وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

مرثیه_امام_سجاد

مرثیه_امام_سجاد

من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم

نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم

بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند

غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم

کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا

تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم

مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم

جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم

اسبها از بدنش رد شده و لرزیدم

که رد نعل به روی رگ حنجر دیدم

آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی

من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم

از همه سختی گودال همین بس باشد

قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم

بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت

پی انگشت پدر در همه جا گردیدم

با عبا جمع نمودم که نریزد عباس

پاره های تنِ سقای دلاور دیدم

کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا

چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم

وای از شام که ناموس خدا را بردند

خنده و هلهله در مردم کافر دیدم

سخت تر از همه بازار یهودی ها بود

عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم

سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب

به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم

شاعر:محمود_اسدی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

فحش از هر قبیل یعنی چه

فحش از هر قبیل یعنی چه

طعنه با هر دلیل یعنی چه

اصطلاحات دل به دردآور

مثلاً سگ‌سبیل یعنی چه

ربط بدهیکلی برای مزاح

به هلو یا شلیل یعنی چه

فکر تشبیه این و آن به هویج

یا شترمرغ و فیل یعنی چه

باجناقی که صاف و باریک است

انتسابش به بیل یعنی چه

عاشق از زیر بوته آمده؟ نه

اسم دارد، زگیل یعنی چه

به یکی خر‌مگس لقب دادن

به یکی زن‌ذلیل، یعنی چه

من فقط با حقوق کم یک کم

نارَدیفم، فسیل یعنی چه

کو دوایی برای زخم زبان

حرف نا‌استریل یعنی چه

مصطفی مشایخی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

مرثیه_امام_سجاد

مرثیه_امام_سجاد

آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت

آخری نیست بر این گریه بی پایانت

آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان

بیشتر می شود انگار غم پنهانت

زهر هرچند که یک روز به دادت آمد

تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت

غیر زینب چه کسی درد تو را می داند

که چه آورده خرابه به دل ویرانت

سخت سوراند دلت را غم آن جسم کبود

خواهرت بود که جان داد روی دامانت

زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست

که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت

خیزران تا که به دستان کسی می بینی

درد می گیرد ناگاه لب  و دندانت

شاعر:محمدعلی_بیابانی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

مرثیه_امام_سجاد

مرثیه_امام_سجاد

نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..

غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است

به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر..

زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است

تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید

دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است

صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا!

خداکند که بخوابد!رباب تبدار است

نمیروم سر بازار دردسر دارد

عذاب هرشب من ازدحام بازار است..

حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا

حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است

هنوز بعد چهل سال درد پا دادم

هنوز بر کف پایم نشانی خار است

هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است

هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست

آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی

محله ای بروی که هجوم اشرار است

مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد

امان ز غربت مردی که بدگرفتار است

شاعر:سیدپوریا_هاشمی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

حضرت_زینب مصائب_شام

حضرت_زینب مصائب_شام

چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم

که خلق جزتو نبیند تجلی از سویم

به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم

حمایلم شده این ریسمانِ بازویم

به جز تو کس نتواند مرااسیر کند

اگر اسیر شدم راه  عشق می پویم

اگر چه شیرم و در بند کس نمی مانم

به دام شیر نگاهت شبیه آهویم

چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت

که گرد پیری از غم نشسته بر رویم

سیه ز بارش سنگ است هر کجا درشام

(هلال عیددر آن ابر تیره می جویم)

توسنگ خوردی با سنگ من زمین خوردم

مگر زلاله  سنگی  دمی تو را بویم

اگر ز بزم جفا تا خرابه میگریم

مسیر آمدنت را به گریه می شویم

شاعر :موسی_علیمرادی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini