وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

مناجات با خدا استقبال از ماه مبارک رمضان

مناجات با خدا

استقبال از ماه مبارک رمضان

شبای اشک و مناجات اومده

دوباره دلم به میقات اومده

این شبا با امید عنایت و

کرم مادر سادات اومده

اومده دلم با اشک و التماس

میون این دلای خدا شناس

اگه اینجا خدایی نشه دلم

پس پناهگاه گنه کارا کجاس؟

اومدم با کوله باری از گناه

با دلی آلوده و رویی سیاه

اومدم تا میون خوبات یه شب

بنده ی بی پناهو بدی پناه

اومدم بهت بگم خیلی بدم

به تموم دنیا جز تو رو زدم

اما این دفعه به عشق بندگیت

در خونه ی تو مولا اومدم

اونقده رئوفی و بنده نواز

رد نمی شه پیش تو دست نیاز

اومدم تا بچشونی به دلم

لذت عبادت و ذکر و نماز

چشم من گواهِ احوال منه

رو سیاهیم، مال اعمال منه

اما پر زدم اگه تا مهمونیت

عشق فاطمه پر و بال منه

بدون معطّلی یادم دادی

آره من بدم ولی یادم دادی

وقتی که سرشتی آب و گلمو

یادته علی علی یادم دادی

گفتی می خوام همیشه با من باشی

به دور از درد و غم و محن باشی

به کارت گره نمی افته اگه

همیشه تو سایه ی حسن باشی

اگه حرف عشقت اومده وسط

من می خوام برای تو باشم فقط

دستمو بذار تو دستای حسین

شبیه شهیدا تا آخر خط

یه نگاش حلال مشکلاتمه

اشک روضه هاش آب حیاتمه

دنیا و آخرتم غم ندارم

تا حسین سفینه النجاتمه

منم اون کبوتر امام رضا

که میام از سفر امام رضا

ایشالا روزی این شبام بشه

آخرش یک نظر امام رضا

کاش می شد جامون تو آسمون باشه

گوشه ی محراب جمکرون باشه

کاش می شد دلای ما هر نیمه شب

همسفر با صاحب الزمون باشه

یه سحر بریم پیش امام رضا

یه سحر بریم به سمت کربلا

بشه روزیمون بازم سر بذاریم

روی شش گوشه ی ارباب باوفا

یه سحر بریم با اشک و شور و شین

بشینیم میون بین الحرمین

دور صحن با صفاش طواف کنیم

تا نفس داریم بگیم حسین حسین

راهی شیم با اشک و آه و زمزمه

سمت مرقد امیر علقمه

اونجا که شبای جمعه می پیچه

پای سرداب بوی یاس فاطمه

اونجا نوکریمونو نشون بدیم

دلمونو دست روضه خون بدیم

اگه افتاد نگامون به قتلگاه

روی تل زینبیه جون بدیم

گوش کن این همون صدای هلهله س

یا صدای ناله های سلسله س

یا صدای قاری از تو قتلگاه

یا صدای بی کسی قافله ست

خوب نیگا کن اینجا خاک کربلاست

سه روزه تنی به خاک و خون رهاست

دستای بسته ی زینبو ببین

هنوزم سر حسین رو نیزه هاست

نمی گم پرستویی آتیش گرفت

خیمه های بانویی آتیش گرفت

دیگه از تنور خولی نمی گم

نمی گم که گیسویی آتیش گرفت

داره می لرزه زمین و آسمون

دیگه طاقت نداره مادرمون

نمی گم از لب غرق خون عشق

نمی گم از بوسه های خیزرون

یوسف رحیمی

رمضان_الکریم

رمضان_الکریم

از گُنه کاری خود خسته شدم یا الله

شرم دارم که کنم توبه زِ نو ، یا الله

چِقَدَر توبه شکستم ، گُنه از پشت گُناه

نتوان کرد شمارش رَقَمَش ، یا الله

ماه غفران تو و بخشش عامَت یعنی

که بیا ، شَرم مکن ، آمده اَم ، یا الله

رمضان فرصت یک عهد مجدد با تو

که شَوَم بنده خوبی ، بِخَرَم ، یا الله

آبرو دادی و با نیک سِرِشتان من را

راه دادی به سَرِ سفره خود ، یا الله

قول دادی که کنی دست شیاطین زنجیر

کاش می شد به دِلَم بند زنی ، یا الله

به تو سوگند که این گوش و دل و چَشم فقط

مال تو باشد و خرج تو شود ، یا الله

عبد رباب...

navaye_asheghaan

[نوای عاشقان (هادی صالحی)]

سهم من از زمانه بجز تُنگ ِ تنگ نیست

سهم من از زمانه بجز تُنگ ِ تنگ نیست

دنیا برای ماهی ِ قرمز ، قشنگ نیست

فهمیده ام که ساحل چشمان تو بجز ...

جایی برای کشتن ِ صدها نهنگ نیست

مثل ِ گلادیاتور ِ از پیش باخته ....

حتی قمار بر سَرِ جانم ، قشنگ نیست

سنگی است در نگاه تو آماده و بجز

در انتظار رد شدن ِ پای لنگ نیست

بالا که می روی به من اینگونه زل نزن ...!

دنیا به غیر ِ بازی الاکلنگ نیست

نبضم فقط برای تو بی نظم می زند

گنجشک را که طاقت ِ قلاب سنگ نیست ...!

بردار از ضمیر خودآگاه چشم هات

سنگی که خُرد کرده دلی را که سنگ نیست

بنشین کنار من نفسی را که گفته اند:...

درکار خیر حاجت ِ قدری درنگ نیست

سیدمهدےنژادهاشمے

فقط_شعر_و_غزل

heydarzadeh_channel

oldax

این زن که رسمش را عوض کرده

این زن که رسمش را عوض کرده

شاید خیال تازه ای دارد

این زن که دارد زندگی را با

عصیان بی اندازه می آرد

این زن که مویش را نمی بافد

باور نکن حال خوشش را مرد

با دامن کوتاه می رقصد

این زن که با غم زندگی می کرد

این زن برایت هدیه ای دارد

کشف نجیب حس یک مردو...

با گام هایش روی تنهایی ت

قلب تو را هی زیرو رو کردو...

شاید برایت طعم مردی را

در سفره ای آماده آورده

انگار حست را بلد باشد !

ازبس که با تو زندگی کرده

این زن کنارت حجم بغضی را

در خانه پنهان میکند با آه...

میخواست که مرد خودش باشی

حتی برای مدتی کوتاه

این زن که از آرامشش مستی

هر روز تنها تر شده در من

هرچند فرقی هم ندارد که

تنها بماند یا تنش با تن...

این زن که بختش را به تو داده

این روزهایش زخم لب بسته ست

این زن که حسش را نمی گوید

از معنی مردانگی خسته ست

این زن که حس زندگی دارد

با دست هایی که عرق کرده

با این که می داند نمی مانی

دست تو را اینجا کم آورده !

صدف_امجدی

فقط_شعر_و_غزل

heydarzadeh_channel

خدایا! بنده ات را ناز کردی،

خدایا! بنده ات را ناز کردی،

چه زیبا در به رویم باز کردی.

دوباره بوی باران،بوی رحمت،

نشان تازه ای از کوی رحمت

سلام ای سفره داران ضیافت،

سلام ای بندگان باشرافت

سلام ای افتتاح نیمه شبها ،

ابوحمزه،دعای زیر لبها

دلم تنگ مناجات است ای دوست،

که اوقات ملاقات است ای دوست

التماس دعا

پیشاپیش حلول ماه ضیافت خدا بر شما  مبارک

Be_Sooye_Zohoor