وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)
وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

وبلاک شخصی هادی لطفی پیربستی ( اشــــــــــــعارجمع آوری شده)

راحتی

«راحتی»

گر نداری مو به سر، از پیچ و تابش راحتی

پول سلمانی نداری، از عتابش راحتی

خواب آشفته کسی بیند که معده دم کند

شب نخوردی گر غذا، هنگام خوابش راحتی

گر نداری خانه شخصی، برادر، غم مخور

در عوض از مالیات و پول آبش* راحتی

در زمستان گر ز سرما گشته‌ای سرخ و سیاه

غم مخور‌، قلب‌الأسد در آفتابش راحتی

گر نداری ثروت و پوند و دلار و پول و مول

در عوض از جمع و تفریق و حسابش راحتی

گر که شد حمالْ طفل تو، نشد بحرالعلوم

از غم شهریه و کیف و کتابش راحتی

گر نداری همسر زیبا و طناز و ننر

نیمه‌شب از غرولند ناصوابش راحتی

گر نداری نوکر و کلفت، مشو غمگین، چرا

صبح‌دم از بوی گند رخت‌خوابش راحتی

گر نداری رادیو در خانه‌ات، دلخور مباش

چون ز چرت و پرت‌های بی‌جوابش راحتی

* پرداخت پول آب به گردن مستأجر است!

خسرو شاهانی

روزی گذشت شاهرخی از گذرگهی

روزی گذشت شاهرخی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه کسی بی‌هنر که چیست

آن خودروی عجیب و غریبی که زیر پاست

آن یک جواب داد چه دانیم؟! لاکچری‌‌ست

حتما که زین و برگ خرش هم گران‌بهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این مزد ناز و عشوه و استیل و ادعاست

ما را به پست و پوستر و هشتگ خریده‌است

این گرگ سال‌هاست که محبوب گله‌ها‌ست

بازیگری که فحش رکیکش کلاس داشت

کشف حجابش البته در حد دکترا‌ست

نخل طلا و خرس طلا پیشکش اگر

بهتر نشان دهد که به تعظیم کدخداست

بر صفحه‌ی مجازی ایشان نظاره کن

تا بنگری که شاخ فضای هنر کجاست

حالا برو که چون و چرا کردنت چه سود

رأیت گرفت و بر سرت آورد آنچه خواست

سوده سلامت

اقتصاد ناتوان

( اقتصاد ناتوان)

جنگی با یک  دیوانه   بود، اما دفاع   جانانه بود

مردانِ    حق لبیک گو،   ایثار  و  دفع   فتنه بود

شهد   شهادت   نوش بود، تکبیرها  در گوش بود

دنیا  هم  کَر  بود  و لال  با ما چقدر بیگانه  بود

نوش کرده ایم ماجام زهر،بودلاله گون روستاوشهر

تصمیم  ما   بودمنطقی، اما   قبول قطعنامه بود

آن   دولت    سازندگی،  افتاد   در    درماندگی

او   در   بازسازیِ    این    کشور   ویرانه   بود

اودر  عمل بود  ناتوان،  از  اقتصادی نیمه جان

کرد  اقتصاد را دولتی ،کارش  خوش بینانه بود

آمد  اصلاحات   پدید ، شد  دولت  شور و امید

گفت کارگزارم  در عمل، کارش  بی کارنامه  بود

یک  دولتی  با یک شعار، انگار  زمستان شد بهار

بنزین هشتاد شد هزار،  این مژده ی  دردانه بود

یارانه   را    تدبیر   کرد،  هر کس را  درگیر کرد

در این بازارِ  حراج  ، مسرور و  هم مستانه بود

برپشتِ نیسان بود سوار، حرفش بود، داد وهوار

صبح بود درکوچ اصفهان، عصرهم در آستانه بود

می رفت   در  بین الملل،   می داد اندرز  بَر دُوَل

خشنودنبودنددیپلمات، تحریم وچندقطعنامه بود

قفلِ   وطن باید  گشود، بر  هموطن خدمت  نمود

با   یک کلیدی   آمده ، او    مشکلش    یارانه بود

شش سال اواندیشه کرد،این شاخه وآن شاخه کرد

از بس ز محمود نقد  کرد، کارش حذف یارانه بود

برجام بر  فرجام رسید، آخر  به سر انجام  رسید

تحریمها  درهم  شکست، پایانی   بهر کینه   بود

آمد  دلار از هند و چین، مسرور  بودند  مسلمین

ملت    ندیدند یک ریال، از  بهر ما افسانه   بود

آمد   ترامپ   کاخ   سفید، این   دلقک زشت پلید

بر جام   را   نابود   کرد،   فکر    توافقنامه   بود

 

اروپا  هم  بی ساز  وکار ،  برجام   در  حد شعار

فرصت   سوزیها   نمود،  کارش    مرموزانه  بود

تحریم‌ها  تاثیر کرد ،  دولت  تو  مشکل  گیر کرد

نبود   مواد  اولی،  تعطیلِ    چند  کارخانه   بود

سودا گران در لاله زار، یک کیفی از پوند  و دلار

شد  کسب و کار عده ای، ارز و طلا  و خانه بود

شد  پول  ملی  بی بها،  قیمت  اجناس   رو هوا

گردید  نظارت منتفی، انگار  وطن  دزدخانه بود

کار  یک  مشت دلالی  شد، جیب ملت خالی  شد

این  دولت   تدبیر  ما،  انگار  ز  ما   بیگانه   بود

التماس تفکر

التماس تفکر

در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند

هرچه فریادش، جوابش را نمی پرداختند

داد میزد خوانده‌ام هفتاد سال، هرشب نماز

پس چه شد اینک ثواب ِآن همه راز ونیاز

یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات

تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات

گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی

ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا ڪن رحمتی

آن ندا گفتا همان کس که زدی تهمت براو

طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو

[کبیر اردلانی]

ای که بیماری مرموز تو خودتحقیری‌ست

ای که بیماری مرموز تو خودتحقیری‌ست

لااقل ماسک بزن چون مرضت واگیری‌ست

خانه بر روی گسل ساخته با جیغ بنفش

این خرابی همه‌اش حاصل آن جوگیری‌ست

سیل اشکی که شد از دیده‌ی مردم جاری‌

فارَالتنّور تن‌آسایی و بی‌تدبیری‌ست

یک نفر داد زد، البته کمی با لکنت؛

گگرانی اثر ارز جهانگیگیری است

شده بازار به آزار شما آشفته

بس که بین خودتان با خودتان درگیری‌ست

قفل کردید و به آن نام گشایش دادید

این کرامات هم از معجزه‌های ‌پیری‌ست

عذرخواهی نکن ای شیخ، تو را می‌بخشد

آنکه پیغمبر او حضرت آقامیری‌ست!

زهرا فرقانی