وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت

قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت

حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت

تکلیفِ بیقراری این دل چه می‌شود

اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت

ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود

در راهِ جمکران سر راهی ببینمت

یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه‌ای

در حالِ کار ِ نصبِ سیاهی ببینمت

آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من

سرگرم می‌شوم به گناهی ببینمت

دارم یقین که روز ِ وصالِ تو می‌رسد

ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت

مطالب_ارسالی_شما

شعر_مهدوی

مسجد مقدس جمکران:

Jamkaran_ir

اشکال دارد...!؟

اشکال دارد...!؟

این گریه های بی سخن اشکال دارد؟

یا این که چشمان حسن اشکال دارد؟

هرروز می شوئی سه دفعه پیرهن را

زهرا مگر این پیرهن اشکال دارد؟

گفتی : بزن، باشد، ولی دست علی را

بستن جلوی چشم من اشکال دارد

تو یک زن تنها ولی آن ها چهل مرد

آه این نبرد تن به تن اشکال دارد

آیا نمی دانست با آن دست سنگین

سیلی زدن در گوش زن اشکال دارد؟

وقتی که می دانی زنی پشت دری هست

پس با لگد وارد شدن اشکال دارد..!

سخت است در شب دفن کردن ، آه اما

دفن جنازه بی کفن اشکال

یک جای دیگر هم زن غساله می گفت:

من مطمئنم این بدن اشکال دارد...!!!

مجتبی خرسندی

شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)

شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)

سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها

دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها

ای محور درد همه ی عالم وآدم

ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی

هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

علامه دهری وسراسر همه عدلی

ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی

گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم

دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

بوی دود است که پیچیده ، کجا میسوزد ؟

بوی دود است که پیچیده ، کجا میسوزد ؟

نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند....

همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند

وسط کوچه چه دعواست خدا رحم کند....

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند....

همه جمع اند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند..

بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیداست خدا رحم کند ...

مادر افتاد و پسر رفت زدست ، درد این است

چشم زینب به تماشاست  خدا رحم کند ....

ماجرا کاش همان روز به آخر می شد

تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند...

غزلم سوخت  دلم سوخت  دل آقا سوخت

روضه ی ام ابیهاست خدا رحم کند...

بیاد مردان بی ادعا