وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

قحطی مصر*

قحطی مصر*

جان به قربان قد رعنایت

مانده بر تپه ها رد پایت

ریخته گر چه کُرک و پرهایت

یوسفی، ما همه زلیخایت

ای به قربان قد و بالایت!

تیغ تدبیر تو خلالم کرد

ذبح شرعی شدم، حلالم کرد

گرچه الطاف تو بلالم کرد

‌یوسفی، ما همه زلیخایت

ای به قربان قدو بالایت

دزد بوده برادرت! باشد!

بار کج می برد خرت! باشد

خون ما بار خاورت! باشد

یوسفی، ما همه زلیخایت

ای به قربان قد و بالایت

گرچه با وعده، با کلک با زور

رفته ای مصر و کار و بارت جور

چشم شور حسودهایت کور

یوسفی ،ما همه زلیخایت

ای به قربان قد و بالایت

سکه و ارز و مسکن و بنزین

خاطراتی که با تو شد شیرین!

گر چه خَلقی تو را کند نفرین

یوسفی، ما همه زلیخایت

ای به قربان قد وبالایت

خواب دیدم که خورده کشور را

گاو چاقی سه گاو لاغر را

سفره را، مرغ و شیر و شّکر را

یوسفی ما همه زلیخایت

ای به قربان قد وبالایت

کرده ای خواب بنده را تعبیر

دولتت گاو فربه وما پیر

نوش جانش! ز جیبمان شد سیر

یوسفی، ما همه زلیخایت

ای به قربان قد وبالایت

روی زخمی که داغ حک دارد

چقدر خنده ات نمک دارد

مرگ بر هر کسی که شک دارد

یوسفی ما همه زلیخایت

ای به قربان قد و بالایت

*ناهید رفیعی*

وطنزی شو

یک سامانه‌ی پرفشار

بارش شعرهای خنده‌دار

vatanz_ir

شعر بسیار زیبا و خواندنی در باره اربعین

شعر بسیار زیبا و خواندنی در باره اربعین

آنچه در نورِ اربعین پیداست؛ مادرمهربان ما، زهرا است

وقفِ نوریم و غرق همراهی؛ تابیاید،زمانِ خونخواهی

السلام علیک، مادرجان؛ آمدم کربلا،به محضر تان

روزگاریست،در پناه تو ایم؛ ساکنِ نور ِ خیمه گاه تو ایم

آنچه در نورِ اربعین پیداست؛ مادرمهربان ما، زهرا است

ما به دنبالِ نشئه ی حقّیم؛ تا دوباره، به نور برگردیم

نورِپاکی که اصل و ریشه ی ماست؛ نور او مونس همیشه ی ماست

در پسِ صحنه، با تو همراه ایم؛ اذن سربازی از تو میخواهیم

تا زمان هست، اربعینی باش؛ همره فاطمه(س)، حسینی باش

کاش، یک عمر،بندگی کنیم؛ در همین صحنه، زندگی کنیم

دیر یا زود، شیرِ جبهه ی حق.؛ چون سپاهی،به هم شود ملحق

بعد از این دوره، میشود تاویل ؛ صحنه ی سختِ جنگ_اسرائیل

میرسد،طبق وعده_ی_قرآن؛ عصر قدرت نمایی خوبان

ما به زودی،به قدس می آییم؛ درکمین شکار آنهاییم

تا بگیریم،انتقام_تو را؛ با به آتش کشیدنِ آنها

این رجز نیست التماس من است؛

صحبت از نحوی ی سپاس من است

وقفِ نوریم و غرق همراهی؛

تابیاید،زمانِ خونخواهی

ما به زودی، به قدس می آییم

شاعر : سید محسن مسعودی

اربعین_های_مهدوی

موکب_هنرجویی

be_rahbarie_hussain_A

http://serateshgh.com/48902

ArbaeenIR

امام_حسین مناجات_امام_حسین شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

امام_حسین مناجات_امام_حسین

شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود

زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود

شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد

در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود

جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد

خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود

یادگار مادر او را به غارت برده اند

جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود

شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد

برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود

نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش

گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود

در نگاه تار او اهل حرم می سوختند

قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود

روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود

از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود

بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد

بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود

شاعر:علی_اصغر_یزدی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

در محضر ارباب...

در محضر ارباب...

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

شب جمعه است دلم کـرب و بلا میخواهد

در حـرم حال مـناجـات و بکـا میخواهد

شب جمعه ست دلـم شـوق پریدن دارد

بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد

حال و احوال دلم خوب نمیباشد چون

خفقان دارد و از عشق هـوا میخواهد

آه ای کرببلا سختتر از هجران چیست؟

دل من آمده در صحن تو جا میخواهد

اغنیا کعبه ی خود را به تو ترجیح دهند

کـربلا، حضرت ارباب #گـدا میخواهد؟

روح مجروح من از نوح حرم کرده طلب

مرهمی مرحمتم کن که دوا میخواهد

تنگـدستم ولی از برکت آقـا شـاهـم

بی نیاز است ولی باز مرا میخواهد

نـوکـــر_نـوشـت:

حـسـیـن_جـان

شب جمعه ست دلـم حال و هوایــی دارد

کـربـلا رفتــــه، دلــش درد و بـلایی دارد

زیر لب زمزمه کردم دو سه تا واژه ی ناب

کــربلا، چـای  عـراقـی، چه  صفایی دارد

صلی الله علیڪ یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله الحسین

امام_حسین مناجات_امام_حسین #شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

امام_حسین مناجات_امام_حسین

#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی

غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی

تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی

بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی

وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم...

ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی

بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف

نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی

جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا

قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی

مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا

اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی

پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر

بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی

شاعر:محمدجواد_شیرازی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini