وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

حال و هوای اول مهر و یادآور دفاع مقدس ...

حال و هوای اول مهر و یادآور دفاع مقدس ...

باز هم اول مهر آمده بود

و معلم آرام

اسم ها را می خواند.

اصغر پورحسین!

پاسخ آمد: حاضر.

قاسم هاشمیان!

پاسخ آمد: حاضر.

اکبر لیلا زاد...

پاسخش را کسی از جمع نداد.

بار دیگر هم خواند:

اکبر لیلازاد!

پاسخش را کسی از جمع نداد

همه ساکت بودیم

جای او اینجا بود

اینک اما، تنها

یک سبد لاله ی سرخ

در کنار ما بود

لحظه ای بود، معلم سبد گل را دید

شانه هایش لرزید

همه ساکت بودیم

ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم

گل فریاد شکفت!

همه پاسخ دادیم:

حاضر، ما همه اکبر لیلا زادیم

قیصر امین پور...

نذر عشق دو عالم حضرتِ أباعبدٱلله_ٱلحسین_علیه_ٱلسلام

نذر عشق دو عالم حضرتِ

أباعبدٱلله_ٱلحسین_علیه_ٱلسلام

مانده ام تنهاترازتنها، نگاهم کن حسین

خسته ام! خسته ازاین دنیا،نگاهم کن حسین

دستهایم نذرچشمانت سخاوتمند بود

کو؟کجارفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین

باخجالت گوشۂ هیئت نشستم غرق اشک

روسیاهم! آمدم آقا، نگاهم کن حسین

نفْس طغیان کردوازمن حالِ خوبم را گرفت

باخودآوردم گناهم را،نگاهم کن حسین

خوب میدانم بدم امّابزرگی کن بیا...

درمیان روضه این شب ها،نگاهم کن حسین

بادل وجان مادرت رادوست دارم مثل حُر

پس به جان مادرت زهرا،نگاهم کن حسین

کُنجِ کشتیِ نجاتت کاش جایی داشتم

کاش جایی داشتم آنجا،نگاهم کن حسین

دردو دنیا مطمئنّم که به دردم میخوری

من به دردت میخورم آیا؟! نگاهم کن حسین

صلی_ٱلله_علیک_یا_أباعبدٱلله_الحسین

بالحسین_ع_إلهی_العفو

Be_Sooye_Zohoor

 

 

حضرت_زینب مصائب_شام

حضرت_زینب مصائب_شام

پرچمِ اهل حرم موی سرت بود حسین

دستهٔ آل علی خون جگرت بود حسین

سربلندم که در این شهر اسیر تو شدم

زینبت در همه جا در به درت بود حسین

گله از سختیِ شبها ننمودم هرگز

درشب سرد سرِ شعله ورت بود حسین

علت چشمِ ترت را همه می دانستیم

شمر با اهلِ حرم همسفرت بود حسین

دشمنت خواست که از عشق نماند حرفی

هر کجا رفت ولیکن خبرت بود حسین

تهِ گودال تو را تا به خدا بالا برد

زخمهای بدنت بال و پرت بود حسین

شاعر:حامد_آقایی

اشعار ناب آئینے

Shere_aeini

حضرت_زینب مصائب_شام

حضرت_زینب مصائب_شام

اینجا شده هر آهِ مضطر دردسرساز

این کوچه ها شد بهرِ خواهر دردسرسازً

الغوث از چشمانِ هیزِ این جماعت

که شد برایِ چند دختر دردسرساز

پیرانشان هم کینه ای دیرینه دارند

دشنام شد بر آلِ حیدر دردسرساز

آه از رباب و رقصِ نیزه پیش چشمش

شد بر زمین افتادن ِ سر دردسرساز

این حلقِ کوچک‌ جا ندارد بهرِ نیزه

ای وایِ من شد حلقِ اصغر دردسرساز

با زاده ی لیلا نمی دانم چه کردند

شد چهره ی مخدوش اکبر دردسرساز

با گوشِ بر نیزه فرو رفته ابالفضل

شد رأسِ عباسِ دلاور دردسرساز

این کوچه های تنگ و باریک هست قطعاً

در بُرهه هایِ سختِ دیگر دردسرساز

امروز در شام و زمانی در مدینه

می شد به نسوان کلِّ معبر دردسرساز

امروز زینب بر زمین افتاد و غش کرد

یک روز سدِّ راهِ مادر دردسرساز

شاعر:محسن_راحت_حق

اشعار ناب آئینے

Shere_aeini