وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

باز هم دارد به من مولا محبت می کند

باز هم دارد به من مولا محبت می کند

بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند

توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان

گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند

من فراری ام ولی، دائم خودش دنبالم است

در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند

می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود

از گناهش هرکه اظهار ندامت می کند

هر کسی یک جور در این راه خالص می شود

شیعیان را آزمایش با ولایت می کند

هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد

اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند

ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است

هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند

در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند

هر که زهرایی شود احساس غربت می کند

ریشه های چادر خاکی امید شیعه است

گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند

شاعر:

وحید محمدی

ماه_رمضان مناجات_باخدا

ماه_رمضان مناجات_باخدا

جا مانده زِ خوبان شده ام گریه ندارد؟

مجنون و پریشان شده ام گریه ندارد؟

با بارِ کجِ رویِ دلم بین مسیرم

وامانده و حیران شده ام گریه ندارد؟

گفتم زرنگی کنم اما ته چاهم

بازی خورِ شیطان شده ام گریه ندارد؟

آن سینه زنِ اهل نماز شبِ تو مُرد

بدجور هوسران شده ام گریه ندارد؟

دور از علمایم چه نزدیک به مرگم

چون قصه ی پایان شده ام گریه ندارد؟

با زَمزَم اشک سحرم زِمزِمه دارم

همخانه ی هجران شده ام گریه ندارد؟

هی غرق شدم در دل دنیای مجازی

هی دور زِ قرآن شده ام گریه ندارد؟

دیگر به لبم خاطره ایی از شهدا نیست

من ننگ شهیدان شده ام گریه ندارد؟

با اینکه بدم باز بمن روضه چشانید

سرمست حسین جان شده ام گریه ندارد؟

شاعر:

سیدمحمد_میرهاشمی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

شهر بدون مرد، شهر درده

شهر بدون مرد، شهر درده

قربون شکل ماه هرچی مرده

قربون اون مردای دل‌شکسته

قربون اون دستای پینه‌بسته

مردای ده، مردای کاه و گندم

مردای ده، مردای خوان هشتم

مردای پشت کوه، مثل خورشید

تودلشون هزار جام جمشید

مردای سوخته زیر هرم آفتاب

مردای ناب و کم‌نظیر و کم‌یاب

کیسه چپق‌ها به پرشالشون

لشکر بچه‌ها به دنبالشون

بیل و کلنگشون همیشه براق

قلیونشون به راه، دماغشون چاق

صبح سحر پا می‌شن از رختخواب

یکسره روپان تا غروب آفتاب

چارتای رستمن به قدوقامت

هیکلشون توپ، تنشون سلامت

نبوده غیرگرده گلاشون

غبار اگر نشسته روکلاشون

کلامشون دعا، دعاشون روا

سلام و نون و عشقشون بی‌ریا

مردای نازدار، مرد شهرن

با خودشون هم این قبیله قهرن

مردای اخم و طعنه بی‌دلیل

مردای سرشکسته زن ذلیل

مردای دکترای حل جدول

مردای نق‌نقوی لوس تنبل

لعنت و نفرین می‌کنند به جاده

اگر برن چار تا قدم پیاده

مردای خواب تو ساعت اداری

تازه دو ساعتم اضافه‌کاری

توی رگاشون می‌کشه تنوره

تری‌گلیسیرید و قند و اوره

انگار آتیش گرفته ترمه‌هاشون

همیشه تو همه سگرمه‌هاشون

به زیردست، ترشی و عبوسی

به منشی اداره چاپلوسی

برای جستن از مظان شک ‌ها

دایره‌المعارف کلک ‌ها

بچه به دنیا می‌آرن با نذور

اغلبشون یه دونه اون ‌هم به زور

پیش هم از عاطفه دم می‌زنن

پشت سر اما واسه هم می‌زنن

اینجا فقط مهم مقام و پسته

مردای شهری کارشون درسته !

ابوالفضل زرویی نصرآباد

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

http://uupload.ir/files/2vjj_%D8%AF%D9%84%D8%AE%D9%88%D8%B4%D9%85_%D8%A8.jpg

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟

گاه‌گاهی که کنارت بنشینم کافیست

گله‌ای نیست من و فاصله‌ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه‌ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا خوب‌ترینم! کافیست

T.k

همیاران آسایشگاه معلولین و سالمندان گیلان-رشت (خیریه)

ای کاش بجز رنگ خدا رنگ نباشد،

http://uupload.ir/files/9u0_%D8%A7%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B4.jpg

ای کاش بجز رنگ خدا رنگ نباشد،

در ملک خدا فقر و بلا ، جنگ نباشد

ای کاش که در سینۀ کس غصّه نبینند

با این همه نعمت ، دل کس تنگ نباشد

ای کاش وفا جای جفا شیوۀ ما بود

اندیشۀ کج ، حقه و نیرنگ نباشد

ای کاش دلی در قفس نفس نبینی

تا سینه چو آیینۀ پر زنگ نباشد

ای کاش اگر دست نیازی به تو رو کرد

از لطف بگیری ، دلت ازسنگ نباشد

ماه رمضان به یاد نیازمندان هم باشیم