امام_علی مدح_امام_علی
یا امیرالمومنین علی (ع)
وقتی که هدف نیست کمان فایده اش چیست؟
بی نام علی هر دو جهان فایده اش چیست؟
جز گفتن سی تا به علیٍ سه شب قدر
هی روزه ی ماه رمضان فایده اش چیست؟
جز این که بگویند علی هست امامت
بر مرده ی در قبر تکان فایده اش چیست؟
یک عمر اگر رفت به هر کار هدر رفت
حیدر که در آن نیست زمان فایده اش چیست؟
اصلا چه وضویی چه نمازی چه خدایی؟
بی ذکر علی کُل اذان فایده اش چیست؟
گر نام علی را نَبَرَد لحظه به لحظه
بگذار شود بسته دهان ،فایده اش چیست؟
شاعر:
مهدی_رحیمی
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
مرثیه_حضرت_ام_کلثوم
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است
ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است
غمش آنقدر بزرگ است که یه روضه ی آن
مثنوی گر بشود دفتر هفتاد من است
شیر دل می شود آن مرد که فرزند علی است
دختر فاطمه هر کس بشود شیر زن است
زینب دیگری از کرببلا رفت به شام
دختر دیگر زهراست که دور از وطن است
کربلا دید زنی را که قد افراشت و شد
مرثیه خوان حسینی که بدون کفن است
خیمه می سوزد و زن حال عجیبی دارد
شاهد آتش در باخبر از سوختن است
شام بازار بدی دارد و گرز سخنش
هرکجا حرف کنیز آمده دندان شکن است
روضه خوان همه ی مرثیه ها شد مثلاً
روضه ی چوب میان آمده ، حرف از دهن است
شاعر :
محسن_ناصحی
اشعار ناب آئینے
shere_aeini
امام_حسین
مناجات_امام_حسین
نوکرِ درباریام ؛ دربار ، مأوای من است
زیر سقف عرشی هیئت فقط جای من است
نان خورِ ارباب ، با ارباب همسفره شده
این هم از رعیت نوازیهای آقای من است
نسبتم با شاه ؟! ؛ او آقاتر از این حرفهاست
بچهی این خانهام ؛ ارباب ، بابای من است
هر چه آقایم بگوید ؛ هر چه که باشد قبول
«چشمِ» بی چون و چرا تفسیر تقوای من است
«مَن مَنم» را در حریم نوکری «مِن مِن» بخوان
اصلا اینجا «هیچ بودن» اوج معنای «من» است
بی سوادم ؛ مینویسم عشق، میخوانم حسین
«حا و سین و یا و نون» کل الفبای من است
غیرِ جمعِ نوکرانِ او نرفتم هیچ جا
روز محشر سربلندم ؛ شاهدم پای من است
ابر رحمت قطره قطره میخرد اشک مرا
بارشش در خشکسالیهای فردای من است
آرزوهایم فقط یک جا خلاصه میشوند
«کربلا» رویای قصر آرزوهای من است
هر کسی حاجات خود را گفت و از آقا گرفت
«نوکر ارباب ماندن» هم تقاضای من است
شاعر:
رضا_قاسمی
اشعار ناب آئینے
بُغض داریم - بغض ِ سنگینی، به قدر ِ کوه
میکُشد؛ ما را سرانجام - بُغض ِ پُر اندوه
درد داریم، دردی؛ وسعت ِ ایران ِ خوب ِ ما
آمدیم؛ از دستِتزویر و زر و زور، بهستوه
زخم داریم؛ زخم ِ پُرعُمقی، بهجانِ خویش
زخم ِکینهتوزیِ اهلِ ریا، با یکدلِ مجروح
از مباحات و حرام و از حلال، گفتند - امّا:
خویش را، آلودهاند؛ بیغم - به هر مکروه !
دوستدارم؛ مثلِ بارانِ خزان، کمکم ببارم
بعد با فریاد؛ تمام ِ دردهایمرا، کُنم مفتوح
درد داریم - درد و زخمی؛ قدر ِ بیمهری
پس، کجا رفته؛ جلالو آن بزرگیو شکوه؟
پایِ مردم؛ مانده میر ِ ما، جرم ِ او چه بود؟
پیر شُد؛ در حصرتان، همصورت و همروح !
میر ِ سبز ِ ما؛ نکردهاست خم، سر ِ خود را
خم نخواهد کرد هرگز خود - بُوَد نستوه
بُغض داریم - بُغض ِ آمیخته بهدرد و زخم
زیر و رو دنیا شَوَد - گر؛ این کُنیم مشروح !
درد داریم - میکُشد؛ این دردها .... ما را
میکُشد ما را همین؛ بُغضی - که شُد انبوه !
زخم داریم و برایِ ما؛ نماندهاست جُز دعا
درد داریم - آرزوها مان؛ شدهاست مذبوح
میر ِ دلها پیر شُد، امّا؛ هنوز - شیر است
سلامتدارش اییزدان، عطا بنما عُمر ِنوح
حسن_جهانچی
۱۲ اسفند ماه - ۱۳۹۷ نود و هفت
در ذکر عنایات مهتران از مابهتر
عالی درجات مسو لین مجتمع کشت وصنعت جوین
بل مالک کل مملوکات دایم
الوکالات فی الحیاه تام الاختیارات
والاجازات معاف العزل والتوبیخات
فارغ السوال والجواب ومصادره الامور بالمطلوبات
هوالمحبوب
جهاد اقتصاد ی کی شعار است
شعوروحجت وراه نجات است
دفاع وشور ان هشت ساله گوید
همان دارو شفای اقتصاد است
گهی بر این کلام حق جفا شد
به باطل باب توجیه خطا شد
اگر مصداق ان خواهی بدانی
چه بهتر این حکایت را بخوانی
زتبلیغات بی حد وشمار
بدون فوت وقت واستخاره
زفرط اشتیاق وخوش خیالی
به قصد سود وهم اهداف عالی
خریدم از سهام کشت وصنعت
که گردد جیب بنده پر زبرکت
دو ده سال است مرا سهم جوین است
تمام عایدش اشک از دوعین است
اگر گاهی بگفتم انتقادی
جواب اینگونه فرموده منادی
که باشد مال دنیا مهلک وسم
به پیش ما مزن هرگز ازان دم
اگر دستم پر و جیب تو خالی است
بجای ان مقامات تو عالی است
توبنمودی جهاد اقتصادی
بکن توبه مزن حرف زیادی
اگر ابی که می گفتم سراب است
تمام ارزوهایت براب است
زخواب غفلت وسرمایه تو
بسی اوضاع ما وفق مراد است
سکوتت مایه ارامش ماست فراموشی تو اسایش ماست
تامل گر کنی مثل همیشه بگویم من زخدمت های ویژه
اسید سیتریک ان درر یگانه
که سود ومایه اش گشته فسانه
چه ویلی که بلعید ان همه پول
رسد هل من مزیدش از ره دور
به رغم ان همه منع وتذکر
زمردان فن وعلم وتفکر
که این صنعت نه کار اقتصادی است
جفای بیین وظلم اضافی است
ولی ان ذوالفنون باشهامت
چنین فرموده باکبر ولجاجت
نصیحت نزد ما باشد جسارت
به پند دیگران ما را چه حاجت
در اینجا حکم ما فصل الخطاب است
فضولان را زما اینسان خطاب است
توبنمودی جهاد اقتصادی
دگر بس کن مزن حرف حسابی
با ارادت اسلامی (سها)
قابل توجه سهامداران مظلوم شرکت جوین
ونماینده چندین ساله مشهد
کریمی که چندین سال است
براین شرکت سلطه دارد
وهمچنان حقوق اعضا تضییع می گردد