت ناتمام است

محمّد! وقت ابلاغ است، بلّغ

منافق را به دل داغ است، بلّغ

 

نمایان کن جلال حیدری را

کزآن کامل کنی پیغمبری را

بگو با مردم عالم علی کیست

بگو دین جز تولاّی علی نیست

بگو حکم علی نصّ کتاب است

بگو خطّ علی اسلام ناب است...

تو گویی می رسد بر گوش جان ها

پیامش در زمین و آسمان ها

که هر کس را منم امروز مولا

علی از نفس او بر اوست اُولی

"علی را قدر، پیغمبر شناسد

که هرکس خویش را بهتر شناسد"

علی پیش از خلایق با خدا بود

خدا داند که کی بود و کجا بود

علی شمعی که در بزم ازل سوخت

علی جبریل را توحید آموخت

علی روشنگر پیش از زمان هاست

علی خورشید آنسوی مکان هاست

علی ویران نشین عرش پیماست

از این پایین تر از آن نیز بالاست

علی آیینۀ آیین اسلام

علی یعنی تمام دین اسلام

علی سر تا قدم توحید مطلق

علی ایمان، علی میزان، علی حق

علی با حق و حق با او چو پرگار

یدور الحق علیه حیثما دار

علی بر حزب حق صاحب لوا بود

علی فرماندۀ کلّ قوا بود

علی جوشن به تن پوشید بی پشت

علی در جنگ عمرو عبدود کشت

علی اسلام را در صدر تابید

علی در بدر هم چون بدر تابید

علی در یاری دین ترک جان گفت

علی در بستر ختم رسل خفت

علی دین است و قرآن است و احمد

علی یعنی علی یعنی محمّد

علی مولود کعبه، رکن دین است

ولی امر کل مؤمنین است

که قرآن می کند وصف خضوعش

ز خاتم بخشی و حال رکوعش

هزاران سلسله آوارۀ اوست

حدیث منزلة دربارۀ اوست

گُهر از "سلُمک سلمی" فشانم

حدیث "لحمک لحمی" بخوانم

علی داد از ولادت با نبی دست

نبی عقد اخوّت با علی بست

شب معراج نشنیدی که احمد

در آن خلوت سرای حی سرمد

به هر جانب که چشم خویش بگشود

علی بود و علی بود و علی بود

علی ماهی که در هر دل درخشید

به یک شب در چهل منزل درخشید

اگر خورشید حرفی با علی گفت

یقین دارم که تنها یا علی گفت

علی در عالم خلقت یکی بود

محمد هم به مهرش متکی بود...

نمی دانم که بودم چیستم من

اگر پرسید یاران کیستم من

نه صوفیم نه سالوِس ریایی

نه وهّابی نه بابی نه بهایی

 

نه آن را و نه این را دوست دارم

امیرالمؤمنین را دوست دارم

مسلمانم مسلمان غدیرم

امیرالمؤمنین باشد امیرم

دلم از خردسالی با علی بود

سخن ناگفته ذکرم یا علی بود

چو از اوّل گِلم را می سرشتند

بر آن گِل نام مولا را نوشتند

ولای مرتضی بود و گِل من

علی بود و علی بود و دل من

سرم در هر قدم خاک رهش باد

که مادر یا علی گفت و مرا زاد

چو پا در عالم خاکی نهادم

برون آمد خروشی از نهادم

سراپای وجودم با علی بود

خروشم بانگ یا مولا علی بود

لب خاموشم از مولا علی گفت

مؤّذن هم به گوشم یا علی گفت

به عشق مادر از آن رو اسیرم

که با شهد ولایت داد شیرم

سرشک و شیر با خونم عجین شد

تولاّی امیرالمؤمنین شد

مرا با عشق حیدر زاد مادر

مرا شیر ولایت داد مادر

ولایت بستگی دارد به فطرت

ولایت خطّ قرآن است و عترت

ولایت هدیه رب جلیل است

ولایت رهنمای جبرئیل است

ولایت گوهر دریای نور است

ولایت همدم موسی به طور است

ولایت گُل بر آرد از دل خار

ولایت میثم است و چوبۀ دار

ولایت یعنی از حیدر حمایت

ولایت یعنی از عترت روایت

ولایت یعنی از جان دست شستن

به موج خون رضای دوست جستن

همین است و همین است و جز این نیست

که هر کس را ولایت نیست دین نیست

تو را گر مهر مولا نیست در دل

ز طاعات و عباداتت چه حاصل؟!

اگر گیری وضو با آب زمزم

اگر سجّاده گردد عرش اعظم

اگر گویی اذان بر بام افلاک

گر از تکبیر گردد سینه ات چاک

اگر ضرب المثل گردد خضوعت

به حمد و قل هو الله و رکوعت

اگر در سجده صدها سال مانی

خدا را از درون خسته خوانی

اگر باشد به توحیدت تعهّد

رسی گر بر شهادت در تشّهد

مبادا بر نماز خود بنازی

ولایت گر نداری بی نمازی

محمّد شهر علم است و علی در

ز در، در شهر وارد شو برادر

نیاید آنکه از در، دزد باشد

که در محشر جحیمش مزد باشد

گرفتم اینکه مانند تن و جان

وجودت شد یکی با کل قرآن

همه آیات آن را خواندی از بر

ز باء اوّلین تا سین آخر

اگر مهر شه مردان نداری

به قرآن بهره از قرآن نداری

به قرآن، قول پیغمبر همین است

تمام دین امیرالمؤمنین است

شاعر:استاد_غلامرضا_سازگار

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

آن یار که شهر جان چراغانی اوست

دریای دلم همیشه توفانی اوست

اثبات ولایت  علی  هر کس خواست

اَکْمَلْتُ لَکُم  دلیل قرآنی اوست

ما دسته گل سلام داریم به دست

یک آینه ی تمام داریم به دست

از جام بهشت بی نیازیم همه

کز  خُمّ غدیر  جام داریم به دست

بر دست نبی تا که نشان گشت علی

خورشیدِ معطّر جهان گشت علی

بیرون برود هر آن که نَبْوَد عاشق

زیرا که امیر عاشقان گشت علی

در خیمه ی سبز آسمان بنشستم

برخاستم و قامت شب بشکستم

از  خُمّ غدیر  خورده ام باده ی عشق

وز عطر محمّد و علی سرمستم

گفتم علی و شوق مجدّد دارم

از جاده ی عشق رفت و آمد دارم

با یاد  غدیر  از علی می گویم

زیرا ز علی نور محمّد دارم

در جام  غدیر  عطر بی حد باشد

تلفیق گل حیدر و احمد باشد

دستان علی که دستِ نیکوی خداست

در دستِ پر از نور محمّد باشد

گلبانگ  غدیر  آیه ی سرمد باشد

تفسیر طلوع دین احمد باشد

وقتی که علی  نفسِ پیمبر گردد

یعنی که علی شخص محمّد باشد

نقش است به لوح دیده نور برکات

شد آیه ی  اَکْمَلْتُ لَکُم  روح حیات

چون احمد و حیدرند مولای جهان

بر عید غدیر و هر دو مولا صلوات

شاعر:محمود_تاری

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

در محفلی که نام تو باشد گناه نیست

غیر از دو دستِ تو بخدا تکیه گاه نیست

در مکتبِ تو بحث سفید و سیاه نیست

حالم بدونِ یادِ نجف روبه‌راه نیست

توصیفِ قدر و منزلت کار هر که نیست

دریایی و وجود تو مانند برکه نیست

نامت به زیرِ سلطه کشیده لُغات را

در شیشه کرده خونِ رقیق دوات را

بر هم زده نظامِ همه کائنات را

میخواهم از دو دستِ تو برگِ برات را

لطفت زیاد و خواهش دستان ما زیاد

ما کم ارادتیم و مرامَ شما زیاد

دستِ غزل به مرز کمالت نمیرسد

قَدِّ  قلم  به  اوجِ  جلالت  نمیرسد

صد چشمه هم به جویِ زُلالت نمیرسد

بیچاره هرکسی به وصالت نمیرسد

قولِ "فَمَن یَمُت یَرَنی‌اَت بعید نیست

جز دیدنت به وقتِ وفاتم امید نیست

باید نوشت نامِ تو را با دواتِ عشق

زیرا که از تو بوده همیشه حیاتِ عشق

پنهان شده به سایه‌ی عشقِ تو ذاتِ عشق

پس اِهدنا‌صِراطِ علی شد صِراطِ عشق

با تو مشخص است مسیرِ دُرستِ‌مان

جانم فدای نامِ امامِ نخستِ‌مان

دنیا شبیه نقطه‌ای بین کتابِ تو

مانده نگاهِ چرخ و فلک بر جنابِ تو

جُز فاطمه نبوده کسی بازتابِ تو

صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو

از تو تمامِ خلق بگویند هم کم است

آئینه‌دارِ جلوه‌ی پاکِ تو فاطمه است

تاریخ شاهد است که جُز تو دلیر نیست

ذکری به غیر نامِ "علی" دلپذیر نیست

عیدی شبیه عید سعید "غدیر" نیست

هرکس که با ولایتِ تو هم‌مسیر نیست

بیراهه رفته است -به پایش ثُبات نیست

راهی به غیر راهِ تو راهِ نجات نیست

پیدا نمی‌شود اَحدی برتر از علی

آقاتر و عزیزتر  و  بهتر از علی

در معرکه کجاست دلاورتر از علی

صدها هزار مرتبه پیغمبر از علی

تعریف کرده‌ست چنان و چنین علیست

با امر حق برای نبی جانشین علیست

شاعر:محمدحسن_بیات‌لو

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

صد و ده بار نوشتم که علی جانِ من است

بخداییِ خدا ، ناطقِ قرآنِ من است

صد و ده بار به گردِ حرمت چرخ زدم

حرم و صحن و سرا،قبله ی جانانِ من است

صد و ده بار نوشتم که ولایِ علوی

باعثِ عزّتِ مطلق،سرو سامانِ من است

پدرم شاه نجف، خرجی ام از جیبِ علی

صاحبِ زندگی و سفره و هم نانِ من است

«چه غم از قبر و قیامت چه غم از روز جزا»

«دست گیرد ز گدا روز جزا شیر خدا»

صد و ده بار نوشتم که علی بی همتاست

صد و ده بار نوشتم که دلش چون دریاست

بعدِ پیغمبر اسلام،امیــرالامرا

وصیِ بر حق و بر کلِ خلایق مولاست

صد و ده بار نوشتم که دلم جایِ علیست

صاحبِ سیطره ی قلب فقط این آقاست

صد و ده بار نوشتم شرفش نا محدود

شوهرِ محترم امّ ابیها، زهراست

«صد و ده بار نوشتم که دلم دلبری است»

«عضو عضو بدنم شکرخدا حیدری است»

صد و ده بار سرودم که علی شهدِ عسل

خوشترین شعرِ خدایی ست به مصداقِ غزل

قرنها می گذرد ظاهراً از فیضِ حیات

کس ندیده ست چنانِ شیرِ خداوند بدل

بینِ ادیانِ الهی چقدر رخنه نمود

شده مشهور به هر ملّت و هر کوی و ملل

اسدالله ِ جهان بود پُر از بی باکی

شمّه ای از هنرش بدر و حنین ست و جمل

«صد و ده بار نوشتم که علی سرّ خداست»

«ذکرِ یا حیدر کرار خدایی که دواست»

صد و ده بار نوشتم که علی عشقٍ من است

در دهان نامِ خوشش ، نافه ی مشگ خُتن است

«هر چه گفتند و شنیدیم نمی از دریاست»

هرچه گفتیم و شنیدیم فقط در سخن است

قلمم مات شده، کاش رسد امدادی

شکرِ بسیار که عشقِ علوی در بدن است

بوتراب است و امام است به ارض و به سما

از لقب های گرامیش یکی بوالحسن است

«« صد و ده بار شدم واله و‌حیرانِ نجف»

« کاش زائر بشوم باز به ایوانِ نجف»

شاعر: محسن_راحت_حق

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

عید سعید غدیر مبارک

عید سعید غدیر مبارک

بگو نبی! پیام را، دل غدیر آب شد

بگو که وحی میرسد که امر بر شتاب شد

بگو نبی! به عاشقان بیقرار بعد خود؛

که وقت بر کشیدن نقاب آفتاب شد

بگو به هر که چشم بر خلافت تو دوخته

که مُهر اعظم خدا نصیب بوتراب شد

به آنکه در امید کشتن چراغ روی توست

بگو علی چراغ امت تو انتخاب شد

بگو نبی! که در تمام آفرینش خدا

علی فقط امیر مومنین او خطاب شد

امیر مومنین شده علی و بعد از این خبر

بنای کاخ آرزوی عده ای خراب شد

خبر به این جهان رسید و عید شد بهارشد

زمین و آسمان همه معطر از گلاب شد

خبر رسید و آب برکه غدیر ناگهان

شراب شد شراب شد شراب شد شراب شد

ملیحه رجائی

طنزیمtanzym_ir