وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

مثل ماشین است و در دارد پراید

http://uupload.ir/files/bhzx_%D9%85%D8%AB%D9%84.jpg

مثل ماشین است و در دارد پراید

چارتا چرخ و سپر دارد پراید

اگزوز و دینام و شمع و فیلتر و

دلکو و رینگ و فنر دارد پراید

گرچه آدم نیست اما از قضا

معده و اثنی عشر دارد پراید

پیشتر پرسیدم از راننده ای

ای فلان، آیا پدر دارد پراید؟

توی گوشم گفت آرام این خبر

یک زن و چندین پسر دارد پراید

غیر از این مورد گمانم بی پدر

چندتا هم زیر سر دارد پراید

تازه در تولید مثل انگیزه‌ای

مثل ابناء بشر دارد پراید

ناقلا بد آب زیر کاهی است

کارهایی مستتر دارد پراید

غیر از این‌هایی که گفتم مختصر

چندتایی هم هنر دارد پراید

فی المثل در جاده پر پیچ و خم

ناگهان قر در کمر دارد پراید

یا که توی جاده‌های مال رو

گهگداری زور خر دارد پراید

توی مصرف کردن انصافا ولی

اشتهایی مختصر دارد پراید

آنقدر ایشان اصالت داشته

ریشه در عهد قجر دارد پراید

تازه دیده ناز وی را می خرند

گفته که قصد قطر دارد پراید

مشتری های تمیز و شیک و پیک

از فراری بیشتر دارد پراید

سرعتش مثل عقابی چابک است

چرخ نه انگار پر دارد پراید

توی چندین حسن بالایی فقط

عیبش این باشد خطر دارد پراید

JAVALDUOZ

[جوالدوز (صالح)]

وقتی که با صدای رسا گریه می کند

وقتی که با صدای رسا گریه می کند

گویا تمام کرب و بلا گریه می کند

راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است

مادر نشسته مشک تو را گریه می کند

با یاد دست های تو هی سینه می زند

زیر علم برای شما گریه می کند

وقتی به روی فرق سرش مُشک می زند

حتماً از آن عمود جفا گریه می کند

مادر فدای روی خجالت کشیده ات

زهرا برای تو به خدا گریه می کند

مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها

دیدی که شیرخوار خدا گریه می کند

یک دست تو که بر سر راه حسین بود

آن دست دیگرت به کجا گریه می کند

آن دست را مدینه به یک کوچه دید که

بر روی دست مادر ما گریه می کند

مادر فدای وفایت شود ببین..!

ام الوفا، برای وفا گریه می کند

من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست

حالا حسین در همه جا گریه می کند

رحمان نوازنى

 

 

حضرت_ام_البنین

حضرت_ام_البنین

خوب است که مادر دلِ نَر داشته باشد

دور و بَرِ خود چند پسر داشته باشد

خوب است که مادر نرود جز به ره عشق

چون فاطمه احساس خطر داشته باشد

خوب است برای مددِ زادۀ حیدر

از نسل علی سایۀ سر داشته باشد

می گفت به فرزندِ یَلَش مادر عباس:

بایست علمدار جگر داشته باشد

خوب است که در لشگرِ خود زادة زهرا

بالای سرِ خیمه قمر داشته باشد

وقتی خطری مایۀ تهدید امام است

اینجاست که بایست سِپر داشته باشد

روزی که امان نامۀ کفّار بیاید

دل باید از این فتنه خبر داشته باشد

حیف است که خون با عَرَقِ شرم نریزی

تا اهلِ حرم دیدۀ تر داشته باشد

با فاطمه گویم که منم دل نگرانت

جانِ پسرانم به فدای پسرانت

شاعر:

محمود_ژولیده

مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است

مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است

خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است

قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام

زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته ام

هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها

ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا

آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین

کربلایش محشری بر پا نماید در زمین

سر نهم بر آستانش با کمالِ افتخار

کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار

نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند؟

آفتابی جز نبی و یاس و حیدر نیستند

هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند

سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند

شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول

تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول!

هستی محرابی

چه خوش است یاد یاری که به دل نشسته باشد

چه خوش است یاد یاری که به دل نشسته باشد

چه نکوتر آنکه یادت زدلش نرفته باشد

چه خوش است حال و روزی که به عشق بگذرانی

برسی به کام وکارت زغمش گذشته باشد

چه خوش است آنکه دلبر نگهش  سوی  تو باشد

به نگاه نازنینی غم دل نوشته‌باشد

چه خوش است دیدن یار پس از آن فراق بسیار

که زفرقتش غباری به دلت نهفته باشد

چه خوش است یاد دلدار بنوازدت پگاهی

چه نکوتر انکه عشقت به دلش گرفته باشد