وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

امام_حسین مناجات_امام_حسین شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

امام_حسین مناجات_امام_حسین

شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم

جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم

سراب، آمده سیراب، از حرم برود

چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم

پُر است، از بتِ طاغوت، کعبه‌ی دل من

به دستِ بت‌شکنت انقلاب می‌خواهم

اگر چه بی‌ادبم، از خجالت آبم کن

غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم

به سمتِ دستِ کریمت قنوت می‌گیرم

دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم

تمامِ نوکری‌ام "قُربة اِلی‌العشق" است

که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟!

سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت

من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم

شاعر:

رضا_قاسمی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

سلام صبحگاهی... در محضر ارباب...

سلام صبحگاهی...

در محضر ارباب...

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺟﺬﺑﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ﺣﺴﯿﻦ ﺩﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﻣـﺮﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻏﻼﻡ  ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺷﺒﻨﻢ ﻣـﺮﺛﯿّﻪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﺸﺴﺖ

ﺑﻪ چشمـهاﯼ ﺗَـﺮَﻡ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﻣﻘـﺎﻡ ﮔـﺮﯾﻪ ﮐﻨﺎﻧﺶ ﻣﻘﺎﻡ ﭘﺎﮐـﺎﻥ ﺍﺳﺖ

ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺁنکه ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺴﺘﯽ ﺣﺴﯿﻦ ﺣﺴﯿﻦ

ﺣﺴﺎﺏ ﻣﺴﺘﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺟـﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﮐﻪ ﺑﻮﺩ، ﻣـﺎﺩﺭ_ﺳــﺎﺩﺍﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﺍﻟﻠﻪِ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﻨﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﭼﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻼﻟﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ

ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﻏﻼﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ

ﻭ ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺿـﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ، ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ ﻏﻤﺪﯾﺪﻩ ﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ؟

نـوکــر_نـوشــت:

حـسـیـن_جـان

کاش می شد دل دیوانه کمی پر بزند

به در قصر حسین بن علی سر بزنـد

دست بر سینـه گذارید مرا داخل قبر

نکند شاه بیایـد به گدا سر بزنـــــد

صلی الله علیڪ یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله الحسین

سلام علیکم و رحمة الله...

صبحتون بخیر...

روزتون معطر بنام خامس_آل_عبا

بیاد_شهید_مدافع_حرم_نــویــد_صـفـری

اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

delsepordeh_arminamoozad

قایقی ساخته ام...

قایقی ساخته ام...

جنسش از راز و نیاز

بادبانش از صبر،

دکلش از ایمان

در شبی مهتابی...

سفری دور و دراز،

می کنم از لب دریا آغاز،

دل به امواج بلا خواهم داد...

اگرم ساز مخالف زند

و باد به همراهی طوفان خواهد،

که مرا منصرف از راه کند،

راه بیراهه کند،

باکی نیست...

من به همراه دعایی دارم،

و به دل قطب نمایی دارم،

و اگر در طی راه،

به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی...

باز اندوهی نیست،

بازوانی دارم،

میزنم آب و شنا می کنم و میدانم

که « خدایی » دارم...

گرچه بسیار خوشگل و شیکند

گرچه بسیار خوشگل و شیکند

صاحب پیه و چربی و خیکند

گاه ترکیه، گاه هم پاریس

در پی حال و حول و پیک نیک‌اند

توی گمرک مدام مشغول

واردات کف و سرامیک‌اند

از غذا(قضا) در رژیم هم هستند

دوستدار سالاد و شیشلیک اند

موقع خوردن ماکارونی

مالک بی رقیب ته دیکند

آنقدر غرق خود شدند، انگار

دور از جان جمع، لائیکند

با بزرگان نشسته اند، آری

با مقامات جیک تو جیک اند

صاحب سفره ی نظام شدند

چون به این سفره خوب نزدیک اند

یک سر و گردن اند از همه سر

بس که این قوم خوش ژنتیکند

زهرا فرقانی

وطنز...vatanz_ir

مقام_چهارم_بازی_شاعرانه_آبانماه سفر به آینده

مقام_چهارم_بازی_شاعرانه_آبانماه

سفر به آینده

همسفر:سوباسا

وسیله سفر: دمپایی ابری

برفتم بی خبر شمس العماره

همون جایی که سوبا خونه داره

بهش گفتم سفر باید به ژاپن

برو دمپایی ابری هاتو پا کن

نپرس از ماجرا چون وقت تنگه

برای بردن از همدیگه جنگه

اگر اول بشم ، پنجاه پنجاه

کلک هم نیست تو کارم به ولله

خلاصه ما خرش کردیم و رفتیم

به آینده پرش کردیم و رفتیم

یهو ظاهر شدم همراه سوبا

کنار شهر باستی هلیز اونا

پر از ویلای متری صد هزار ین

به پول ما رقم ها غیر ممکن

زده بودن یه جا : املاک ایشی

پشیمون از خرید از ما نمیشی

یه ویلا با زمین خاکیِ جفتش

به ما گفتن برا واکیِ جفتش

جلوتر‌ برج کیزوگی و ایزاست

عجب چیزی ، نوکش بالای ابراست

یه نیروگاه هم با اسم یوگا

برا تولید برق از شوتِ اینجا

یه درمونگاه قلبم بیخ ریشش

که میزوگی زده اونجا رو پیشش

نمایشگاه نقاشی تارو

حسابی شوکه کرده ما دو تا رو

چنان جا خورده بودیم از قضایا

که هرگز بر نمی گردیم از اون جا

زدم تو کار دلالی ماشین

عزیزان کُلکُم خسته نباشین

ایشی : ایشی زاکی یار غار سوباسا

واکی : کنزو واکی بایاشی دروازه بان تیم شاهین

کیزوگی و ایزا(ایزاوا) : خط هافبک تیم شاهین

یوگا : کاکرو یوگا بازیکن سابق تیم میوا و فعلی تیم توهو

میزوگی : کاپیتان تیم موسوشی که به دلیل مشکلات قلبی خیلی زود از مستطیل سبز خداحافظی کرد

تارو : زوج طلایی سوباسا در سال های نه چندان دور .. که پس از مرگ پدرش شغل پدرش که نقاشی بود رو ادامه داد!

محمد محمدی

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir