وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

اگر بی کسی مثل من بیخیال

اگر بی کسی مثل من بیخیال

دلت را به دریا بزن ، بی خیال

اگر قبر دادند فوری بگیر

نکن فکر پول کفن…بی خیال

و یا جای طاووس در رختخواب

شبی دیده شد کرگدن ، بی خیال!

خری داد آواز کای بی هنر

به هر جای دیدی چمن…بی خیال!

الاغ از تریپ تو در حیرت است

نکن هر جُلی را به تن ! بی خیال

اگر یک نفر رفت دور از وطن

در آن خطه شد بی وطن ، بی خیال

فرو گر شود پای او از قضا

پس از گِل  ، درون لجن! بی خیال

به نام خداوند ِ قفل و کلید

بزن قفل را بر (دهن) ! بی خیال

به قفل ِ بزرگ ِ بزرگان ِ شهر

نخورده کلید حسن ، بی خیال

شدم سخت معتاد ِ تدبیر تو

خمار توام  ای حَشن ! بی خیال

پس از رفع تحریم قفل و کلید

نزن این قدَر فوت و فن ، بی خیال

متاعی اگر نیست این روزها

به بازار اهل سخن ، بی خیال

از امروز در سازمان ملل

مساوی شده مرد و زن ! بی خیال

نمی چسبد اَنگ سیاسی به طنز

ولم کن برو جان ِ من بی خیال!

راشد انصاری

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

همدم بزم شاعران ،چایی

همدم بزم شاعران ،چایی

رونق افزای هرمکان، چایی

جای شام و نهار و صبحانه

استکان پشت استکان،چایی

نشود قوری از سماور دور

حاصل ضرب این و آن، چایی

بارها خورده ایم جای "می"

با کمی طعم زعفران، چایی

قوت و یاقوت هر هنرمندی

باده ی ناب ارغوان، چایی

لذت زندگی فقط این است:

پک به سیگار و همزمان...چایی!

(برخی ابیات اگر که ناجورند

هست منظور داستان، چایی!)

مصرف بی رویه اش درشب

دارد اما کمی زیان، چایی!

قهوه چی گفت: چای یا قهوه؟

گفتمش لطف کن همان چایی

هر چه لبریزتر طلایی تر

روح بخش لب و زبان،چایی

من خودم دیده ام که در فیلمی

می خورد شخص "استفان" چایی!

در همان فیلم خارجی ، پیری

می خورد با زنی جوان! چایی

گفته رعیت عجیب می چسبد

روز و شب زیر بار خان،چایی

پول چایی دوای هر درد است

مرهم درد سازمان....چایی

مرده را زنده می کند گاهی

پای پرونده ی فلان...چایی

تویی آب حیات و قوت جان

به فدای تو جسم و جان، چایی

زن من هم به جای مهریه اش

بسته پیمان ترکمان چایی!!

راشد انصاری

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir