وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد

جام شراب اُمّت و مولا به هم می خورد

جام شرابی داشت در دستش علی آن روز

شیعه نمی شد هر که از آن باده کم می خورد!

در بیعتِ بیعت شکن ها هیچ خیری نیست

در بیعتِ فردی که در ظاهر قسم می خورد

هر کس که مِهر غیرِ حیدر در دلش می رفت

از لیست دلداده ها نامش قلم می خورد

ایرانیان با عشق بیعت با علی کردند

اصلا پیمبر هم قسم روی عجم می خورد!

حالا که با اذن علی شاعر شدم،ای کاش

شعرم گره با شعرهای محتشم می خورد

بالاتر از دست علی دستی نبود آنروز

تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد

شاعر:احسان_نرگسی_رضاپور

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

عشقت به رشته رشته ی این جان نشسته است

جانی که پای عهد تو جانان، نشسته است

آهی بکش به آینه ی دل  که گم شود

تصویر هرچه غیر تو در آن نشسته است

ما ذره ایم پیش تو ای نور لم یزل

وقتی که سایه ات سر قرآن نشسته است

احمدگذشت چون که ز ایوان عرش حق

پرسید علیست آن که در ایوان نشسته است؟

اصلا بعید نیست ببینند روز حشر

جای خدا،علی سر دیوان نشسته است

رنگ خدا گرفته ! نگویید کافرم

از بس به جان حضرت سبحان نشسته است

مُهر حلال زادگی ماست مِهر او

بااو به سینه گرمیِ ایمان نشسته است

بزم محبت است کنار ضریح او

آنجا گدا مقابل سلطان نشسته است

من شرح میدهم،تو تجسم کن،عشق کن:

وقت اذان دلت دم ایوان نشسته است...

باران و شب، حرم، دم ایوان طلا،نجف

آیا دوباری میبری ام کربلا،نجف؟!

شاعر:محمد_کابلی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

اینکه از دستِ پیمبر دستِ او بالاست کیست

اینکه جمعش با نبی یک شعرِ بی همتاست کیست

اینکه در پایِ تنورِ خانه‌اش زهراست کیست

اینکه در قابِ خدا تصویرِ او تنهاست کیست

کیست این و کیست این و کسیت این ، تنها علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

باز تکلیفِ مرا این جام روشن می‌کند

این شرابِ کهنه من را فارغ از من می‌کند

این جنون آواره‌ام در کوی و برزن می‌کند

مدحِ او من را نه ، حافظ را هم الکن می‌کند

از ازل تا  تا ابد...حق‌حق و هوهو... یاعلی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

آسمان اینقدر پُر باران مگر هم می‌شود

ای خدا مانندِ تو انسان مگر هم می‌شود

جمع خشم و عشق و تیغ اینسان مگر هم می‌شود

در دو تَن_زهرا و او_یک جان مگر هم می‌شود

مصطفی شد  مرتضی یعنی که شد زهرا علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

حضرت اردیبهشت سالها و ماه‌ها

روزها با نخلها و شب انیسِ چاه‌ها

پیشِ تو همسُفره می‌گردد گدا با شاه‌ها

می‌شود پیدا پس از تو چاه‌ها از راه‌ها

از علی نازل شدیم و رفتن ما تا علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

حق علی و او حق و این دو تسلسل می‌شود

حق بده جبریل هم در محضرش هُل می‌شود

او صراط الله او راهِ تکامل می‌شود

شانی از وَالعادیاتش مدح دُل‌دُل می‌شود

درکِ ما گُم شد وَ ما‌ اَدراکَ ما مولا علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

 

تا به میدان آمدی لشکر نفهمیدم چه شد

تَن دوتا شد سرجدا شد سر نفهمیدم چه شد

تا گرفتی از درش خیبر نفهمیدم چه شد

آنچنان کَندی در از جا  در نفهمیدم چه شد

آنچنان لرزید خیبر گفت واویلا علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

ذوالفقارت آمد و بسیارها جامانده‌اند

چشمها از ضرب تندت بارها جامانده‌اند

زیرِ ضربِ تیغِ تو سردارها جامانده‌اند

عمرو عاصان رفته و شلوارها جامانده‌اند

گفت عزائیلِ حیران بینِ این غوغا:علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

تیر بر پای تو خورد و از نمازت فیض برد

در رکوع آمد گدا از دستِ بازت فیض برد

آفرینش از قنوتِ چاره سازت فیض برد

عَمرو وَد از نازشصتِ تن نوازت فیض برد

شد کمیل ومیثم وسلمان و بوذرها علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

پیرزن چشم انتظارت بار نانش را ببر

مرکب طفلان ، به پشتت کودکانش را ببر

با جُزامی نان بخور غم از گریبانش ببر

یک تبسم کن به زهرا باز جانش را ببر

با حسین و با حسن گفتیم ما : بابا علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

هرکجا که می‌رسد انگار محشر می‌رسد

زودتر از هر گدا آقا دمِ در می‌رسد

هرچه دارد سفره‌اش نصفش به نوکر می‌رسد

بیش از خود او به حال و روزِ قنبر می‌رسد

کار ما با قنبر است و کارِ قنبر باعلی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

 

باده از الله‌اکبر تا علیکم می‌خورَد

حسرتِ نان جو اَش را سخت گندم می‌خورد

زخمها و زخمها از جهلِ مردم می‌خورد

ناسزاها را بجای  هر تبسم می‌خورد

این نماز عشق باشد شد سجودِ ماعلی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

اینکه بر دوشِ پیمبر از شرافت پا گذاشت

رویِ دوشِ خویش عمری کیسه‌ی خرما گذاشت

اینکه دنیا را خدا آورد پیشش جا گذاشت

لقمه لقمه نان دهانِ مردِ نابینا گذاشت

می‌خورَد اما همیشه خونِ دلها را علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

کربلا او آمد در پیشِ آب‌آور نشست

کربلا او بود و بالایِ سرِ اکبر نشست

کربلا او دید تیری را که بر اصغر نشست

کربلا او ناله زد تا تیر تا خنجر نشست

می دود دنبال زینب عصر عاشورا علی

اَشهدُاَن لا امیرالمومنین  الا علی

شاعر:حسن_لطفی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

دلم غیر ایوان پناهی نداشت

دلم زائری بود و راهی نداشت

دلم در بساطش جز آهی نداشت

علی داشت آن را که شاهی نداشت

به دور امیر کرم گشته ام

صد و ده قدم در حرم گشته ام

به او گفتم ای شاه راهم بده

امان نامه ای بر گناهم بده

لیاقت به یک دم نگاهم بده

پناهی ندارم پناهم بده

صدا زد پریشانی ات با علی

اگر خسته جانی بگو یا علی

همین لحظه‌ها بود پیدا شدم

علی گفتم و از زمین پا شدم

شب و روز حیران مولا شدم

گدا بودم او خواست آقا شدم

دلِ من بدون علی بی کس است

بمیرم ببینم علی را بس است

تحمل به این نور لابد نبود

ترک خوردن کعبه بی خود نبود

و کعبه که جای تَرَدُد نبود

پس این‌ها همه یک تولد نبود

خدا خواست ثابت کند بر جهان

علی هست یکتاترین در جهان

فقیری که انگشتر از او گرفت

سلیمان شد و ذکر یاهو گرفت

زمین تخت او آسمان تاج او

به دوش نبی بود معراج او

اگر مدح او بر لبم جا گرفت

یدالله دستان من را گرفت

به من گفت از مرد خندق بگو

بیا از علیٌ مع الحق بگو

سه بار از نبی اذن میدان گرفت

علی هست پس مصطفی جان گرفت

نبی گفت جانم به قربان او

علی جان من هست و من جان او

علی با خدا و خدا با علی

علی یا خدا گفت، حق یا علی

امیری نداریم الّا علی

اگر ناتوانی بگو یا علی

شاعر : ؟؟؟

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

 

امام_علی مدح_امام_علی

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

به نجف آمدم زلال شدم

راهی جاده ی کمال شدم

جلد گنبد شدم کبوتر وار

مونس هر شکسته بال شدم

از لبانم قصیده میجوشید

تا رسیدم به صحن لال شدم

به ضریحش دخیل مِی بستم

پس از آن غرق شور وحال شدم

در جمال خدا نمای علی

نشئه ذات ذوالجلال شدم

من کجاوحریم شاه نجف

که چنین لایق وصال شدم

روسیاهم ولی اذان گفتم

وارث لکنت بلال شدم

با خوداین بیت را که میخواندم

مست جام علی وآل شدم

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ما سوی بدست علیست

بند۲

گوش دل باز کن که جان شنوی

آنچه نشنیدنیست آن شنوی

سر هر موی تو زبان بشود

وصف او را به هر زبان شنوی

روی این خاک پاک بنشینی

نغمه هایی از آسمان شنوی

راهی وادی السلام شوی

مثل قاضی حدیث جان شنوی

دل هر ذره را که بشکافی

از دل ذره ها اذان شنوی

اشهد ان مرتضی حیدر

از سرا پای این جهان شنوی

وصف مولای مهربانی را

از لب صاحب الزمان شنوی

باید این بیت آسمانی را

از دهان فرشتگان شنوی

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۳

کعبه ام شد جمال دلجویش

قبله ی من خم دو ابرویش

لحظه لحظه نسیمی از جنت

میکشاند دل مرا سویش

رازهایی نگفتنی داریم

من و درویش وذکر یاهویش

چه شبی بهتر از شب گیسوش

وچه صبحیست بهتر از رویش

دژخیبر به گریه افتاده ست

از تماشای زور بازویش

پنج پیغمبر اولوالعزمند

رهگذاران هر شب کویش

آن خداوند عادلی که علی

هست میزان ترین ترازویش

خواست تا در دل سحر گاهان

که شوم اینچنین سنا گویش

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۴

امشب افتاده ام به راه فقط

توشه ام چیست اشک وآه فقط

کار امثال من در این دنیا

اشتباه است اشتباه فقط

امشب آورده ام به محضر او

کوله باری پر از گناه فقط

آخرین چاره ی گدایان چیست

نظر لطف پادشاه فقط

آی مولا تو را نمیفهمند

درد خود را بگو به چاه فقط

روی دوش سقیفه جامانده

بار پرونده ای سیاه فقط

از شب وروز تو خبر دارند

چشم خورشید وچشم ماه فقط

شعر تنها برای این خوبست

که بگوییم گاه گاه فقط

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۵

به جز این عشق عشق دیگر نیست

نسرودن از او میسر نیست

با رسول مکرم اسلام

به جز از او کسی برادر نیست

آنکه در لیله المبیت جز او

هیچ کس در میان بستر نیست

هنر او به بنده بودن اوست

هنر او به فتح خیبر نیست

زیر طوفان ظلم فریادی

ازسکوت علی رساتر نیست

صاحب عز وآبرو نشود

هر کسی خاک پای قنبر نیست

هیچ کس جز علی در این برهوت

ساقی چشه سار کوثر نیست

ملک وجن وانس میدانند

که امیری به غیر حیدر نیست

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۶

دردمندم شفا نمیخواهم

از طبیبان دوا نمیخواهم

در جهانی که عافیت ننگ است

جز دلی مبتلا نمیخواهم

نصبم میرسد به عابس وجون

از ولا جز بلا نمیخواهم

فکر وذکرم طواف مرقد اوست

مروه ی بی صفا نمیخواهم

از کسی جز محب آل علی

التماس دعا نمیخواهم

جز کمی مستی وپریشانی

از شه لافتی نمیخواهم

من کجا وشهامت دعبل

من که حتی عبا نمیخواهم

من که غیر از محبت مولا

هیچ چیز از خدا نمیخواهم

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۷

زائران صاف وساده می آیند

نامه ها سر گشاده می آیند

عابدان شکسته دل اینجا

پی دار العباده می آیند

سالکان از طریق طی الارض

چشم بر هم نهاده می آیند

اربعینی تبارها هر سال

جاده ها را پیاده می آیند

گاه مثل مسافری تنها

گاه با خانواده می آیند

یا حسین آمده به استقبال

یا حسن اذن داده می آیند

عاقلان در پی برات بهشت

مستها بی اراده می آیند

دست در دست پیر میخانه

سرخوش از پای باده می آیند

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی به دست علیست

بند۸

جاده بسیار محترم باشد

مقصد آن اگر حرم باشد

از دل میهمان خبر دارد

میزبانی که ذوالکرم باشد

پس نیازی به عرض حاجت نیست

در حریمش چه جای غم باشد

در دمی که دم از علی  نزنم

چه نیازی به باز دم باشد

منِ بیچاره فکر میکردم

که حرمها شبیه هم باشد

در نجف فاصله ولی بی شک

تا خود عرش یک قدم باشد

خاک پای علی شدم که فقط

سایه ی

امام_علی مدح_امام_علی

شاه بر سرم باشد

می نگارد به صفحه ی تاریخ

دست ساقی اگر قلم باشد

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

شاعر:احمد_علوی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini