بداهه شاعران راهراه
در وصف حال ترامپ بعد از دیدن نفتکشها
ای دیو بلوند غرق در گند
مخلوق خل و چل خداوند
از موز به کلهات کلهگیس
در جمجمهات چغندر قند
ای باربر بساط ابلیس
شیطان ز خریّت تو خرسند
با هرچه زباننفهم و گاو است
خوردی به میان گله پیوند
برگرد به شغل گلهداری
ای گاوچران گاومانند
ای منگل اعظم معاصر
گاف تو عذاب هر خردمند
دکتر شدی و ز نسخههایت
مردند ز مردمان تنی چند
یا اینکه دهان تو نشد باز
یا باز که شد، لجن پراکند
بعد از ضربات نرم مغزی
نگرفتهای از حماقتت پند؟
مشغول جلزولز شدی باز
بر آتش خشم، مثل اسفند
در دهکدهای که کدخدایی
زد بر کمرت خود خداوند
خوردی تو ز مشت نفتکشها
یک نه! دو نه! بلکه پنج فروند
هستیم همیشه بیخ گوشت
هرچند نباشدت خوشایند
دستور بده به افسرانت
فوری ایزی لایف را بپوشند
کآنجا که حیاط خلوتت بود
زین پس بشود «مقاومت لند»
بداهه سرایان:
مهدی امام رضایی، مینا گودرزی
فرشته پناهی، علیاکبر مدرس زاده
محمدعلی کمالیمقدم، احد ارسالی
صامره حبیبی، زهرا آراستهنیا، سوده سلامت
سارا رمضانی، محدثه مطهری
طاهره ابراهیمنژاد، هاجر جانثار
محمد محمدی
قراضوئیل
عیش هر روزت بدون رود خون تکمیل نیست
جدّ جدّ جدّ جدّ جدّ تو قابیل نیست؟
بستهای دستان شیطان را خودت از پشت سر
ذرهای فرصت بده ابلیس دسته بیل نیست!
حس چِرت وصلهی ناجور بودن مثل یک
جوش چرکی، غدهی بدخیم، یا زیگیل نیست؟
در صفِ گردنکشان آنقدر جا پُر کردهای
جا برای هیتلر و چنگیز یا چرچیل نیست!
نفله میگردی! دَرَک تنها که جای قلدرِ
پرسیبیل و کمسیبیل و عاری از سیبیل نیست!
چون عجولی، خارج از نوبت به آنها میرسی!
احتیاجی به صف و علافی و زنبیل نیست
ای که داری توی سر سودای ویرانی قدس
موش میرانی تو پشمک! زیر پایت فیل نیست!
با همین تیروکمان هم ضربه مغزی میشوی
چون عذابش کمتر از باریدن سجیل نیست
وعدهی نابودیات قطعیست، قطعی! شک نکن
کار و بار این جهان مثل تو هردمبیل نیست!
کدخدا آنروز میبیند پس از خواب خوشش
ای دل غافل! فلسطین هست، اسرائیل نیست!
راستی این راز را پیش از فنا گشتن بِفاش!
جنس پاتریوت بجز آهن قُراضوئیل نیست...
مینا گودرزی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
کاش می شد قفل دلتنگی ، شکست
کاش می شد درب تاریکی ، گسست
کاش می شد بین مردم ، بود و زیست
کاش می شد مثل باران ها ، گریست
کاش می شد با محبت ، جان سپرد
کاش می شد بی توقع ، بود و مرد
کاش می شد خنده را ، تکثیر کرد
کاش می شد با محبت ، جان سپرد
کاش می شد ، از پس دیوار ، رفت
کاش می شد ، از پس دیوار ، رفت
کاش می شد قفل دلتنگی ، شکست
کاش می شد دردها ، تقسیم کرد
کاش می شد شعر را ، تحلیل کرد
کاش می شد غصه ها ، تقلیل کرد
کاش می شد نیمه ها ، تکمیل کرد
کاش می شد عذر یک ، تقصیر کرد
کاش می شد اشک را ، تبخیر کرد
کاش می شد عشق را ، تقدیر کرد
#ازطرف_خدا
عالم ز برایت آفریدم، #گله_کردی
از روح خودم در تو دمیدم، #گله_کردی
گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم، #گله_کردی
جان و دل و فطرتی فراتر ز تصو
از هرچه که نعمت به تودادم #گله_کردی
گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
بر بخشش بی منت من هم #گله_کردی
با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
خواهان توأم، تویی که ازمن #گله_کردی
هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
با اینکه خطای تو ندیدم #گله_کردی
صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
از صحبت با مونس جانت #گله_کردی
رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با این که نماز تو خریدم #گله_کردی
بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
بس نیست دگر هرچه که از ما #گله_کردی ؟؟!
از عالم و آدم #گله_کردی و شکایت
خود باز خریدم گله ات را، #گله_کردی..
همیشه شکر گذار خدا باش
«شهریست پر ظریفان، وز هر طرف نگاری»
با چشمهای مخمور، لبها همه اناری
«چشم فلک نبیند زین طرفهتر جوانی»
در عکسها نیفتد زین خوبتر نگاری
عکس مهین، گلاره، سوسن، پری، بهاره
مانند ماهپاره در جویهاست جاری
این با چنان تفاخر بر صندلی نشسته
تا اینکه دربیاید چشم حسودِ جاری
آن دختر فلانیست، ترشیده توی خانه
هی چاپ کرده پوستر با صد امیدواری
پرسیدم از بزرگی: «این عکسها حقیقیست؟»
با شک نگاه کرد و با طعنه گفت: «آری!
احسنت بر فتوشاپ، استاد رنگ و میکاپ
قالب نموده کرکس در چهرهی قناری»
#انتخابات_شورا
مهدی پرنیان
وطنز | بهترین شعرهای طنز