ماله کشی
نگو دولتی بود از مفتخور پر!
نگو دولتی بود بیکار و پُرخور!
بیا یکبهیک خوبیاش را بگویم
نزن بعد از ین بیخود و بیجهت غر!
در این هشت ساله رفاه و خوشی را
ندیدی که بر روی ما ریخت شُرشُر؟
دلار نجومی، طلای نجومی
چونان کهکشانیم و برّاق چون دُر!
چنین صرفهجو دیده بودی وزیری؟
که نگذاشته روی هم یک دو آجر!
+ چرا شیب خطّ تورم زیاد است؟
- که ما شاد گردیم در حین سُرسُر!
+ چرا ازدواج جوانان شده کم؟
- که کم گردد اینجا طلاق و تأثر!
دم آخری، وقتِ بدرود دولت
بگو با صدایی سراسر تفاخر:
جنابان و پیرانِ چسبیده بر میز
از این هشت ساله تشکّر تشکّر...
عباس تافته
وطنز | بهترین شعرهای طنز
روحانی: چه میتوانستیم بکنیم؟
تقصیر من نبود
اگر طعم دهانت تلخ گشته
شکر دادم خودت خوردی، به من چه؟
نشد با آب و صابون پاک رویم
نگاهم کردی افسردی، به من چه؟
رسیدی تا هزار و چارصد پس
همین اندازه هم بردی، به من چه؟
گناهم چیست وقتی مملکت را
به دست اهل نسپردی، به من چه؟
وکیلم کردهای دربست، حالا
دعاگویان سرگُردی؟ به من چه؟
شکستی زیر آوار تورم؟
نگفتی که چنین تردی، به من چه؟
کمی بی برق یا بیآب ماندی
تو گل بودی که پژمردی؟ به من چه؟
دوتا هم نسخه دادم اشتباهی
نمیخوردی نمیمردی! به من چه؟
بجای آفرین بر خندههایم
از این آرامش آزردی، به من چه؟
مرام بازی است و سر شکستن
هلت دادم زمین خوردی، به من چه؟
همه ایران حلالم کرد جز تو
عرب هستی، لری، کردی،...؟ به من چه!
سوده سلامت
وطنز | بهترین شعرهای طنز
لطفا حق روضه ادا شود-
شد ماه عزا میکشی از عمق دلت آه
شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه
می آمدی ایکاش به همراهِ محرّم
در بزم غریبانهٔ عشّاق؛ شبانگاه
حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم
در محضر تو یک دو سه خط روضهٔ کوتاه
هستی و نمی بینمت و کاش ببینم
آن لحظه که با شال عزا میرسی از راه
میسوزی و پا تا به سرت میشود آتش
می نوشی اگر جرعه ای از آب در این ماه
از جدّ غریبت به دلت مانده چه داغی
از مقتل و از خنجر و از ضربهٔ جانکاه
بیتابی از این غم که چرا آب ندادند؟
دادند به خوردش عطش ِ نیزهٔ ناگاه
بر صورتِ خود میزنی از داغ اسارت
از عمه که شد همسفرِ خولیِ گمراه
جانم به فدای تو صباحاً وَ مساعا
ای منتقم خون خدا آجرک الله!
#صلی_الله_علیک_یا_قتیل_العطشان
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#میگیرم_ازدستان_تورزق_محرم_را
#مرضیه_عاطفی
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا #امام_حسین
« ای تو ای دلبر و دلدار بیا برگردیم»
تا نباشیم عزادار بیا برگردیم
یاد عباس علمدار کنم من امشب
ای تو سردار وفادار بیا برگردیم
تا علمدار بدیدند دگر لرزیدند
جان آن میر علمدار بیا برگردیم
مینوسم غزلی ناب به یاد عباس
روز روشن که شده تار بیا برگردیم
غم گرفته همه کرب و بلا را امشب
ای مرا سرور و سالار بیا برگردیم
بر دلم باز تو دانی که بسی غم دارم
با دلی خسته و غمخوار بیا برگردیم
من به چشم دل خود خیمه سوزان دیدم
میچکد اشک ز رخسار بیا برگردیم
من شفایی ز تو خواهم که دلم بیمار ست
ده شفایی تو به بیمار بیا برگردیم
غم گرفته همه کرب و بلا را امشب
ای مرا سید و سالار بیا برگردیم
شاعر:
#محمد_جهان_زاد
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا #امام_حسین
خیمه بر دوشم ولی من را کجا آوردهای
وای بر زینب مگو که کربلا آوردهای
آمدی تا قتلگاهت تا کنارت دق کنیم؟
آه میبینی چهها بر روزِ ما آوردهای
از میان محملم وافاطمه آوردهام
از میان قافله واغُربتا آوردهای
مادرم را در پیِ خود موپرشان کردهای
خواهرت را در زمینی آشنا آوردهای
سایهام را چشم نامحرم ندیده بازگرد
اهلِ خود را پیش جمعی بی حیا آوردهای
گَه به اکبر خیرهای گاهی به قاسم ، گاه من....
وای فهمیدم چرا چندین عبا آوردهای
بازگرد آقا مدینه تا نبینم با عبا...
پیکری را اِرباًاِربا... نخ نما... آوردهای
هم مغیلان است هم تیغ است هم شنهای داغ
مرحمی آیا برای زخم پا آوردهای؟
از چه میپرسی عزیزم چند معجر پیش ماست ؟
چند پیراهن برای بچهها آوردهای ؟
گفتی از زخمِ هزار و نهصد و پنجاه تیغ
ای زبانم لال آقا بوریا آوردهای
حرمله آنجاست خولی هست با شمر و سنان
من که هیچ اما رُبابت را چرا آوردهای ....
شاعر:
#حسن_لطفی