وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

*پاسخ شاعران راه راه به ذوق زدگی اصلاح‌طلبان از انتخاب بایدن:*

*پاسخ شاعران راه راه به ذوق زدگی اصلاح‌طلبان از انتخاب بایدن:*

باید به سرور خویش اقرار کنیم

بر بودن بایدن همه اصرار کنیم

مرده‌است اگر چه جان برجام اما

باید که دوباره روح احضار کنیم

سارا رمضانی

بوَد درد من و درمان من جو!

بوَد روزی‌رسانِ خوان من جو!

به امضای کری دیگر چه حاجت؟

که باشد جان جان جان جان من جو

امین شفیعی

حضورش می‌کند بسیار اعجاز

یخ برجام را هم می‌کند باز

به اصلاحات، جانی تازه بخشد

تز بایدن‌پرستی گردد آغاز

صامره حبیبی

«خوشا آنانکه هِر از بِر ندانند»

به امید وفای جو و جانند

چه شنگولند با این بایدن گرگ

چه شیرینند عین کودکانند

طاهره ابراهیم نژاد

بیا تا دیپلماتی نو بجوییم

که راه از کوچه‌ی دررو بجوییم

بیا «جر خورده‌برجام خجل» را

به جای جان کری از جو بجوییم

امین شفیعی

«جو» آمد، هول و حیران، غرق مِن مِن

گمان کردند خیّر هست و مؤمن

تتو کردند پشت درب دفتر

دو چشم و ابروی زیبای «بایدن»

فهیمه انوری

ای سطح روغنفکری‌ات بسیار بالا

چسبیده‌ای بر غرب مانند کوالا

ارباب قبلی رفت! برجامت نماسید؟

حاجت بگیر از دامن جو، زود، یالا

فرشته پناهی

خوشم می‌آید از پالان بایدن

شوم این‌بار آویزان بایدن

برای ماندن تحریم و برجام

زنم تک چرخ در میدان بایدن

صامره حبیبی

«مرو راهی که بر پا سنگت آیو»

دوباره سایه‌سار جنگت آیو!

چو فردا فیل آمد جای این خر

دو صد نفرین و فحش و ننگت آیو!

امین شفیعی

شوری به سرش فتاده، قر در کمر است!

جو آمده و از این جهت مفتخر است

بیهوده مبند دل به او، چون پیداست

آینده‌ی جنگلی که در دست خر است!!

مهدی امام رضایی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

چِنی اِشنُفتم از اخبارِ دیشو

چِنی اِشنُفتم از اخبارِ دیشو

ترامپت رفتَه و جاش آمیَه جو

فقط دارِم مِخَنِّم وِ سعودی

سِکو که خر شیَه فرمانده‌ی گو

واژه‌نامه:

چنی: چنین

اشنفتم: شنیدم

آمیه: آمده است

مخنّم: می‌خندم

وِ: به

سِکو: ببین

شیه: شده است

گو (geo): گاو!

مهدی امام رضایی

وطنزبهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

پرچم دورنگ! ای‌کاش، پاره‌پاره‌تر باشی

پرچم دورنگ! ای‌کاش، پاره‌پاره‌تر باشی

افتخار قلابی! بی‌ستاره‌تر باشی

پیش چشم عشّاقت، پادشاه عریانی،

بیحیا و ناچیز و بدقواره‌تر باشی

دل خنک، هوا عالی، با نسیم پائیزی

وه چه خوب می‌سوزی! پرحراره‌تر باشی

لیبرال‌دموکراسی! از گلو ببر پا را

از بلندی دنیا برکناره‌تر باشی

مانده در لجن کشتی، آی دزد دریایی!

از گدا بیاموزی خاکساره‌تر باشی

با لگد شوی اخراج، منتظر نمانی کاش

فضله‌ی فضول‌خانی، هیچکاره‌تر باشی

بعد از این الهی با مشتِ بازِ خوابیده

کشور ایالات تکه‌پاره‌تر باشی

سوده سلامت

وطنز  بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

سروده حضرت آیت الله وحید خراسانی در وصف حضرت فاطمه معصومه (س)

سروده حضرت آیت الله وحید خراسانی در وصف حضرت فاطمه معصومه (س)

سروده حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی در وصف حضرت معصومه (س) به مناسبت ۲۳ ربیع الاول سالروز ورود کریمه اهل بیت (ع) به قم منتشر می گردد.

ای دختر عقل و خواهر دین

وی گوهر دُرجِ عِزّ و تمکین

ای میوه‌ی شاخسار توحید

همشیره‌ی ماه و دُخت خورشید

صد سلسله دل مقیم کویت

در پرده‌ی نور غیب رویت

خاک قدمت شفای دلهاست

خشنودی تو رضای زهراست

تو بنت و کریمه‌ی رسولی

تو زاده‌ی عصمت بتولی

بگشا ز کرم در اجابت

بر ما به دعای مستجابت

ای گوهر تاج آدمیّت

فرخنده نگین خاتمیّت

عصمت شده پایبند مویت

ای علم و عمل مقیم کویت

شیطان به خطاب قم براندند

پس تخت تو را به قم نشاندند

کاین جا نه بهشت و جای حواست

ناموس خدای، جایش اینجاست

خرگاه تو را به حشر چون فرش

یک باره تکان دهند بر عرش

زوّار تو را بهشت مأواست

آرامگه تو عرش اعلاست

معصومه‌ی اهل بیتِ عصمت

شد کوی تو پایگاه حکمت

بر آن حرمی که عُشّ آل است

دائم صلوات ذوالجلال است

اندر حرم تو عقل مات است

زین خاک که چشمه‌ی حیات است

جسمی که در این زمین نهان است

جانی است که در تن جهان است

این ماه منیر و مهر تابان

عکسی بود از قم و خراسان

ایران شده نور بخش ارواح

مشکات صفت به این دو مصباح

از این دو حرم دلا چه پرسی

حق داند و وصف عرش و کرسی

ای دُخت نسیم صبح صادق

وی اُخت رضای خلق و خالق

برتر ز زمین و آسمانی

چون عمه‌ی صاحب الزمانی

هر کس به درت به یک امید است

محتاج تر از همه وحید است

https://fa.shafaqna.com/news/1042897/

خبرگزاری بین المللی شفقنا

ملتی که از رای آوردن جو بایدن خوشحال و با نشاط هستن بخونن « چه نشاطی؟ »

ملتی که از رای آوردن جو بایدن

خوشحال و با نشاط هستن بخونن

«  چه نشاطی؟  »

با سفرۀ بی نان و نمکدان، چه نشاطی؟

با داغ جوان، بیکار و بیمار، چه نشاطی؟

با غصّه‌ی کم آبی و خشکیدگی خاک

در تفرش و کرمان و خراسان، چه نشاطی؟

با مُعضل اشرافیّتِ بیت وزیران

در شهر لواسان و جماران، چه نشاطی؟

با طفل یتیمی که به تاریکی شب‌ها

خوابیده به سرمای خیابان، چه نشاطی؟

وقتی برود پول من و مردم ایران

تا ونکوور و بالی و تایوان، چه نشاطی؟

تا در شرر زلزله‌ها کودک میهن

جان داده به کولاک زمستان چه نشاطی؟

تا خوردن اموال فقیران و ضعیفان

آسان شده بر جمع مدیران، چه نشاطی؟

تا گوش شما بر غم مردم شنوا نیست

بر چهرۀ پیران و جوانان، چه نشاطی؟

زهرا فراهانی