*وزیر آموزش و پرورش خطاب به معلمان: کسی مجبورتان نکرده!*
عصر دیروز راس ساعت شش
این بدیدم وزیر آموزش
توی اخبار گرم صحبت بود
کرد در ابتدا کمی خوشوبش
بعد گفت از تمام توفیقات
با نمودار و چارت و رسم فلِش!
گفت از شادیِ همه در «شاد»
شاد بود از نتایج سنجش
کرد ناگاه یک جوانک خام
از حقوق معلمان پرسش
«چاره ات چیست ای وزیر گرام
تا که یابد حقوق افزایش؟»
رفت در هم سگرمههای وزیر
شد نمایان به چهرهاش رنجش
بعد گفت این چه طرز پرسش بود؟
تنت افتادهاست در خارش؟!!
لای انگشت تو کنم خودکار؟
بزنم پشت دست تو خطکش؟
گرچه شغل معلمان عزیز
همچنان انبیاست پرارزش
چه کسی گفته انبیا بودند
پی مال و منال و آسایش؟
فلذا هر معلمی باید
شمع باشد، مدام در سوزش!
گر چلو و پلو مقدر نیست
بخورد نان و ماست با کشمش!
زده امضا به اختیار خودش
خربزه خورده! این هم از لرزِش!!
هر که هم معترض به این وضع است
راه باز است و چرخ در چرخش!
داخل سینه ام فرو میرفت
حرفهای وزیر چون ترکش
رفت آن حالتی به من که یقین
هست مشمول حذف و ویرایش!
طبق معمول راس ساعت شش
ادبم باز نقض شد، فاحش!
دارد ایراد اگر که قافیهها
دارم از محضر شما پوزش
جیبها بود خالی و فلذا
مغز هم بیش از این نداد کشش!!
مهدی امامرضایی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
کشور عشق و نور و زیبایی
سرزمینی بزرگ و رویایی
حسرت زندگی در آن دارند
طالبان بهشت دنیایی
مردمی مهربان و بافرهنگ
همه دنبال فضل و دانایی
چون برادر، برابر و آزاد
مثل خواهر، عزیز و بابایی
حاکمانی حکیم، مثل پدر
پولدار و قوی، هیولایی
لذت خدمت است در قدرت
فاقد بام و تشت رسوایی
هر نژادی، سلیقهای، رنگی،
احترام و ادب هویدایی
پاسدار زنان عریانند
نکند کس نگاه بیجایی
اسلحه دست کودکان بازیست
شهربازی بیمحابایی
چهرههای پلیس قانونمند
پر از آرامشیست یوگایی
اقتصاد ابربدهکاری
پشت هم در پی شکوفایی
هم زمین، پاک و هم هوا عالی
جنگل و آتش اهورایی
چه غذاهای سالم و پاکی!
زهرماریِ بس گوارایی
قصرهایی شکوهمند و قشنگ
خانهها چوبیاند و ویلایی
آسمان را دریدهاند انگار
برجهای بلندبالایی
از گدایانِ کارتنخوابش
نشنوی بیجهت تقاضایی
پرچمش را تقدسی والاست
گرچه باشد به زیر پاهایی
با دلار و فشار حق وتو
در جهان کردهاست آقایی
با نماد بلند آزادی
با کمی حسن صحنهآرایی
دوره افتاده کل دنیا را
تا کند لطف خویش اهدایی
بفروشد سلاحهایش را
از مخالف شود پذیرایی
انتخاباتشان بسی پرشور
بی تقلب بدون بلوایی
هم رقیبند و هم رفیق بسی
نه فریب و نه خشم و ایذایی
جامعه منفجر شد از شادی
در شکوهش مباد حاشایی
غزلم ناتمام خواهد ماند
قاصر است این زبان به تنهایی
چه ابرقدرتیست آمریکا
شده اوضاعشان #تماشایی
سوده سلامت
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir
شعر علیرضا قزوه درباره حمله تروریستی به دانشگاه کابل
صبح امروز پیامکی دیدم که شعر بود
و فیالبداهه این غزلک را نوشتم
برای دختری به نام کابل جان!
جان پدر کجاستی؟
جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی
ای که تو از خدای خود غیر خدا نخواستی
ای به فدای خندهی زخمی و دلشکسته ات
شکر خدا که همچنان سرخوشی و به پاستی
کابل زخم خوردهام! وقت برای گریه نیست
گریهی با تبسمی، گم شده در خداستی
کابل جان خستهام! شانهی ما پناه تو
چشم و زبان پارسی! نور دو چشم ماستی
کابل جان چه میکشی؟ از دست حرامیان
کابل بی پناه من! قبله ی عشق و راستی!
دختر شعر فارسی! کابل من ! چه می کنی؟
حرف بزن! عزیز من! «جان پدر! کجاستی؟!»
TasnimNews
جمعه احوال عجیبی دارد
هر کس از عشق نصیبی دارد
در دلم حس غریبی جاری است
و جهان منتظر بیداری است
جمعه، با نام تو آغاز شود
یابن یاسین همه جا ساز شود
جمعه یعنی غزل ناب حضور
جمعه میعاد گه سبز حضور
جمعه هر ثانیه اش یکسال است
جمعه از دلهره مالامال است...
ابر چشمان همه بارانی است
عشق در مرحله پایانی است
کاش این مرحله هم سر می شد
چشم ناقابل ما تر می شد...
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
Be_Sooye_Zohoor
فردا جمعه 16 آبان 1399 هجــری خورشیدی
20 ربیع الاول 1442 هجری قمری
6 نوامبر 2020 است.
#اوقات_شرعی_رشت
اذان صبــح فـــردا 5:14
طلوع آفتاب 6:42
iribnews_guilan