وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

السلام علیک یا سیدة الشهیدة

السلام علیک یا سیدة الشهیدة

بداهه ی شاعران گروه راه راه

به مناسبت شهادت بانوی دوعالم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها

شعله افتاده به جان علی از چشم تری

از تماشای در سوخته و بال وپری....!

مادری باز دراین کوچه زمین خورده مگر؟

که برآشفته ز سوز نفس او پسری؟!

مردی از کوچه گذر کرده به دستی بسته

شاید از کوچه،که افتاده کناری، سپری!

سینه اش غرق به خونابه ی نامردمی است

زده این شعله به زخم دل او نیشتری

پشت آن در چه گذشته است میان گل ومیخ

که شکسته است ز  پیدایی رازش کمری

خواست تا پاک کند خاطره ی حادثه را

چه کند مانده به دیوار و در از خون اثری

بس که این شهر هواخواهی مهتاب نکرد

هیچکس از اثر ماه ندارد خبری

کیست این مرد که بی فاطمه تنها شده است؟!

که گرفته است به زانوی غم خویش سری

سرو باغ نبوی فاصله ی خیر وشر است

هان به جامانده به دوش چه کسانی تبری؟!

گر نبود امر نبی مانع حیدر آن روز

میگذشتند سگان از دم تیغ دو سری

چادر مادرمان سوخت واز شعله ی آن

تا ابد در دل هر شیعه به پا شد شرری

گریه ها از نفس انداخت دلم را امشب

شاعری کاش نگوید غزل بازتری!

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

ای نوزده سالـه قُرّة العین

ای نوزده سالـه قُرّة العین

ای گنده شده به طَرفة العین

آن روز  که هفت ساله بودی

غافل ز چک و حواله بودی

اکنون که به نوزده رسیدی

دیلاق شدی و قد کشیدی

پس گوش به پندهای من کن

آویزه ی گوش خویشتن کن

آنجـا که بزرگ بایدت بود

از نام پدر تو را رسد سود

با زور پدر سپه شکن باش

فارغ ز خصال خویشتن باش

از  زیر  در آی بی محابا

بالا بنشین به لطف بابا

تا از دَم ِ گردن کلفتت

بارد شب و روز   پول مفتت

دولت‌ طلبی نسب نگه‌ دار

با دولتیان  ادب نگه‌ دار

با چهره ی ظاهر الصلاحت

با لطف و مراحم جناحت

تا رو نکند به تـو کسادی

رو کن به  فساد اقتصادی

پروا نکن از بی آبرویی

این آب بزن به  پولشویی

غافل نشوی ز رانت باری

عزت بطلب ز رانت خواری

گر گفت کسی که «آن حرام است»

القصه بدان که از عوام است

هر چند که رانت را خواص است،

در خوردن آن شگرد خاص است،

خدا را ز قضای بد نگه دار

در خوردن رانت، حد نگه دار

رانت ارچه همه حلال خیزد

از خوردنِ پُر، ملال خیزد

بینی به بهانه های واهی

گشتی دو سه روز دادگاهی

البته  بدان در این مواقع

کک هم نگزد تو را  به واقع

اِعراب قضا چو بی محل است

دل بد نکنی، قضیه حل است

خود را تو بزن به بی خیالی

کان را بکنند ماست مالی

از لطف قضا و دستگاهش

سازند دو روزه  رو به راهش

کز نام پدر تو را نشان است

احوال تو چون  "میتی کومان" است!

هرجا که نشان دهی نشانت

حکّام شوند جان فشانت

تا جام اجل نکرده ای نوش

هی رانت بخور یه آب هم روش!

سعید سلیمان پور

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

زبانحال زینب کبری سلام الله علیها

زبانحال زینب کبری سلام الله علیها

حضرت فاطمه سلام الله علیها

می‌بوسمت بهتر شود سردردهایت

سر روی  پای دخترت  بگذار  مادر

دختر شدم  هم‌ سفره غم‌ هات باشم

دختر شدم تا که شوم غم‌خوار، مادر

تصویر شفاف خدا در صورت تو

تبدیل شد بر سایه‌هایی تار مادر

من پافشاری می‌کنم بر ماندن تو

اما  تو بر  رفتن کنی اصرار مادر

تو می‌روی امروز و فردا می‌روم من

از  کربلا   تا   کوفه  و   بازار   مادر

فرزندها  و  نوکرانت  را  دعا  کن

یادی کن از ما وقت استغفار مادر

رُک بگویم... از همه رنجیده ام !!!

رُک بگویم... از همه رنجیده ام !!!

از غریب و آشنا  ترسیده ام !!!

با مَرام و مَعرفت بیگانه اند !!!

من به هَر  سازی که  شُد  رقصیده ام !!!

در  زمستانِ  سکوتم  بارها ،،،

با نگاهِ  سردِتان لرزیده ام !!!

رد پای مهربانی نیست...نیست...!!!

من تمام کوچه ها  را  دیده ام !!!

سالها از بس که خوش بین بوده ام !!!

هر کلاغی را کبوتر دیده ام !!!

وزنِ احساس شما  را  بارها ،،،

با ترازوی خودم سنجیده ام !!!

بی خیالِ سردیِ آغوشها ...!!!

من به آغوش خودم چسبیده ام !!!

من شما  را  بارها  و  بارها ...

لا به لای  هر  دُعا بخشیده ام..

afkarmanfii

یا_حضرت_زهرا

یا_حضرت_زهرا

نام زهرا یک جهان معنا بود

نام زهرا احسن الاسما بود

نام زهرا مشتق از نام خداست

زینت کرسی وعرش کبریاست

نام زهرا ذکر اهل دل بود

نام زهرا حل هر مشکل بود

نام زهرا یک مدینه ماتم است

داستان رنج های عالم است

نام زهرا نام یار حیدر است

یاوری که بین دیوار و در است

نام زهرا نام غمناکی بود

من بمیرم چادرش خاکی بود

نام زهرا نام یک دلخسته است

صاحب یک پهلوی بشکسته است

السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطمه الزهرا