برجام_نافرجام
شیخ ما نعره زد سر منبر
آرزو کرد مرگ امریکا
گفت: شیطان پست آدمکش
قول خود از چه میکنی حاشا
این همه هی بیا برو کردیم
پشت درهای بسته گام به گام
تو بگو من بگو بگیر و بده
حاصل این مذاکره: برجام
آنچه را خواستی به تو دادیم
شد انرژی هستهای تعطیل
تو چه دادی؟ نخودچی و کشمش
یک بغل وعده اندکی چس فیل
اولش هی بهانهی الکی
با روشهای من بمیرم و تو
بعد هم توی کنگره بردی
کردی از بیخ هر چه بوده وتو
گفتم ای شیخ با کرامت من
ای فدای عبا و نعلینت
این طبیعی ست دبه کردن او
چون جهانخواره است و بدطینت
تو که میگویی آن اَبَر شیطان
قول یک سال پیش کرده وتو
تو خودت نیز سی چهل سال است
وعده ها دادی و هپل هپتو
اختلاسگر با جنبه!
او به جز خانه؛ باغ هم دارد
دورِ خود قلچماق هم دارد
مستراحش اتاق هم دارد
روز و شب اشتیاق هم دارد
هر اتاقش تراس هم دارد
جنبه ی اختلاس هم دارد!
شام او دیر می شود؟، هرگز
شکمش سیر می شود؟، هرگز
زیرِ غم پیر می شود؟، هرگز
صورتش قیر می شود؟، هرگز
بچه ی باکلاس هم دارد
جنبه ی اختلاس هم دارد!
هست بی کار و کار هم دارد!
هست بی یار و یار هم دارد!
غیرِ خودرو؛ قطار هم دارد
برج در قندهار هم دارد
خانه در لاس وگاس هم دارد
جنبه ی اختلاس هم دارد
از خوشی هی به درد می خندد
پدرش سکته کرد، می خندد
آخرِ هر نبرد می خندد
به منِ دوره گرد می خندد
سگِ ایشان لباس هم دارد
جنبه ی اختلاس هم دارد!
بهترین همنشین او پول است
کارهایش همیشه معقول است
هر زمانی حساب او فول است
نیست مسؤول اگرچه مسؤول است
از ضعیفان سپاس هم دارد
جنبه ی اختلاس هم دارد
امیرحسین خوشحال
وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir
سرودههایی در رثای امام صادق(ع):
عزای حضرت صادق شعائر الله است
سیدحمیدرضا برقعی
کاش من هم بهلطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
کاش مانند یار صادقتان
بیامان در تنور میرفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشمهایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابربن حیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لاهوت را مراد تویی
آسمانها مرید مذهب توست
قصه تکرار میشود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچکس با امام، صادق نیست
خواب دیدم که پشت پنجرهها
روبهروی بقیع گریانم
پابهپای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجرههاست
آی مردم ! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجرههاست
https://tn.ai/2041936
TasnimNew
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود
عشق میورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود
حضرت_حافظ
امام صادق(ع)
پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است
رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است
با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد
ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است
ضرب سیلی جای خود اما امان از حرف بد!
پور زهرا گیر مردی بی حیا افتاده است
دست بسته،مو پریسان،صورتش خاکی شده
با دلی پرغصه یاد کربلا افتاده است
دست بر زانو فقط میگفت: یازینب مدد
یاد آتش سوزیِ آن خیمه ها افتاده است
باز هم او مرد بودو هر دو دستش باز شد
یاد دسته بسته و شام بلا افتاده است
درد زینب این بُوَد در کل تاریخ بلا
کِی چهل منزل سر از پیکر جدا افتاده است
بنت حیدر دیدو کاری بر نمی آمد ز او
راس سلطان از سر نی زیر پا افتاده است
بی جهت سقا به نی سر برنمی گرداند چون
چشم نا محرم به ناموس خدا افتاده است