وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

ایها الناس بخواهید که آقا برسد

http://uupload.ir/files/8yrg_%D8%A7%DB%8C%D9%87%D8%A7_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A7%D8%B3.jpg

ایها الناس

بخواهید که آقا برسد

بگذارید دگـر

درد بـه پـایان برسد

همگی در پس

هر سجده به خالق گویید

که به ما رحم کند

یوسـف زهرا برسد...

تعجیل در ظهور مولایمان

حضرت مهدی (عج) صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ

و آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

اللهم عجل لولیک الفرج

Be_Sooye_Zohoor

در دولت تدبیر هوادار زیاد است

در دولت تدبیر هوادار زیاد است

بیکار زیاد است، طرفدار زیاد است

کابینه پیران همه چون نوگل خندان

افسوس که دور و بر گل خار زیاد است

عمریست همه خلق به لطفت سر کارند

اصلا چه کسی گفته که بیکار زیاد است؟

با خود سند بیست سی آورده ای از غرب

چون معتقدی این همه دیندار زیاد است

گفتیم چرا بانک شده بسته و تعطیل

گفتید از این رو که بدهکار زیاد است

قحطی است به جا مانده از آن دولت قبلی

سخت است نجات همه، آوار زیاد است

بازار وطن گرچه کساد است ولیکن

در ترکیه و چین و پکن کار زیاد است

همواره سر طرح سلامت به سلامت

انگار نه انگار که بیمار زیاد است

برجام اگر روح و روانش به فنا رفت

در متن سخنرانی ات آمار زیاد است

انواع ربات و هکر و هشتک و پیغام

درحمله به مداح چو تاتار زیاد است:

مداح بنا نیست سیاست زده باشد

بازیگر و خواننده ی هوشیار زیاد است

دائم پی خلق تنش و جنگ روانی ست

چون صبر رقیبان همه بسیار زیاد است

تو در صف اول ننشستی تک و تنها

قاضی و نماینده و سردار زیاد است

خلقی به تو مشغول و تو مشغول به خویشی

ای شیخ به خویش آی، گرفتار زیاد است

«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم»

تا فتنه گر و دزد و زمین خوار زیاد است

حالا که شده نقد شما موجب این موج

سیار و مطیعی و جهاندار زیاد است

بداهه شاعران راه راه

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

کودکی در گوشه ای کز کرده بود ..

کودکی در گوشه ای کز کرده بود ..

آتشی روشن ز کاغذ کرده بود ..

سوز سرما بود و کودک بی لباس ..

صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس ..

صد تَرَک در دستهای کوچکش ..

خط پیری بر جبینِ کودکش ..

ضَجّه می زد ناله را در خویشتن ..

دردِ یک صد ساله را در خویشتن ..

ابر می بارید و سرما بس عجیب ..

باد هم شلاق می زد نانجیب ..

رهگذرها جملگی در کارِ خویش ..

یک به یک گمگشته در افکار خویش ..

زین میان یک تَن به کودک خیره بود ..

غصه ی کودک به جانش چیره بود ..

اشک در چشمان مستش حلقه بست ..

بر سر کودک کشید از مهر دست ..

مثل یک مجنون لباسش را درید ..

اشک ریزان بر تن کودک کشید ..

کودک بی چاره با یک آه سرد ..

با صدایی زخمی از چنگال درد ..

دیده بالا برد و با آن مرد گفت ..

از خدا کُت خواستم او هم شنفت ..

با خدا فامیل نزدیکید نیست ؟..

از کنار او مرا دیدید نیست ؟..

گفت آری بنده ی اویم رفیق ..

گر چه طاعت را از او کردم دریغ ..

خنده بر لبهای کودک نقش بست ..

داد بر آن مرد اشک آلود دست ..

گفت می دانستم از انجام کار ..

نسبتی دارید با پروردگار.

به کسی کینه نگیرید!

به کسی کینه نگیرید!

دل بی کینه قشنگ است!

به همه مهر بورزید

به خدا مهر قشنگ است!

دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی

بوسه هم حس قشنگی است!

بوسه بر دست پدر

بوسه بر گونه مادر

لحظه حادثه بوسه قشنگ است!

بفشارید به آغوش عزیزان

پدر و مادر و فرزند

به خدا گرمی آغوش قشنگ است!

نزنید سنگ به گنجشک

پر گنجشک قشنگ است!

پر پروانه ببوسید!

پر پروانه قشنگ است

نسترن را بشناسید

یاس را لمس کنید!

به خدا لاله قشنگ است

همه جا مست بخندید!

همه جا عشق بورزید

سینه با عشق قشنگ است!

بشناسید خدا را...

هر کجا یاد خدا هست

سقف آن خانه قشنگ است

[دل به خدا بسپـارید]

دنیا؛ بدون ِ جنگ‌و جنایت، مزخرف است

دنیا؛ بدون ِ جنگ‌و جنایت، مزخرف است

مثل ِ حباب؛ بر سر ِ آب و چُنان کف است

هر لحظه‌اش؛ غیر ِ -  اندوه و ماتم نیست

خالی؛ ز ِ خوشحالی - تُهی؛ از شعف است

بعد ِ خلقت ِ هستی - فرموده است خالق:

ما بین ِ مخلوقات - آدمی ... اشرف است

از این  بشر -  هر چیز؛  دیدم  -  شنیده‌ام

آن‌چه -  کم دیده‌ام و نیست؛ شرف است !

انسان - ندیده‌ام؛  بی درد و  بی تشویش

زندگانی؛  سخت است و  بی هدف است

روزی اگر ... طی شُد؛  بی درد و  دغدغه

اندوه؛  بی تردید  --  فردا  مُضاعف است

دنیا -  شُده  لبریز؛  از  درد و رنج و خون

آدم -  به سی رسَد؛ دِگر  بی‌مصرف است !

اشرف ِ  مخلوقات؛ حضرت ِ آدم (ع) بود

فرزند ِ امروزیش؛ نا باب و  نا خَلَف است

حُکّام ِ نا اهل‌ند؛ یک‌سو، با جیره‌خوارانش

مثلِ ما درمانده‌و بدبخت؛ یک‌طرف است

نصفی - ز ِ  عُمر ِ ما؛  با زور و  زر  گذشت !

نیمی  -  به تزویر؛  همیشه  در صف است !

با سختی و عذاب -  جان می‌کنیم ... امّا:

روزیِ انسان حیف، چو ارزن و علف است !

پُر نیش و زخم و ریش - هی آه - هی ناله

آه؛ فریاد ِ  درد ِ ماست - امّا؛  مُخفّف است

حسن_جهانچی

۸ اسفند ماه - ۱۳۹۷ نود و هفت