وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

آمدی - تا کودتا برپا نمائی، سخت بود

آمدی -  تا  کودتا   برپا  نمائی،  سخت بود

رأی‌ها؛  دیدی، برابر گشته با -  مقدار ِ سود

کودتا؛  تنها -  دشوار است، برادر  جان ِ من

عاشقِ "رشت"ی‌و می‌دانیم؛ باید این ستود

با متانت  -  از  حقایق؛  پرده  را  برداشتی

دیدی امّا؛  پا فراتر  رفته از -  حدّ و حدود !

درد؛  پُشت ِ درد -  سنگ؛ پی در  پی رسید !

از همان  وقتی؛  به شورا،  نمودید -  ورود

گفته‌ای تو بارها؛ "ای‌رشت - شهرِ خسته‌ام" !

خستگیِ شهر ِ خسته؛ سخت می‌باید زدود !

ما که می‌دانیم؛ برایِ "شهر ِ باران"ها نداری

آرزوئی؛ غیر ِ آبادی‌و سبزی‌و شادی‌و صعود

رشت‌وندان؛ با دلِ و جان، رأی دادند به تو

لطف‌ ِ یزدان؛ درب ِ شورا را برای ِ تو گشود

در زمانی که  به اصلاحات؛  پُشت ِ پا زدند

روی ِ آرمان‌های ِ اصلاحات؛ ماندی باوجود

در میان ِ جمع ِ شورا - در پیِ اصلاح نباش

بارها  با دوستان،  گشتیم؛ امّا حیف - نبود !!

رو سپیدی تو - بدانند؛ افتخار ِ نسل ِ مائی

"ژنرال" ها؛ به ‌یقین - روی ِشان باشد کبود !

دور باد -  از تو؛  گزند ِ روزگار ِ  بد سرشت

دور باد؛ چشم ِ بلا خیز ِ بخیل و هر حسود

افتخار ِ -  نسل ِ سوّم‌های ِ گیلان؛  #ذاکری

رادمرد ِ  شهر ِ رشت؛ بر تو  #بهراد -  درود

حسن_جهانچی

۲۵ بهمن‌ماه - ۱۳۹۷

دکتر_بهراد_ذاکری

پزشک_مردمی

جوان_سبز_اصلاح‌طلب

شورای_شهر_رشت

HasanJahanchi

حضرت_ام_البنین

حضرت_ام_البنین

می سوخت و در سینه اهی شعله ور داشت

از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت

با دیدن چشمان حیدر گریه می کرد

از غصه های هر شب و روزش خبر داشت

جان ها فدای انکه به طفلان زهرا

از هر کس دیگر ارادت بیشتر داشت

نذر حسینش کرده بود هر بچه اش را

ان مادری که دامنش قرص قمر داشت

زینب همه عشقش ۰ دگر دختر نمی خواست

اما دلش می خواست بیش ازاین پسر داشت

جان ها به قربان و فدای مادری که

روزی رزق سفره اش خیلی ثمر داشت

سنگ مزار خاکی و بی سایبانش

ایکاش زائر نه فقط یک رهگذر داشت

ام البنین امد به استقبال زینب

زینب برایش مشک پاره با سپر داشت

بعد از حسین ام البنین ام البکاء شد

بعد از حسین چشمان بارانی و تر داشت...

شاعر :

مهدی_شریف_زاده

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

تا سید علی جان،ِ خراسانی هست

تا سید علی جان،ِ خراسانی هست

فرماندهیِ مُلکِ سلیمانی هست

تا اَربده ی دشمن اسلام به پاست

خشم و غصبِ یَل یَلِ کرمانی، هست

هر جا که علی هست ، حسن هم باشد

سیدحسن از خِطّه ی لبنانی، هست

این عرعرِ داعش و یهودی کشک است

با این سه غیور، باد و طوفانی هست

این شورِ ولایت که شده عالم گیر

از عشق، به ساحتِ جمارانی هست

ویرانه شود کاخِ سلاطینِ سعود

کاخِ ستمی که رو به ویرانی هست

اسلام بنا به مهربانی دارد

این شیوه ی وحدت مسلمانی هست

تا سایه ی مهدی به سرِ ما باشد

جمهوریِ اسلامیِ ایرانی هست

نسیم وحی

nasimevahy

اللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج

این شعر خیلی قشنگه بخونید:

این شعر خیلی قشنگه بخونید:

دلِ تنگم دوباره سادگی کرد

بـازم یـاد زمــان بچگــی کرد

دلم یاد بیست سال پیش کرده

هـوای بـستـگان خـویـش کرده

همان موقع که دلها شاد بودند

هـمـــه دل زنـــده و آبـــاد بودند

همه کوی و گذر لطف و صفا بود

سـخــن از مهــربـانـی و وفـــا بود

قدیـمــا زندگی رنگـی دگر داشت

زمونه ریتم و آهنگی دگر داشت

یه رنگی بود و لطف و مهربانی

سـرور و جشن بود و شـادمـانی

قدیما هیچکس نامردی نمی کرد

کســی ابـراز دلـســردی نمی کرد

چرا بازار نـامـــردی شلوغه!؟

چرا مهر و وفــاداری دروغه!؟

چرا مهـر و محبت کیمیـا شد

همه دنیا پر از رنگ و ریا شد

چطوری بسته شد درهای رحمت

کجــا رفت آن همه مهــر و محبت

چرا مردم شدند در غم گرفتار

دلـم تنگه از این آشفتـه بازار

بگو رحم و مروتها کجا رفت؟

جوانمردی فتوتها کجا رفت؟

بـرادر بـا بـرادر جنگ داره

پدر از بچه خود ننگ داره

پـدر سالاری از بن ریشه کن شد

پسـر سالاری و خر در چمن شد

جوان تا ظهر زیر رختخوابه

پدر بیچــاره در رنـج و عذابه

قدیما که همش حرف پسر بود

عـصـــای پیــریِ دست پدر بود

کنون برخی پسرها بی بخارند

تعصب مـــردی و غیــرت ندارند

نمى دانـم چـرا دنیــا عوض شد

همه دلها پر از کین و غرض شد

نـهــال آرزوها بی ثمر شد

برادر از برادر بی خبر شد

دگر حـرفـی ز عمو و دایی نیست

چه شد خاله، خبر از زندایی نیست

پســر خاله نمی گیرد سراغت

نمی روید گلی دیگر به باغت

همــه فـامـیـل از هـمـدیـگه دورند

چرا اینگونه سرد و سوت و کورند

بسی لعنت به این رسم زمونه

به این دنیـای بر عکس وارونه

یکی مـاشیـن میـلیــاردی سـواره

یکی دیگر موتور سیکلت هـم نداره

یکی در پول و ثروت غوطه ور شد

یـکـی هـــم از نـداری در بـه در شد

یکی املاک و صدها خانه داره

یکی مـحتـــاج یک پـول اجــاره

یکی درگیر درد بی علاجه

یکی دنـبــال وام ازدواجــه

یکی مـیــمـیــره از درد خـمـــاری

یکی در پارتی و شب زنده داری

یکی بنز ویـکـی مـایلـــر سواره

یکی بر تلگرام و اینستا سواره

ببخشید که این بنده سادگی کرد

دلـــش یـــاد زمــــان بـچـگــی کرد

التماس دعاوتفکروصلوات

ایام هفته با شعر

ایام هفته با شعر

شنبه شروع هفته/خدا یادم نرفته

خالق این جهانه / خدای آسمانه

ذکر لبم همینه/یارب العالمینه

یکشنبه یادت باشه /  خدا با بنده هاشه

بازم دلت رو شادکن /بخشندگی شو یادکن

بگوهمین رو والسلام /یاذالجلال والاکرام

بعداز روز یکشنبه/رسید روز دوشنبه

از ته دل میخونم  / خدای مهربونم

توقلبای ما جاته / یا قاضی الحاجاته

سه شنبه هم یه روزه /نذار دلت بسوزه

بازم خداخدا کن /نعمتاشو نگاه کن

بگو فقط تو همین/ یا ارحم الراحمین

توی تموم روزا/ مثل چهارشنبه ها

خدارو میشه یادکرد/شادی هارو زیاد کرد

ذکر خدا معلومه / یاحی ویاقیومه

هست ذکرپنج شنبه ها/شکوه ولطف خدا

لااله الاالله/خدایی نیست جز خدا

ملک الحق المبین / لطفهای او را ببین

جمعه ها باصلوات/ تو میرسی به حاجات

دعا دعا دعاکن /خدارو توصداکن

خدا ظهور آقا  /   نزدیکتر بفرما