وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

حضرت_ام_البنین

حضرت_ام_البنین

می سوخت و در سینه اهی شعله ور داشت

از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت

با دیدن چشمان حیدر گریه می کرد

از غصه های هر شب و روزش خبر داشت

جان ها فدای انکه به طفلان زهرا

از هر کس دیگر ارادت بیشتر داشت

نذر حسینش کرده بود هر بچه اش را

ان مادری که دامنش قرص قمر داشت

زینب همه عشقش ۰ دگر دختر نمی خواست

اما دلش می خواست بیش ازاین پسر داشت

جان ها به قربان و فدای مادری که

روزی رزق سفره اش خیلی ثمر داشت

سنگ مزار خاکی و بی سایبانش

ایکاش زائر نه فقط یک رهگذر داشت

ام البنین امد به استقبال زینب

زینب برایش مشک پاره با سپر داشت

بعد از حسین ام البنین ام البکاء شد

بعد از حسین چشمان بارانی و تر داشت...

شاعر :

مهدی_شریف_زاده

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.