ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
شعر علیرضا قزوه درباره حمله تروریستی به دانشگاه کابل
صبح امروز پیامکی دیدم که شعر بود
و فیالبداهه این غزلک را نوشتم
برای دختری به نام کابل جان!
جان پدر کجاستی؟
جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی
ای که تو از خدای خود غیر خدا نخواستی
ای به فدای خندهی زخمی و دلشکسته ات
شکر خدا که همچنان سرخوشی و به پاستی
کابل زخم خوردهام! وقت برای گریه نیست
گریهی با تبسمی، گم شده در خداستی
کابل جان خستهام! شانهی ما پناه تو
چشم و زبان پارسی! نور دو چشم ماستی
کابل جان چه میکشی؟ از دست حرامیان
کابل بی پناه من! قبله ی عشق و راستی!
دختر شعر فارسی! کابل من ! چه می کنی؟
حرف بزن! عزیز من! «جان پدر! کجاستی؟!»
TasnimNews