نرخ دلار قابل دیدن دوبار نیست
این دولت فخیمه چرا شرمسار نیست؟!
فکری به حال ارز کن ای بانک مرکزی
این وضع نرخ سکّه و بازار کار نیست
کی این حباب میترکد جان من بگو
ما را مجال و حوصلهی انتظار نیست
یک تاول است، یک دُمَل چرکی است این
همچون حباب در گذر جویبار نیست
کی دیدهای حباب بتِرکد بهسادگی
وقتی که در بساط سواحل بخار نیست!
آخر کمی ز خویش بخاری نشان بده
قانون، مترسکِ سرِ یک کشتزار نیست!
مجلس موظّف است؟ چرا در میانه نیست؟
دولت مقصّر است؟ چرا برکنار نیست؟
آن پشت صحنهها چه خبرهای دیگریست
این راز سر بهمهر چرا آشکار نیست؟
از ما گذشته است ولی بانک مرکزی!
«فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!»
«اوّل بنا نبود بسوزند عاشقان»
این طبق وعدهها و قرار و مدار نیست!
هی خط بزن دوباره و بنویس، شعر تو
این بار نیز مستحق انتشار نیست!
محمدرضا ترکی
وطنز بهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA
میروم دشت در پَسا کرونا
میزنم گشت در پسا کرونا
تور یکروزه نیز میگیرم
سوی گلگشت در پسا کرونا
جشن میگیرم و زنم از شوق
بر دف و تشت در پسا کرونا
یا به دربند میزنم در رگ
دیزی مَشت در پسا کرونا
میخورم بستنی بدونِ ترس
وقت برگشت، در پسا کرونا
میدَوم چار نعل با یاران
تا خود رشت در پسا کرونا
فرشته دانشپژوه
وطنزبهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA
دوش سر را نهاد بر دوشم
قصهها خواند و کرد مدهوشم
گفت از بس اصیل و ژن خوبم
پی خونخواهی سیاووشم
مزهی خون رستم و سهراب
نشود لحظهای فراموشم
دائرم بر مدار عیش، از بس
بنده در نیش و نوش میکوشم
گفت از خون سرخ تو اینک
قطرهای بیشتر نمینوشم
خواند از این قبیل یک ساعت
پشه وزوز کنان دم گوشم
گفتم احسنت، پس زدم قدّش
ردّ آن ماند روی روپوشم
ای که در خون خلق میغلتی
بهراس از قضیهی دوشم
زهرا فرقانی
وطنز بهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA
کبوتر حرمی ام ... ولی بدون حرم ...
حسین جانم ...
مگر قرار نشد کربلایی ام بکنی ؟
ترحمی به غم این جدایی ام بکنی ؟
کبوتر حرمی ام ... ولی بدون حرم ...
مگر قرار نشد که هوایی ام بکنی ؟
به استکان عراقیِ اربعین سوگند ...
نشسته ام که تو مهمان چایی ام بکنی
شدم حسینیه و لَنگ مقدمت هستم
مگر قرار نشد رونمایی ام بکنی ؟
به پشت میله ی زندانِ نفس ، محبوسم
نمی شود که تو فکر رهایی ام بکنی ؟
گناه کردم و فرسنگ ها عقب رفتم
امید هست ، که اصلا خدایی ام بکنی ؟
به آبروی تو سوگند ، آبرو دارم ...
نشسته ام که بیایی عَبایی ام بکنی
چه غبطه ها که نخوردم به کاروانِ شهید
به این امید ، که شاید فدایی ام بکنی
#السلام_علی_ساکن_کربلا
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#رضا_قاسمی
t.me/rezaghasemi133
ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشقترین مردان این ایلیم
مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا، فرزند هابیلیم
آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم
در بین ما یک عده هم هستند...
این روزها مشغول تعدیلیم
در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تِرِدمیلیم
آخر کجا میآیی آقاجان؟
بگذار، ما مشغول تحلیلیم
دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با دجال فامیلیم
درس «پیام نور»تان از دور
خوب است، ما مشتاق تحصیلیم
آقا! شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تأویلیم
نه عالِم احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم
گفتند: شرط راستی، مستی است
ما هم که ذاتاً مست و پاتیلیم
در کل، زمین مصر است و این مردم
یاران فرعونند و ما نیلیم
اینها اگر کِرمند، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما فیلیم
فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیراً ابابیلیم
در حفظ ما باید به جدّ کوشید
ما نقطهی حسّاس آشیلیم
«آدم شدن» یک ایدهی نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم
سیصد نفر «آدم» که شوخی نیست
مستلزم تغییر و تبدیلیم
تعجیل، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟
وقتش که شد، آن وقت میگوییم:
آقا بیا کمکم که تکمیلیم
وقت عمل هم میرسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم
آخر چطوری حرف حق؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم
ما با همین حالت که میبینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم
صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و سموئیلیم
توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم
بعضی به نامت، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم
کار غنایم را به ما بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم
باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر مگر ماها حواصیلیم
گفتند: روز جمعه میآیی
ما روزهای جمعه تعطیلیم...
مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد
وطنزبهترین شعرهای طنز
https://t.me/joinchat/AAAAAEROn3SJtl3g7meniA