وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

سیل ویرانگر رسید و خانه ها ویران شدند

سیل ویرانگر رسید و خانه ها ویران شدند

آب، گل آلوده شد وَ ماهیان عطشان شدند

آب گل آلوده ماهی های خوبی می دهد

در پیِ این حادثِه تمساح ها گریان شدند

این همه باران به ناگه کرد پر دریاچه را

مرد و زن از این فراوانی بسی حیران شدند

یک نفر از پشت میزش داد زد من بوده ام

با تدابیری که کردم رودها درمان شدند

شاهکاری کرده ام دریاچه ها پر آب گشت

ابر ها هم چون مرا دیدند پر باران شدند

کارگردان نمایش های هندی تا شنید

گفت هندی ها مرید کشور ایران شدند

طنز_مطبوعاتی

وطن_امروز

علی علوی مهر

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

گاهـــــــــــــی خلــوتِ دوستت را بهم بــریـــز !


http://uupload.ir/files/tved_%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%8A.jpg

گاهـــــــــــــی

خلــوتِ دوستت را بهم بــریـــز !

تا بداند که تنها نیست...

آرزوی ماست که در وجــودِ

دوست خانه ای داشته باشیم

حتی به مساحت یک یاد ...

زنــدگی "کوتاه تر از آنست که

به خصومت بگذرد ،

و قلب ها گرامی تر از آنند که

بشکننـــــــــد ... !!

آنچه از روزگار به دست می آید

با خنده نمی مــانـــد

و آنچه از دست برود

با گریه جبـــران نمی شـــود ...

فــردا خورشید "طلــــــــــوع "

خــــــــواهد کرد ،

حتی اگر "ما" نباشیـم ...!

پــس تا فـرصت هست ،

‌ قــدر همــــدیگـر را بدانیـم...

nargesiiiaaa

از دل که برد آرام حسن بتان خدا را

از دل که برد آرام حسن بتان خدا را

ترسم دهد بغارت رندی صلاح ما را

ساز و شراب و شاهد نی محتسب نه زاهد

عیشی است بی کدورت بزمیست بی مدارا

مجلس ببانک نی ساز مطرب سرود پرداز

ساقی مهٔ دل افروز شاهد بت دل آرا

با اینهمه چسان دین در دل قرار گیرد

تقوی چگونه باشد در کام کس گوارا

از محتسب که ما را منع از شراب فرمود

ساغر گرفت بر کف میخورد آشکارا

آن زاهدی که با ما خشم و ستیزه میکرد

شاهد کشید در بر فی زمره السّکارا

فهمید عشق زاهد شاهد گرفت عابد

میخانه گشت مسجد واعظ بماند جا را

چون طبع ما جوان شد با پیر کی توان بود

کر چلّه را بماندیم معذور دار ما را

فیض از کلام حافظ میخوان برای تعوید

دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را

جمعیت رهروان امر به معروف ونهی ازمنکراستان خراسان رضوی

شب که میشود دلم هوایت را میکند ،....

شب که میشود دلم هوایت را میکند ،

امشب سری به آسمان دنیا زدم

همین چند لحظه  پیش ،

نگاهم به ماه زیبای شب چهارده افتاد ،

به ناگاه به یادت افتادم  که چقدر

جای صورت آسمانیت بر سینه

ماه زیبای شب چهارده خالیست .

مولا جان ... به ماه گفتم هر چقدر زیبا باشی ،

باز هم سهمت از دنیا همین یک

تکه آسمان  است  وبس ...

اما من خورشیدی دارم

که اگر روزی  بنای تابیدن کند ،

تو را شرمنده  میکند . ..

خورشیدی دارم که سهمش تمام هستی است ،

هرچه را بخواهد در نگین انگشترش دارد

در گوشه ، نگاهش به وجودش هستی برپاست

وبه اشاره اش روز گار میگردد .

دلتنگ شدم ؟.

میخواستم با نگاه به آسمان سلامتی عاشقانه

بر محضرت روانه کنم تا بدانی ....

از روی زمین این گوشه ء دنیا بینهایت دوستت دارم!!

مهدی جان ...

خاطرت آسوده ، قلب من تا روز آمدنت

فقط  برای تو عاشقانه میتپد .

شبتون_مهدوی

https://t.me/joinchat/AAAAAD-3OtAKvqbpqeIg3g

 

 

سروده مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(حفظ الله)

سروده مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(حفظ الله)

تقدیم به پیشگاه مهدی فاطمه...

یا_صاحب_الزمان

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من

مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!

هزاران بار من رفتم، ولی شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

اللهم عجل لولیک الفرج

عیدتان_مبارکباد