وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

بداهه ترقیه!

بداهه ترقیه!

شدم کر از هیاهوی ترقه

نفس تنگ است از بوی ترقه

گهی او پیش پای بنده افتد

گهی من می روم سوی ترقه

چنان جا ساز زنبوری نمودم

اتاقم گشته کندوی ترقه

نوازش میدهد همسایه ها را

صدای گرم و نیکوی ترقه

شنیدم هر که قلبش دردناک است

دوایش هست داروی ترقه

چرا لنگ من این اندازه پیداست

برای چشم کم سوی ترقه؟

به سمت دختری افتاد و من هم

پریدم با شکم روی ترقه

کسی جرات ندارد گفتن این را:

بوَد بر چشم، ابروی ترقه!

به خوابم آمد و وحشت نمودم

چو بختک بود لولوی ترقه

ز ترسش فیل هم از جا پریده

چه نیرویی است نیروی ترقه

گمانم بچه ها جاساز کردند

دو بمب هسته ای توی ترقه

مسلسل باجناق هفت تیر است

و موشک می شود شوی ترقه

نه آقا! آن چنان تخریب بالاست

که موشک هست بانوی ترقه

شنیدم توپ جنگی مثل کودک

نشسته روی زانوی ترقه

دسی بل باخت مقیاس خودش را

کنون کیلو است! کیلوی ترقه!

شده ژ۳ به شدت مات و حیران

ز حجم دور بازوی ترقه

به کل کل ریخت برگ آرپی جی را

نشد کم، تاری از موی ترقه

در این پایان سالی هست جاری

به جای آب هم، جوی ترقه

از این سو شادی و شور آفرین است

ولی سوزنده، آن سوی ترقه

صدایی خاص و گوناگون نهفته است

به هر پشتک و واروی ترقه

نمی دانم خدایا! این چه کرمی است؟

نهفته در هیاهوی ترقه؟

بزرگ و کودک و پیر و جوان را

هوایی کرده جادوی ترقه

بداهه سرایان:

یاسر پناهی، مصطفی صاحبی

امین شفیعی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

بداهه ترقیه!

بداهه ترقیه!

شدم کر از هیاهوی ترقه

نفس تنگ است از بوی ترقه

گهی او پیش پای بنده افتد

گهی من می روم سوی ترقه

چنان جا ساز زنبوری نمودم

اتاقم گشته کندوی ترقه

نوازش میدهد همسایه ها را

صدای گرم و نیکوی ترقه

شنیدم هر که قلبش دردناک است

دوایش هست داروی ترقه

چرا لنگ من این اندازه پیداست

برای چشم کم سوی ترقه؟

به سمت دختری افتاد و من هم

پریدم با شکم روی ترقه

کسی جرات ندارد گفتن این را:

بوَد بر چشم، ابروی ترقه!

به خوابم آمد و وحشت نمودم

چو بختک بود لولوی ترقه

ز ترسش فیل هم از جا پریده

چه نیرویی است نیروی ترقه

گمانم بچه ها جاساز کردند

دو بمب هسته ای توی ترقه

مسلسل باجناق هفت تیر است

و موشک می شود شوی ترقه

نه آقا! آن چنان تخریب بالاست

که موشک هست بانوی ترقه

شنیدم توپ جنگی مثل کودک

نشسته روی زانوی ترقه

دسی بل باخت مقیاس خودش را

کنون کیلو است! کیلوی ترقه!

شده ژ۳ به شدت مات و حیران

ز حجم دور بازوی ترقه

به کل کل ریخت برگ آرپی جی را

نشد کم، تاری از موی ترقه

در این پایان سالی هست جاری

به جای آب هم، جوی ترقه

از این سو شادی و شور آفرین است

ولی سوزنده، آن سوی ترقه

صدایی خاص و گوناگون نهفته است

به هر پشتک و واروی ترقه

نمی دانم خدایا! این چه کرمی است؟

نهفته در هیاهوی ترقه؟

بزرگ و کودک و پیر و جوان را

هوایی کرده جادوی ترقه

بداهه سرایان:

یاسر پناهی، مصطفی صاحبی،

امین شفیعی

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

برای همدیگه آستین‌ها رو بالا بزنیم

برای همدیگه آستین‌ها رو بالا بزنیم

شعری از اسماعیل شبرنگ

برای این روزهای کرونایی «سفیر شادی»

باید این روزها همه با هم

مردمانی پر از امید شویم

آخرش با عبور از این بحران

باهم اینبار روسپید شویم

می‌رسد روزهای رنگارنگ

چهره‌ها را دوباره می‌بوسیم

بین آغوش گرم یکدیگر

خالی از ترس نشت ویروسیم

قلب خود را به دست غم نسپار

مملو از ترس و اضطراب نباش

جهلِ انسان همیشه بیدار است

انقدر مست و گیج خواب نباش

آب و صابون و الکل و محلول

بی توکل بدون تاثیر است

هر کسی بی خدا نفس بکشد

مطمئن باش اسیر زنجیر است

سال نو؛ حال نو؛ شروعی نو

زندگی در مدار احساس است

آری این روزها مراقب باش

ذهن تو مستعدّ وسواس است

بعد از این لحظه لحظه فکر کنی

دست و بالت شده نجس!!! ممنوع

با خودت عهد کن عزیز دلم

که از این لحظه استرس ممنوع

عاشق خویش باش و سرخوش باش

زندگی کن که زندگی زیباست

تو چرا فکر مردنی انقدر!!!

تازه شو تازه اول دنیاست

مهربان باش و مهربانی کن

فارغ از هر چه حسرت و ای کاش...

دم به دم با انرژی مثبت

عاشقانه سفیر شادی باش

TebyanOnline

بداهه شاعران راه راه برای چت های لو رفته

بداهه شاعران راه راه برای چت های لو رفته

امشب چقدر مضطرب و دل نگران است

دلواپس چت های خودش با دگران است

انگار لگد خورده به تشت لب بامش

من بعد دگر آبرویش آب روان است

غش کردن و کف کردن و لرزیدن قلبش

از جمله ی آثار هجوم هیجان است

حالا چه کند؟ خاک به سر شد همه دیدند!

اسرار درونش همه جا ورد زبان است

دیگر شده رو هر چه که گفته است "من و تو"

سر تا به ته آن، همگی لاف و چاخان است

رسوایی اینها نشود با هکر افشا

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟

این فرد هنردوست‌نمای هنر آخور!

هر روز به یک رنگ و به یک خط و نشان است

یک روز شود حامی سرسخت فلانی

یک روز دگر منتقد شخص فلان است!

درد وطن و غصه ی مردم همه کشک است

با خوردن این غم، پی یک لقمه ی نان است

باشد به یقین معدن ویروس تظاهر

آنگونه که قطب کرونا شهر ووهان است

دادی به سلام سالومه پاسخ و افسوس

قوت هنرت، جیره ی زالو صفتان است

بداهه‌سرایان:

مهدی امام رضایی،محمود حسنی مقدس

احد ارسالی،زهرا آراسته نیا

زهرا فرقانی، عالیه رجبی

صامره حبیبی، مینا گودرزی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

آمد و دنیای من آن لحظه شاد و خوب شد

آمد و دنیای من آن لحظه شاد و خوب شد

عطسه ای کرد و دلم یکهو پر از آشوب شد

قدرت پرتاب عطسه آنچنان کوبنده بود

تا شعاع بیست متری کلهم مرطوب شد

دور من سرشار ویروس و اتاقم خانه ی

یک کرونای بزرگ و چابک و مرغوب شد

تا کمی نزدیک می‌شد، من فراری می شدم

فیلم تعقیب و گریزم شاخ یوتی‌یوب شد

گفتمش دیوار بین ما نمی‌ریزد، برو!

رفت و در شهر مجازی سیتیزن محسوب شد

تا که چت های مرا با شخص *وی بهداشت* دید

از حسادت گرم تایپ نامه ای مکتوب شد

در توییتر رفت و زد هشتگ #کرونایی_شدم

مانده ام درد و مرض کی این همه محبوب شد؟!

پیج او را خواندم و سرفه امانم را برید

از شیوع سایبری، روحیه ام معیوب شد

ماسک های خوب اما بین مجلس پخش شد

ویروس بدبخت دید و خود به خود سرکوب شد

درس اخلاقی گرفتم: «عشق بازی چندش است»

از تمام ماجرا تنها همینش خوب شد

زهرا آراسته‌نیا

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir