*بداهه با موضوع حضرت علی اصغر (س)*
شعله انداخته طوفان عطش در تن باغ
برسر شاخهی گل، غنچه دهان واکردهست
مصحف عشق و جنون، در پر قنداقهی اوست
تا بخواند غزل آب، زبان وا کردهست
در دل لشکر دشمن خبری پیچیده
آخرین یار حسین آمده میدان انگار
در پی حرمله میگشت امیر لشکر:
"حرمله تیر سه شعبه به کمانت بگذار"
با علی رفت به میدان بکند سیرابش
با قدی خم، دل آشفته و مضطر برگشت
غنچهی پر پر خود را به عبایش پیچید
پسر فاطمه این بار معطر برگشت
آسمان محو دو چشمان سیاهش که چرا
تشنهلب راهی میدان بلایا شده است
غنچهی نازک حلقش نشکفتهست هنوز
باد ویرانگر پاییز مهیا شده است
خیره ماندهست به یک گوشه نگاه مادر
آه از آن خیمه که دشمن بکند تاراجش
گرچه گهوارهی او نیز به یغما رفته
شده است عاقبت آغوش پدر معراجش
حنجر نازک یک طفل، چه طاقت دارد
کز سر بغض علی، حرمله تیرش زده است
بعد «اکبر»، همهی لشکر دشمن لرزید
که «علی» دگری، بهر نبرد آمده است
لک لبیک حسین است به لبهای علی
یاری خون خدا کردنش عالمگیر است
گوش تا گوش بریده است اگر گردن او
حجت آخر حق است که بی شمشیر است
کوثر مصحف حق، غرق به خون از ملکوت
آیه آیه شده، پرپر شده، برمیگردد
آه! امید دل عالم و آدم، قدمی
پیش میآید و مضطر شده، برمیگردد
شده حیران پدرش، دور خودش میچرخد
برود سوی حرم یا بدود پشت خیام
با چه رویی ببرد غنچهی پرپر شده را
به لبش سورهی والعصر شده ذکر مدام
از رقیه نتوان کرد نهان قصهی او
داغ او، داغ دل قافله را تازه کند
مادرش پشت همین خیمه خدا منتظر است
با غم و حسرت گهوارهی خالی چه کند؟
روی دستان حسین، این یل شش ماهه مگر
چه رجز خوانده که آفاق چنین شعلهور است؟
نام او را که بگویند، رجز لازم نیست
که «علیبنحسینبنعلی»، این پسر است
بداهه سرایان:
ناهید رفیعی، زهرا فرقانی
ایمان قیلاویزاده، فرشته پناهی
سوده سلامت، فهیمه انوری
طاهره ابراهیمنژاد، مهدی امامرضایی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
*بداهه با موضوع حضرت قاسم بن الحسن (س)*
رجز میخوانم اینک با زبان تو در این میدان
سرم را میدهم باباژ سر این عهد و این پیمان
تفال میزنم بر آیههای سورهی انسان
به میدان میدهم اینبار، با تیغ شما جولان
زمان را میبرم تا لحظههای غربتت بابا
زمین را میکُنم با غیرت شمشیر خود حیران
فرو بردی به دل خونی که خوردی از چنین قومی
عمو ماندهست بین لشکری انبوه از آنان
برای تیرباران گشتنم ارث تو را دارم
زره میپوشم اما میدرد تیغ و سم اسبان
عمو گر لحظهای اذنم دهد با سینهی سوزان
بنوشم جرعهای احلی من العشق از خُم جانان
برایت افتخار آوردهام، رزم مرا دیدی؟
به دیدارم بیا وقتی به خون افتادهام غلتان
سرم بالای نیزه، سربلند از عشق خواهد خواند
که مکتب میکند ما را به خون خویش جاویدان
چنان اصرار خواهم کرد تا اذنم دهد آخر
دلش را نرم خواهم کرد با اصرار خود اینسان:
رضایتنامه آوردم من از بابا، عمو جانم!
بده اذنم! ببین من هم چو اکبر میکنم طوفان
اگرچه کوچکم؛ پایم به سختی تا رکاب آید
زنم پا در رکابت گرچه بارد تیغ، چون باران
سه سالم بود در آغوش گرمت یافتم خود را
چگونه سر برآرم من از این آغوش و این دامان؟
ببین در آتش عشق تو میسوزد پر و بالم
چنان پروانه خواهم گشت، دورت با تنی بیجان
من از نسل کریمم، جان خود را هم کریمانه
به روی دست میگیرم برای حضرت سلطان
کرم را از کریم آل طاها ارث دارم من
شجاعت از علی دارم، ز احمد میوهی ایمان
اگرچه از عطش خشکیده کامم، گشته چشمم تار
کنم محشر در این میدان به عشقت با لب عطشان
بداههسرایان:
ناهید رفیعی، سوده سلامت
فریبا رییسی، فرشته پناهی
حامد سنگونی، سیدمحمد صفائی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
تقدیم به روح بلند سعید بن عبدالله حنفی
فدایی حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)
همنام تو شدم که شهید وفا شوم
شیدا شوم، اسیر شوم، مبتلا شوم
همنام تو شدم که شوم پیشمرگ عشق
آماج تیرها، هدف نیزهها شوم
از یمن تو سعید شدم تا مگر دمی
ای مرد عشق، با نفست آشنا شوم
گفتی به عشق: ای همه خوبی خدای را
رخصت که عاشقانه برایت فدا شوم
وقتی که عرش محو نماز تو گشتهاست
با نوش تیرهای بلا آشنا شوم
هفتاد بار اگر بکشندم به جرم عشق
حاشا که یکدم از برت ای جان، جدا شوم
بر گرد شمع روی تو پروانگی کنم
از این شرر بسوزم و حاجتروا شوم
ای خضر راه، با من گمکرده ره بگو
آخر چگونه از ظلماتم رها شوم
یا رب، عنایتی که من روسیاه نیز
مرضیّ خاطر خلف مرتضی(ع) شوم
سعید_سلیمان_پور
در نماز ظهر عاشورا سعید بن عبدالله خود را سپر امام حسین(ع) قرار داد. گاهی با صورت، گاهی با سینه، گاهی به دو دست و گاهی هم به پهلوی خود پذیرای تیرها می شد به گونهای که حتی یک تیر هم به امام اصابت نکرد تا این که بر زمین افتاد..
-اوفیت یابن رسول الله؟
-نعم، انت اَمامی فی الجنّه...
bolfozool
شش_ماهه_رباب
یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد
کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد
بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود
تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد
شش ماه او تمام شد و در منای عشق
قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد
وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید
زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد
در پاسخ به شادی شرم آور عدو
در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد
دیدی دلا به محشر کبرای کربلا
شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد
آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد
غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد
نثار حضرت باب الحوائج(ع) حضرت علی اصغر(ع) _صلوات
karballa_ir
الهی به دل شکسته حضرت زینب هیچ دلی نشکنه...
به دستهای کوچک حضرت رقیه، ناله هیچ طفلی در نیاد...
به حنجر تیر خورده علی اصغر، همه دردها درمان شه...
به بدن پاره پاره علی اکبر، هیچ پدر و مادری داغ فرزند نبینه...
به ناامیدی ابوالفضل، هیچ امیدی در این روزها ناامید نشه...
به غنچه زیبا قاسم، هیچ جوانی ناکام نشه...
به لب عطشان حسین، همه حاجت به خیر روا بشن....
به اسیری اهل بیت حسین،
هیچکی سر دو راهی نمونه جز بین الحرمین....
آمین یا رَبَّ الْعالَمین