وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

استقبال_از_ماه_محرم

استقبال_از_ماه_محرم

دارد صدای ماه تو نزدیک می‌شود

گوش دلم به اسم تو تحریک می‌شود

شهر م شبیه شام ده سال شصت و یک

یکسر برای داغ تو تاریک می‌شود

اینجا کتیبه‌ها محک سنگ عاشقند

دارد مسیر عشق تو باریک می‌شود

اسفند و طبل و سینه زنی خیمه و علم

باز این چه شورش است که افتاده در دلم

ای محتشم دوباره دلم شور میزند

شعرم رسیده بر سر آتش،زنان ،حرم...

وقتی که بغض روضه گلوی مرا گرفت

نای نوشتن از تو ندارد دگر قلم

من را به شهر گریه شب های غم ببر

شبهای اشک و نیزه و گودال و تیغ و سر

اسفند روی آتش این روضه ها منم

من را ببر به نقطه اوج غم و شرر

این روسیاه دائمی ات را کتیبه کن

بین کتیبه های سیاه غمت بخر

شاعر:محمد_کابلی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

هرچه مضمون قر و قاطی و سرگردان است

هرچه مضمون قر و قاطی و سرگردان است

شعر من بار زده، شعر نگو نیسان است

مثلا کشف نمودم که دلیل گریه

خنده ی قیمتیِ پسته ی رفسنجان است

پدرم گفته کولر شیءِ کثیفی ست فقط

هدفش کشتن شخصیت تابستان است

آنکه خیسندگی اش طعنه به خیسانان زد

قبله ی عالم دوشان جهان، سوبان است

از گینس زنگ زده یک نفر و می گوید:

مخزن الوعده ترین جای جهان سمنان است

مجلس روضه روی خودکشی تو قطعی ست

مجلس رقص برو اکس و علف درمان است

مختلس شو مذگان مد شده اما بنده

تَهِ گانی که شده مزه کنم دهگان است

عامل زندگی قلب رآکتورها چیست؟

شرق با فونت کری تیتر زده سیمان است

آمانو رفت! ولی گفته کلید آژانس

زیر یک برگ چغندر بغل گلدان است

هسته ی کله ی بوری که شده توخالی

جای خوبی جهت کاشت بادمجان است

در خبر آمده سازنده ی گلوبال هاوک

رفته دودی شده و همنفس قلیان است

آه روباه چه آمد به سر ناوانت؟ ( ناوان=دو ناو)

حیله گر! حیله ی تو مثل کش تنبان است

پاپیِ پاپ شده در طلب معجزه ای

ملکه! معتکف کشور واتیکان است

نفله تر از همه نفلان جهان تا اکنون

گونه ی شِبهِ فسیل رجوی سانان است

سالمندان توییتنده ی تیرانا را

توی لیوان، بغل کِیس، دو فک، دندان است

خواستم آخر شعری بهشان فحش دهم

یک نفر گفت نگو! کیست؟ عجب! لقمان است

اینکه لقمان ز کجا آمده یکهو، وللش

بیت پایان غزل مثل گز و سوهان است

تا بدانند همه قلدرکان، در تاریخ_

بنویسید که جان و تن ما ایران است

مینا گودرزی

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

قبرنوشتۀ یک مدیر! (با اجازه ایرج میرزا)

قبرنوشتۀ یک مدیر! (با اجازه ایرج میرزا)

ای مدیران که در این دنیایید

«یا از این بعد به دنیا آیید»

«این که خفته‌ست در این خاک منم»

از مدیرانِ قدیمِ وطنم!

یاد آن دورۀ بشکوه، به‌خیر!

یاد آن لذّتِ انبوه، به‌خیر!

جان‌نثاران همگی دورم جمع

جمله پروانه و من همچون شمع

پاچه‌ام تا که کمی می‌خارید

پاچه‌خار از همه سو می‌بارید!

چونکه از زحمتِ امضا کردن

خسته می‌گشت مرا گاهی تن -

بود کاناپه و  بالش، حاضر!

شانه‌مالان(!) پیِ مالش، حاضر!

لیک طرحی دگر آورد  فلک

بخت ‌بد پایِ مرا کرد فلک

چون ورق نیز چو  بختم برگشت

داخلِ حجله عروسم نر گشت!

از مدیریت خود عزل شدم

مایۀ لودگی و هزل شدم

پاچه‌خاران همه دلسخت شدند

پاچه‌گیرِ منِ بدبخت شدند!

تو نپندار بسی  غم خوردم

صبح معزول شدم،شب مُردم!

پند گیرید از این قصّۀ من

گر توانید، نمیرید اصلاً!

حالیا غمزده تویِ گورم

سوژۀ طنزِ «سلیمان‌پور»م!

شده جانی که ندارم بر لب

پاچه‌خارم شده مور و عقرب

لیکن آن وسوسه و شور و شرم

به‌خدا هیچ نرفته ز سرم

گر چه این دخمه شده مأوایم

باز هم در طلبِ دنیایم

هر کجا پُستِ خوش و میزِ نکوست

مرده و زندۀ من طالب اوست!

سعید سلیمان پور

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_i

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند

به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هرکس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

aqr_ir

استقبال_ازماه_محرم امام_حسین

استقبال_ازماه_محرم امام_حسین

محرم

یازده ماه از خدا این روزها را خواستم

دیدۀ تر خواستم حال بکا را خواستم

اذن دق الباب این خانه برای ما بس است

استجابت پیشکش فیض دعا را خواستم

یازده ما هست می خواهم که سلطانی کنم

پشت این در ماندن و دست گدا را خواستم

قول دادم این محرم معصیت کمتر کنم

همت توبه به درگاه خدا را خواستم

از علی موسی الرضا رزق لباس مشکیه

دستباف حضرت خیرالنسا را خواستم

هر محرم زیر دین صلح آقاییم ما

یا امام مجتبی اشفع لنا را خواستم

کربلایی نیستم اما تو شاهد باش که

هردعایی کردم اول کربلا را خواستم

شصت شب از صبح تا شب نوکری در روضه ها

طعنه خوردن،سوختن پای شما را خواستم

گرچه ناقابلتر از این حرف ها هستم ولی

یک زیارت اربعین پایین پا را خواستم

از نجف تا کربلا پای پیاده دست جمع

روضه خواندن بین این صحن و سرا را خواستم

شاعر:سیدپوریا_هاشمی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini