مرثیه_امام_سجاد مصائب_شام
دریا به دیدگان ترم گریه می کند
آتش به قلب شعله ورم گریه می کند
خون می چکد زدیده یِ خون بار ِ سلسله
زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند
با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش
هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام
دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند
چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد
گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند
برداغ جان گداز اسیری عمه ام
هر صبح و شام منتظرم گریه می کند
شاعر:
استاد_غلامرضا_سازگار
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
مرثیه_امام_سجاد مصائب_شام
بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوخته ی کرب و بلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه هفتاد و دو آئینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبه ی اشک برای شُهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هروله ی آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبه ی "لا" سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصلِ شبیخونِ ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمه ی نور تو در فتنه ی شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجاده ی عشق
از دل ات آینه جوشید؛ دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که می مُردم من
مصلحت نیست بگویم؛ که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه ی سُرخ ، حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد
شاعر:رضا_اسماعیلی
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
تنور_خولی امام_حسین
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
این ردّ پای قافلهٔ داغ لالههاست؟
یا خون آفتاب چکیدهست در تنور؟!
این گلخروش کیست که یکریز و بیامان
شیپور رستخیز دمیدهست در تنور؟
چون جسم پاره پارهٔ در خون تپیدهاش
فریاد او بریده بریدهست در تنور
از دودمان فتنهٔ خاکستری، خسی
خورشید را به شعله کشیدهست در تنور
جز آسمان ابری این شام کوفهسوز
خورشیدِ سر بریده که دیدهست در تنور؟
دنبال طفل گمشده انگار بارها
با آن سرِ بریده دویدهست در تنور!
شاعر:محمدعلی_مجاهدی
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
مناجات
در آن روزی که درصحرای محشر
به دستور خداوند مطهّر
بشراز خاک برخیزدهراسان
شتابان گشته سوی حشر ومیزان
برادر از برادر می گریزد
زطفل خویش مادر می گریزد
تو گویی مردمان مست اند ومدهوش
نه،بل وحشت زآنان می برد هوش
خلایق جمله در اعمال خویش اند
همه سرگشته هستند،دل پریش اند
حساب خویش را در نامه دارند
تنی لخت وبدون جامه دارند
«معاذالله» ز«مَن خَفِّت مَوازین»
کسی که منحرف شد از ره دین
چه غوغایی به دل دارد چه شیون؟!
چه لرزی از عقوبت بر دل وتن ؟
نه جای توبه و جای ندامت
نه از سوی خداوندش حمایت
الهی رحم برما از کرم کن
به جرم ما نه مارا متّهم کن
در آن روزی که در صحرای محشر
به نزدت حاضریم با دیده یِ تَر
زما بگذر که ما اهل خطائیم
همه از امّتان مصطفی ییم.
اما حق الناس
از کودکی؛ به اسم ِ استقلال - مینازیم
با خوب و بد ِ عشقاش؛ بدان - میسازیم
ناگفـتهها داریم؛ درون ِ سینهی ِ خـویش
همـزاد ِ دردیم و صبوریم - لبـریز از رازیم
همراهو یکدل؛ بهعشق ِ رنگ ِ آسمـانیاش
دائـم ... برای ِ تیـم ِ محبـوبم - هم آوازیم
از اینهـمه؛ پائیـن و بـالایـش - غـَم داریم
وقتیکه؛ سرحالاست - ما هم سراَفرازیم
از کُلّ ِ ایرانیم؛ مـَرز تا مرکز - کـُرد و گیل
تُرک و لُر - از رشت و ساری، تا به اهوازیم
نه؛ اهل ِ توهـینیم و نه؛ دُنبال ِ جنجالیم
نه؛ در پـی ِ هـوچیگـری - نه؛ اعتـراضیم
"عاشق ِ آبی شُدن" ... تنها، گناه ِ ماست
در مکتب ِ آبی ِ استقلال؛ نسلی پاکبازیم
آن؛ تاج ِ رویائی ِ سابق را - میخواهیم
مقـدور است !!؟ تا؛ کـمی - گردن فـَرازیم
چـَند بازی؛ بـَرتر ِ دربـی - همیشه بودهایم
درد دارد - آخر ِ بازی ولی؛ هربار میبازیم
تیم را؛ دست ِ هواداران دهید و ول کُنید
از تمام ِ این مدیرانِ مُزخرف !!! بینیازیم
تیم ِ ما؛ تا تویِ دست ِ - مُشتی دلال است
در کورهیِ آتش؛ گوئی چو آهن میگدازیم
تیم را؛ تحویل ِ عاشقها دهید - نابخردان
بنشینید - ببینید؛ مثل ِ یک یوز - میتازیم
صبـر ِ ما؛ اندازهای دارد - مـُدیر ِ بیلیاقت
ولکـُنید - شاید؛ که طرحی نو در اَندازیم
حسن_جهانچی
اوّل مهر ماه - ۱۳۹۸ نود و هشت
تا_ابد_هوادارتیم
آبی_میمانیم
استقلالیام
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
HasanJahanchi
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼