وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

خدایا در آستانه حلول ماه مبارک رمضان برایمان بنویس :

خدایا

در آستانه حلول ماه مبارک رمضان

برایمان بنویس :

قلـــب بی گـناه

ذهن قرآنی

و فـکر ربانــی

زبــان ذاکـــر

و قلــب خاشــع

و نفــس با اطمینــان

روح بلــند همـــت

و توبه نصــوح از همــه گناهـــان

ونیــکیِ روزه هــایمان ونمـازهایــمان.

از وصفِ تو درمانده قلم، حرف نداری !

کاین گونه شده رام تو این طبع فراری

هرکس که به تو نیم نگاهی نظر انداخت

نه صبر به جا مانده برایش نه قراری

بیهوده به دنبال نگاه تو دویدم

چون آدم جامانده به دنبال قطاری.....

خواهان تو بسیار و تو انگااار نه انگار

محبوب ترین سوژه ی هر صید و شکاری

در دیده ی من خووووبترین مرد زمینی

هر چند که در چشم همه ، مساله _داری !

یا کام بگیرم ز تو یا جان بِسِپارم

پرسود تر از این که شنیده ست قماری ؟

تو عاشق شعری و منم حرف دلم را

با شعر نوشتم که به خاطر بِسِپاری...

نفیسه سادات هاشمی

با بودنت حال غزل ها فرق دارد

با بودنت حال غزل ها فرق دارد

فِعل و مفاعیل و فَعَل ها فرق دارد

از بعد دیدار تو حالم روبراه است

می خندم و عکس العمل ها فرق دارد

می لرزم اما از تماشای تو شادم

وقتی که رفتار گسل ها فرق دارد

از دیده ام رفتی ولی از دل نرفتی

با تو همه ضرب المثل ها فرق دارد

من شعر می گویم برایت تا بدانی

در عاشقی هم راه حل ها فرق دارد...

محمد_شیخی

فقط_شعر_و_غزل

heydarzadeh_channel

امام زمان ارواحنا فداه یااباصالح‌المهدی‌ادرکنی

امام زمان ارواحنا فداه

یااباصالح‌المهدی‌ادرکنی

اگر بِرکه‌ام ماهتابی شدم

اگر ذره‌ام آفتابی شدم

مرا مَست کرده هوایِ نجف

علی گفتم و هِی شرابی شدم

گَهی در فراق و گَهی در عراق

اسیرِ همین بی حسابی شدم

بنا نیست تا که بنایم کنند

که آباد از این خرابی شدم

چه فرقی کند مثلِ خون سُرخَم و

وگر مثل امواج آبی شدم

هوایم همیشه هوایِ علی است

مرا قبله ایوان طلایِ علی است

همانکه مرا اهلِ باران نوشت

خودش حالِ من را پریشان نوشت

دلم بُرد راهِ نجف کربلا

مرا زائرِ یک خیابان نوشت

پس از کربلا سامرامان رساند

شب قدر ما را به شعبان نوشت

حرام است  اگر بر کَسی رو زنیم

که روزیِ ما با کریمان نوشت

خودش خواست اگر جمکرانی شدیم

گدایانِ صاحب زمانی شدیم

چه زلفی سرِ شانه دارد کریم

عجب نیست پروانه دارد کریم

تمامیِ آنرا به ما می‌دهد

هرآنچه که در خانه دارد کریم

خودش لقمه دستِ گدا می‌دهد

درِ بازِ کاشانه دارد کریم

سرِ سفره‌هاشان همیشه شلوغ

چه لطفی به بیگانه دارد کریم

در این خانه ما خانه زادش شدیم

کرَم با کَرَمخانه دارد کریم

تمامِ امامانِ من را ببین

شبِ نیمه شعبان حسن را ببین

خدا آمد و تیغ مولا کشید

علی را به چشم تماشا کشید

خدا نام دیگر به احمد گذاشت

خدا امد و باز زهرا کشید

خدا رویِ دامانِ نرگس شکفت

چه زیبا چه زیبا چه زیبا کشید

خدا چارده جلوه را جمع کرد

تمامیِ خود را به یکجا کشید

خدا در شبِ سامرا  الغَرَض

شبیه حسینش حسن را کشید

رسیده تمامیِ پیوندها

رسیده خداوندِ لبخندها

بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقار

بزن تکیه ای مردِ این کارزار

بزن تکیه گو که اَنابنُ‌الحُسین

بزن نعره تا بشنوم الفرار

بگو یا لثاراتُ جَدی حسین

بکِش تیغِ خود را  درآری دمار

به عباس بیرق ، به اکبر عَلَم

بگو یا علی   بر یمین و یسار

اگر مُرده باشم لحد بشکنم

اگر زیرِ خاکم مرا هم درآر

شود تاکه  باشیم عمّارِ تو

و از سیصد و سیزده یارِ تو

میان من و تو که دیوار نیست

ولی حیف یار است و عمار نیست

چه بسیار دیدم تو را پیشِ رو

و دیدی  دلم را گرفتار نیست

سلامم که کردی ندادم تو را

جوابِ سلامی که دشوار نیست

چه بسیار آغوشِ تو باز شد

ولی گفتی‌ام این  خریدار نیست

چه بسیار گفتی بمان حیف حیف

که گوشم به حرفت بدهکار نیست

به من سرزدی و ندیدم تو را

چقدر آمدی و ندیدم تو را

مبادا بگویی که ما رد شدیم

نفهمیدم آقا چرا بد شدیم

به هم رحم قدری نکردیم هیچ

میان کَجی‌ها زبانزد شدیم

تو خونِ دل از حالِ ما خوردی و

ولی ما هرآنچه نباید شدیم

زِ خوبی و اخلاق ماندیم دور

میان بد و بد مُردد شدیم

اگر فاصله بینِ ما شد زیاد

ولی باز راهیِ  مشهد شدیم

تو دیدی که این خاک خاکِ رضاست

تو دیدی که ایران هلاکِ رضاست

دعا کردی آقا که بهتر شویم

رحیم و کریم و کبوتر شویم

دعا کردی آقا شبیهِ قدیم

دوباره همه چون برادر شویم

که ما مثل مردانِ بی ادعا

شبیهِ شهیدانِ خیبر شویم

همه مَردِ وَالفجر و فتح المبین

همه از اهالیِ سنگر شویم

چکید اشکِ چشم توو سیل شد

که بارِ دگر مَردِ معبر شویم

همه دوش بر دوش هم آمدیم

مدافع شدیم و حرم آمدیم

اگر سیل آمد ببین سیلِ ما

ببین سیل دلهای درد آشنا

ببین سیلِ مِهر و حضور و شکوه

ببین سیل مردانِ بی ادعا

همه همت و کاظمینی شدیم

که شد خاک ما خانه‌ی قلبها

به لطف نگاه تو راهی شدیم

همه ارتشی و سپاهی شدیم

بگو نیمه شبها کجا می‌رَوی

به دنبالِ یک آشنا می‌رَوی

شبیه یتیمان چرا می‌شَوی

به دنبال مادر کجا می‌رَوی

دلم گفت نامِ عمویت بَرَم

شنیدم به این روضه‌ها می‌رَوی

مرا می‌بَری می‌کشی با حسین

شب جمعه ها کربلا می‌رَوی

به لبهای تو وا علی اصغر است

اگر سمت آن بوریا می‌رَوی

بیا  با شما  اربعین می‌رویم

همه کربلا اربعین می‌رویم

(حسن لطفی

امام_حسین مناجات_امام_حسین

امام_حسین مناجات_امام_حسین

شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

به این امید که تو میدهی جواب حسین

سلام داده به تو هرکه خورده آب حسین

به عشق گریه برای مصیبتت دارد

چهار فصل گل چشم من گلاب حسین

به آبروی همین چند قطره محترمم

به روسیاهی من گریه زد نقاب حسین

به پادشاهی عالم نمی کنم میلی

چرا که نوکر تو می شوم خطاب حسین

کمال من اثر هم نشینی ام با توست

که غوره ی دل من با تو شد شراب حسین

اگر در آتش عشق تو سوختن باشد

کجاست آن که بترسد از این عذاب حسین

بتاب بر من آلوده و بسوزانم

چرا که پاک کننده ست آفتاب حسین

اگر بدم، اگر آلوده ام ، تو سرورمی

که من جوانم و تو سید الشباب حسین

شاعر:

مجتبی_خرسندی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

دوچشمان قشنگت را تماشا میکنم هرشب

دوچشمان قشنگت را تماشا میکنم هرشب

پرستش میکنم هرروز و حاشا میکنم هر شب

اگر روزی بگیرد دست دنیا دستهایت را

قیامت بهر دستان تو برپا میکنم هرشب

نسیم و گل که از عطر نفس های تو میگویند

میان باغ و بستان طرح شکوی میکنم هرشب

ن و تنهایی و باران و شب های  پر از اندوه

میان خاطراتت بی تو ماوا میکنم هرشب

من از ارامش و احساس خوبی بی خبر بودم

ولی در چشمهایت عشق پیدا میکنم هرشب

من از اندوه و دلتنگی این ایام بیزارم

فقط یاد همان لبخند زیبا میکنم هرشب

میان واژه هایم جای یک معشوق خالی بود

و حالا از برای عشق،غوغا میکنم هرشب

دلم تنگ تو و عقلم هراس بی کسی دارد

و من با عقل و هم جانم چه دعوا میکنم

برای امدن دیر است ولی من زاده ی صبرم

تمام راه هایت را تماشا میکنم هرشب

کسی درد دل بیمار من را که نمیفهمد

فقط با گوش هایم قصه نجوا میکنم هرشب

برایت قصه از لیلی و مجنونش که  میگویند

منم مجنون شدن را با تو معنا میکنم هرشب

فقط یه جمله میگویم "تمنا میکنم برگرد"

برایت من جهانم را مهیا میکنم هرشب

سیده_فاعزه_محمدی

chalakei