تقدیم به خاکپای امالمومنین، حضرت خدیجه کبری(س)
ماه تو رفتهاست که قرآن بیاورد
از کوه نور مهر فراوان بیاورد
رفتهست ابر رحمت لبتشنگان شود
بر این کویر تفزده، باران بیاورد
بانوی مکه، با دل شیدای خود بگو
وقت است تا به عشق خود ایمان بیاورد
اصلاً عجیب نیست که امشب حبیب تو
جبریل را به خوان تو مهمان بیاورد
روحالامین ز عرشت اگر هدیه آورد
شاید سلام حضرت سبحان بیاورد
شاید تو را به پاس بهارانگی خدا
یک نوگل شکفته به دامان بیاورد
شاید خدایت آسیه را از بهشت عدن
از بهر نورسیده غزلخوان بیاورد
پیغام شادمانگی عرش را به خاک
با خندههای دختر عمران بیاورد
تا چشم ابتران نرسد، ساره را ز عرش
بر گرد طفل، مجمرهگردان بیاورد
خیر کثیر، زینت کاشانهات شود
با خود شمیم روضه رضوان بیاورد
ای مادر شگفت، دعا کن که کردگار
رحمت به بیپناهی انسان بیاورد
فرزند صالح تو بهارانه سر رسد
با نام جدّ خود گل و ریحان بیاورد...
سعید_سلیمان_پور
bolfozool
*به مناسبت پنجمین سالگرد فتح الفتوح برجام*
ابر آمد، منتها باران کجا؟ سیمان کجا؟
کو رآکتور، کو گلابی، باغ کو؟ بستان کجا؟
داشت یک نیسان کدو آن هم برای قوم و خویش
«ما رعیتها کجا محصول باغستان کجا»*
از دلار و پوند و روبل و لیره و ین بگذریم
واحد پول زلاند نو کجا؟ تومان کجا؟
گفته بودی آب خوردن هم به آن خورده گره
پس گره خوردهست اینک آب خوزستان کجا؟
کی حقوق کارمندی میرسد تا نصف برج
برج میلیاردی کجا و کلبهی سمنان کجا؟
بسته ویروس آخرین راه نظرسنجی، بگو
توی این بالماسکه دیدی چهرهی خندان کجا؟
حالتان را توی قوطی کرد اگر جنتلمنی
بار دیگر میروی علاف و سرگردان کجا؟!
کام ما را دولت قبلی اگرچه تلخ ساخت
منتها پایان تلخ و تلخ بی پایان کجا؟
مصرعی از فاضل نظری
زهرا فرقانی
وطنز بهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA
پیژامه
با تو شد افزوده هر دم معضلی بر معضلم
از نوشتن خسته شد، هم دستهایم هم قلم
هرچه دیدم با تو جز بدبختی و حسرت نبود
در حصار مشکلات عمدهی لاینحلم
غافل از لطف خدا ماندی اسیر کدخدا
جای راه چارهای برجام را کردی علم
هشت سالی می شود سر می کنم هی با دروغ
هشت سالی می شود در گیر مشتی مُهملم
ابر یا خورشید بوده یا گلابی یا که چه
سخت در حیرت از این افسانهی لایعقلم
نوری از خورشید برجامت نشد ساطع به ما
ابر برجامت ولی بارید روی مشعلم
با کباب گوشت که بیگانه بودم از ازل
رفت حتی یک کباب مرغ هم از منقلم
قیمت بالای کالاها کشیده سر به عرش
لوبیا، گندم، نخود تا گوجه و موز وکلم
بس برای کار رفتم راههای مختلف
پای من پر تاول است و پاره گشته صندلم
آخرین بدبختیام این است در دوران تو
ماسک شد بر صورتم پیژامه ی مستعملم
احمد رفیعیوردنجانی
وطنز بهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
پلنگ خفته
اول صـبـح صـورت خـود را
دید و حالش گرفته شد بدجور
چالـه ها را بـتـونـه کاری کرد
صاف شد با هزار زحمت و زور
بعد مشـغـول شد به نقـاشی
همه شـور و ترانه و احسـاس
قلمش را چنان به دست گرفت
فکر کردم که زنده شد باب راس
مژه هایش بلند و حالت دار
شده تـولـیدْ خـارج از کشور
زده رژ تا حـوالـی بـیـنـی
خط چشمش رسیده تا پس سر
گفت همسر: عروسکم برویم
_حاضرم! صبرکن! همین الان
بعد پوشید یک لباس جدید
شد پلـنگی به هیئت انسان
دوخت ها وضعشان چه بحرانی
شده امّـیـدشان کمـربـنـدی !
دکمه جادکمه را صدا زد وگفت:
نکـش آقا ! نکـش، مـرا کندی !
راه افتاد و در خیـال خودش
خوشگل و ناز بود و بی همتا
همه را محو دیدن خود دید
همه را ! هـر که بود در آنجا
غرق در خودفریبی و اوهام
غرق در دلـبـری و طـنـازی
دید یکـباره همـسر خود را
جای دیـگـر پی نـظـر بازی
شد پلنـگ تـرانـه ام گـربه !
خالـهایش هـمه ز تن افـتاد
هرچـه خط لب و رژ و سـایه
همه یک جا ز چشم زن افتاد
روز_حجاب_و_عفاف
طاهره ابراهیمنژاد
وطنزبهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA
حمید و اقدس و شیما و سیروس
همه رد دادهاند از ترس ویروس
نه ترسی که کمی آشفته باشند
خفن، نابودگر، در حد ناموس
یکی شلوار خیسی دارد از ترس
یکی با عمههایش گشته مأنوس
دل شیما از این غصه کباب است
که اقدس را نکرده بیهوا بوس
حمید از دوری سیروس غمگین
غذایش غمپلو با طعم افسوس
«به هر جا بنگرُم کوه و در و دشت»
کسی بنشسته با استایل مأیوس
شده روز خلایق روز وحشت
همه شبها شده شبهای کابوس
نه تنها شهر ما بر باد رفته
جهان از لاس وگاس و لندن و روس
پر از ویروس ترس و اضطراب است
نه ویروسِ کوویدِ پَست و منحوس
تدبر کن در این اوضاع بی ریخت
چرا دنیا کشیده دنده معکوس؟!
چرا برکت ز دنیا قهر کرده؟
چه حرفی دارد این نحسی ملموس؟
کسی میگوید ای انسان مغرور
لجوجِ ضایعِ بیمزهی لوس
«مکن کاری که برپا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگ» شد، بوس!
علیاکبر مدرسیزاده
وطنزبهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA