وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

گفت:از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربان

گفت:از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربان

گفت:یک چیز دگر گو گفتمش:آرام جان

گفت:دانی مهربان تر از همه عالم خداست

گفتم:آری در وجود مادرم دیدم عیان

گفت:مادر سیب را ناخورده بودی چون شدی؟

گفتم:آن سیب مادرم را کرد مادر در جهان

گفت:بیرون راند آن سیب مادرت را از بهشت

گفتمش:بنگر بهشت را زیر پای مادران

گفت:شیطان از طریقش پادشاهی می کند

گفتم:از خیر دعایش میروم اندر جنان

گفت:اگر خواهی فروشی مادرت قیمت به چند

گفتم:آن یک قطره اشکش نی فروشم با جهان...

تقدیم به تمام مادران

ما وارثان وحی و تنزیلیم

ما وارثان وحی و تنزیلیم

عاشق ترین مردان این ایلیم

مردم تمام از نسل قابیلند

ما چند تا ، فرزند هابیلیم

آن دیگران ناز و ادا دارند

ما بی قر و اطوار و قنبیلیم

در بین ما یک عده هم هستند...

این روزها مشغول تعدیلیم

در این دویدنها رسیدن نیست

عمری است ما روی تِرِدمیلیم

آخر کجا می آیی آقا جان؟

بگذار ، ما مشغول تحلیلیم

دنیا به کام قوم دجال است

ما هم که با دجال فامیلیم

درس "پیام نور"تان از دور

خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم

آقا ، شما تفسیر قرآنید

البته ما قائل به تاویلیم

نه عالم احکام قرآنیم

نه عامل تورات و انجیلیم

گفتند : شرط راستی ، مستی است

ما هم که ذاتا مست و پاتیلیم

در کل ، زمین مصر است و این مردم

یاران فرعونند و ما نیلیم

اینها اگر کرم اند ، ما ماریم

آنها اگر مورند، ما فیلیم

فیلیم در نطع سخن امّا

وقت عمل طیرا ابابیلیم

در حفظ ما باید به جدّ کوشید

ما نقطه ی حسّاس آشیلیم

"آدم شدن" یک ایده ی نوپاست

ما هم نهادی تازه تشکیلیم

سیصد نفر "آدم" که شوخی نیست

مستلزم تغییر و تبدیلیم

تعجیل ، کلا کار شیطان است

اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟

وقتش که شد ، آن وقت می گوییم:

آقا بیا کم کم که تکمیلیم

وقت عمل هم می رسد امّا

فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم

آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی

مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم

ما با همین حالت که می بینید

مستوجب تشویق و تجلیلیم

صندوق عهد و رای اگر باشد

یاران داوود و سموئیلیم

توی صف عشاقتان از صبح

ما صاحبان ساک و زنبیلیم

بعضی به نامت ، بارشان شد بار

ما تازه فکر بار و بندیلیم

(کار غنایم را به ما بسپار

چون خبره در تقسیم و تحویلیم

باد هوا خوردن که ممکن نیست

آخر مگر ماها حواصیلیم)

گفتند :روز جمعه می آیی

ما روزهای جمعه تعطیلیم ...

ابوالفضل زرویی نصرآباد

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

سروده مرجع عالیقدر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت میلاد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام.

سروده مرجع عالیقدر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی

به مناسبت میلاد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام.

بحر عرفان

عید میلاد امام عسکری است

آن که شمس آسمانِ سروری است

آنکه بعد از حضرت هادی به حق

متکی بر متّکای رهبری است

نام نیکویش حَسن، خُلقش حَسن

پای تا سر حُسن و نیکو منظری است

الامام بن الامام بن الامام

السریّ بن السریّ بن السریّ است

وارث علم نبیّ ختم رُسل

صاحب سرّ و مقام حیدری است

اسوه تقوی و جود و مهر و لطف

معدن احسان و نیکو محضری است

جلوه اسما و اوصاف خدا

وز صفات ناپسندیده بَری است

تابع فرمان او از امر حقّ

آنچه در این گنبد نیلوفری است

اصل ایمان، بحر عرفان و یقین

عنصر آگاهی و دانشوری است

کوثر و تسنیم، آب جوی او

خاک کویش مُشک بیز و عنبری است

هر که شد عارف به حقّ و قدر او

هوشیار و حق شناس و عبقری است

و آن که سر بر تافت از فرمان او

منشأ آن جهل یا بدگوهری است

در خجسته ذات پاک اقدسش

جمع آیات و صفات مهتری است

پرتو نور جمالش مهر و ماه

ذرّه‌ای از نور رویش مشتری است

هر که صاحب قدر و عالی شأن بود

خدمت درگاه او را مشتری است

زاده آن پیشوای راستین

محور دین و شریعت پروری است

مهدی موعود، قطب دین پناه

آن که خصم زور و ظلم و خودسری است

فتح بنماید تمام شرق و غرب

سرنگون زو رایت مستکبری است

امن می سازد همه شهر و دیار

مُنهدم زو مکتب یاغی گری است

دور او، دور صلاح است و سداد

عصر او، عصر عدالت گستری است

فخرها دارد پدر از این پسر

گرچه او خود صاحب هر مفخری است

در چنین عید و چنین جشن بزرگ

ترک عیش و شادمانی کافری است

حوریان در وجد و شوقند و سرور

زهره اندر چرخ در خنیاگری است

دلبرا، در عیش کوش و رخ مپوش

موسم غنج و دلال و دلبری است

کام بخش و خوش بگو و خوش بخند

ای که رویت رشک مهر خاوری است

پاک کن دل از غبار رنج و غم

عید میلاد امام عسکری است

«لطفی صافی» غلامان و را

گر شود مقبول، فخرش چاکری است

rasanews_agency

دیده تر داشتیم

http://uupload.ir/files/l2s9_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87.jpg

دیده تر داشتیم

کاش از هجر و فراق ما سوز بیشتر داشتیم

عشق دیدار تو را چون یار عزیزتر داشتیم

هاله و حیران این سالهای هجران می شدیم

کاش مجنون وار به دورت دیده تر داشتیم

تا تو آیی و چو خورشید نورافشانی کنی

ما بران رخسار نیکت عشق بهتر داشتیم

پادشاه این جهانی و همه هستند مطیع

ما برای دلرباییت دست بر سر داشتیم

نادمان از کرده خود پشیمان می شوند

لااقل چندی گنه در نامه کمتر داشیم

محمود حاجی محمدی (نادم)

نسیم وحی

nasimevahy

اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرج

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

http://uupload.ir/files/hh27_%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1.jpg

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من...

حکیم عمر خیام

besooyemabood

[به سوی معبود]