ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
*وزیر آموزش و پرورش خطاب به معلمان: کسی مجبورتان نکرده!*
عصر دیروز راس ساعت شش
این بدیدم وزیر آموزش
توی اخبار گرم صحبت بود
کرد در ابتدا کمی خوشوبش
بعد گفت از تمام توفیقات
با نمودار و چارت و رسم فلِش!
گفت از شادیِ همه در «شاد»
شاد بود از نتایج سنجش
کرد ناگاه یک جوانک خام
از حقوق معلمان پرسش
«چاره ات چیست ای وزیر گرام
تا که یابد حقوق افزایش؟»
رفت در هم سگرمههای وزیر
شد نمایان به چهرهاش رنجش
بعد گفت این چه طرز پرسش بود؟
تنت افتادهاست در خارش؟!!
لای انگشت تو کنم خودکار؟
بزنم پشت دست تو خطکش؟
گرچه شغل معلمان عزیز
همچنان انبیاست پرارزش
چه کسی گفته انبیا بودند
پی مال و منال و آسایش؟
فلذا هر معلمی باید
شمع باشد، مدام در سوزش!
گر چلو و پلو مقدر نیست
بخورد نان و ماست با کشمش!
زده امضا به اختیار خودش
خربزه خورده! این هم از لرزِش!!
هر که هم معترض به این وضع است
راه باز است و چرخ در چرخش!
داخل سینه ام فرو میرفت
حرفهای وزیر چون ترکش
رفت آن حالتی به من که یقین
هست مشمول حذف و ویرایش!
طبق معمول راس ساعت شش
ادبم باز نقض شد، فاحش!
دارد ایراد اگر که قافیهها
دارم از محضر شما پوزش
جیبها بود خالی و فلذا
مغز هم بیش از این نداد کشش!!
مهدی امامرضایی
وطنزبهترین شعرهای طنز
vatanz_ir